نگفتن برخی نکته ها، حقایق و ظرایف موجودات محیط اطراف کودک، در سنین اولیه ی حیات به فرزند، زیان هایی دارد که اثر برخی از آن ها تا پایان عمر می ماند و حتی زندگی او را دردناک و تباه می سازد. ما با این کار حس کنجکاوی و نکته سنجی کودک را خمود و تعطیل کرده ایم و ندانسته ایم که کودکان به مراتب از بزرگ ترها جویاتر و دقیق تر هستند. در حالی که، تنها زمان فراغت و فرصت مناسب، برای آموختن و شناختن دقایق موجودات محیط زندگی، ایام کودکی و نوجوانی است و چون آدمی جوان و بزرگ می شود، با مسایلی روبرو می شود که نمی تواند از آن ها صرفنظر کند و مادام که به آن ها می پردازد، فرصتی برای توجه به چیزهای دیگر ندارد و زمانی که دیگران به او ایراد می گیرند که چرا، شناختی از خود و محیط و لوازم زندگی نداری، در جواب دادن، ناتوان بوده و دیگر حال و حوصله ی پرداختن به آن موضوع را
ندارد. چون در بزرگی، شناختی از هیچ چیز زندگی ندارد. نه خاک را می شناسد، نه آب را، نه درخت، نه گل، نه هوا، نه آفتاب، نه باران، نه نان و غذا، نه سبزی و میوه، نه فرش و نه آجر، نه ساختمان و نه هیچ چیز دیگر. بنابراین در ساده ترین برخوردها در زندگی مانند سفر کردن و یا در پارک گشتن و تفریح کردن، زمانی که به او می گویید؛ چه هوای خوبی است! چه آفتاب گرمی! چه گلهایی! چه درختانی! چه آبی! قدری روی این خاک خوشرنگ، کنار جوی آب روان، زیر سایه ی درخت بنشینیم و بر امواج آب و زمزمه ی شاخسار، دقت کنیم و لذت ببریم. فرزند جوان و بالغ شما، به اصطلاح، زل زل نگاه می کند و خیره خیره می نگرد و می گوید، چی را ببینیم؟ خاک هم مگر دیدن دارد؟ درخت، درخت است، آب، آب است و هوا هم هوا. چقدر شما خیالباف هستید. این ها هم مگر، دیدن و دقت کردن و لذت بردن دارد؟ چرا که این ها همه، برای او جالب نیست و او این ها را درک نمی کند.