باید توجه داشت که مربی و معلم کودک، هر کسی نمی تواند باشد و این فن خاص را، هر شخص نمی تواند به اجرا درآورد. چرا که؛ فرد مورد نظر می بایست از خودگذشتگی کند و سپس خود را در موقعیت و سنین کودکی قرار دهد و مانند دوران کودکی، چون کودک، بفهمد و زندگی کند و مناسب حال کودک بیندیشد و سپس طرح عملی تربیتی خود را ارایه و عملی سازد. از همین روست که بچه ها از آن پدرانی که بر آنان، نظارت می کنند و در درس کمک می نمایند، گله مند هستند و این گله غالبا از غضب تند و القای جملاتی چون، کودن، بی توجه، احمق و غیره به فرزند، ناشی می شود. در حالی که مربی یا پدر و مادر نمی فهمند که آن چه که برای آن ها مهم تلقی می شود، از دید کودک بسیار عادی و در حد بسیار ابتدایی است. هم چنان که اگر رفتارهای کودکانه ی بالا، از یک آدم بالغ و بزرگ سربزند، زشت است. باید دانست که اگر عین رفتارهای بسیار خوب و پاستوریزه شده ی آدم بالغ را هم، اگر کودک انجام دهد، درواقع غلط است و برای کودکی فرزند، مانع رشد، و گیج کننده خواهد بود. هر یک از کارهای کودکانه، در چنان سن و سالی، معنایی دارد که عین آن ها، در سنین بالاتر معنای دیگری می یابد. گاهی جیغ زدن او، معنی بازی و سرگرمی می دهد، گاه خنده ی او مقدمه ی گریه ی تند بعدی است و گاه گریه ی او پیش درآمد یک خنده ی ممتد است. گاه دلش می خواهد که شکلک درآورد و دهن کجی نماید. هم چنان که آدم بزرگ در تنهایی، جلوی آینه، ممکن است کارهایی بکند و اداهایی درآورد که عین هر یک از آن ها، در خارج، تعبیرات عجیب و غریبی دارد ولی او همه را به قصد تفریح یا تفنن انجام می دهد.