تربیت را نباید تنها آمادگی برای آینده دانست، بلکه به کار انداختن شایستگی ها و علاقه مندی های زمان حاضر نیز، جزیی از زندگی است و نیز گفتیم که زندگی ما در جهانی است که به سرعت در حال تغییر است و اکنون جزیی از کار ما این است که خود را با اوضاع و احوال پیوسته در حال تغییر محیط، متناسب سازیم. دانش آموز، آرزو می کند که در تعطیلات خود زندگی خوشی داشته باشد. کارمند جوان، اشتیاق فرصت دیدن زندگی را در سفر دارد. ممکن است که این جمله ها در حاشیه، معنی اساسی کلمه ی زندگی بوده باشد. ولی یک چیز، معنی آن را بیشتر آشکار می سازد. در نظر بسیاری از مردمان، زندگی، ارتباطی با زنده دلی و دلخوشی و وسایل تحریک عواطف و ماجراها دارد. چیزی است که در مقابل متعارفات خسته کننده و بارهای سنگین دنیای جدید قرار می گیرد. چیزی است که جوانی، مشتاق آن است و آن را متناقض با نصایحی می داند که بزرگسالان به او می دهند و به آن ها عمل می کنند. در تفکرات خود راجع به امر تربیت و در نقشه هایی که برای کار تعلیم می ریزیم، همیشه باید سرزندگی و نیروی بالنده ی کلمه ی زندگی را در نظر داشته باشیم.
نظر ما این است که تعبیرات مختلف را درباره ی تعریف خودمان مورد ملاحظه قرار دهیم و نشان دهیم که برای دست یافتن به معنی کامل کلمه ی «تربیت«، توجه به همه ی آن ها، کمال ضرورت را دارد ولی پیش از آن که به کار برخیزیم، باید اعتراف کنیم که این روش هم خطرات مخصوص به خود را دارد. تربیت، عبارت از دو حقیقت جدا از هم، نیست که بتوانیم آن ها را جداگانه، هم چون موجودات ذره بینی، در زیر میکروسکوپ مورد مشاهده و مطالعه قرار دهیم. باید بدانیم که درباره ی یک فرآیند می اندیشیم و برای سهولت عمل، سرفصل ها و عنوان هایی را انتخاب می کنیم. ما به کودک جدا جدا نمی آموزیم که بخواند و اشتغالی برای ساعت فراغت خود داشته باشد. اگر تربیت با تمام شئون زندگی، کار داشته باشد، باید با توجه به رفاه و آسایش مادی و بدنی آغاز شود. باید بدانید که سلامت تن و جان را نمی توان از یکدیگر جدا کرد و هر وقت از این امر غافل بمانیم که سر و کار ما با نفوس و بدن های زنده است، در کار آموزش و پرورش خود، دچار شکست خواهیم شد.