مدلی که امروزه معلمان، مربیان و بزرگتران ما برای فرزندان در نظر می گیرند، گرچه با صفای دل، منتهای عقل و دوراندیشی و بلندای نظر، ساخته و ارایه می شود ولی باز هم، مدل یک آدم بزرگ است که با کوچک کردن ابعاد آن به فرزند، ارایه شده است. در حالی که؛ اصولا مقتضیات کودک با نوجوان، و جوانی
با بزرگسالی، و بزرگسالی با پیری، فرق دارد و هر کدام اگر در نقش دیگری، قرار گیرد، نامناسب و ناهمگون خواهد شد و مفید زندگی فرد و اجتماع نخواهد شد. برای مثال: کودکی دراز کشیده، غذا می خورد و یا در میان جمع، پاهای خود را بالا می برد و یا غذا را برداشته و در این گوشه و آن گوشه، شروع به خوردن می کند. گاه آن را می ریزد و گاه با آن بازی می کند. خاکبازی را دوست دارد. غالبا قهر می کند و یا پا به زمین می کوبد، لج می کند، و ناخن هایش را به دندان می گیرد، یک باره می خندد و می دود، قهر و آشتی او یک لحظه فاصله دارد. کفش نوی خود را به بغل می گیرد و می خوابد. این ها همه، برای ما بزرگترها، نادرست ولی برای کودک و عوالم کودکی او، کاملا درست است.
دشوار است که بزرگترها بتوانند در لحظات مواجهه با فرزند، بزرگی خود را فراموش کنند و یا خود را در حال و موقعیت فرزند خردسال خود قرار دهند و آن چه را که مناسب او، و رشد و تربیت همان زمان او است، توصیه نمایند. البته، این حال معمول آدمی است که همیشه در خود به سر می برد و با خود، سرگرم است و از غیر و احوال غیر، غافل است.