1- به او کمک کنید که برای اوقات خود برنامه ریزی کند.
نوجوانان اغلب در قبال دوستان، رویدادهای اجتماعی و فعالیت های ورزشی مسؤلیت سنگینی را حس می کنند. به همین دلیل ضرورت دارد که فعالیت ها و اهدافشان را طبقه بندی کنند. اما تعیین اولویت برای انجام این تعهدات محتاج مهارت است. برای پرورش این مهارت در نوجوانان لازم است که درباره ی اهدافشان گفت و گو کنیم و کارهایی را که باید انجام دهند و یا از آنها اجتناب کنند به آنان یادآور شویم. می توانید به او پیشنهاد کنید فهرستی از فعالیت ها یا اهدافی را که می خواهد در طول سال تحصیلی انجام دهد تهیه کند و سپس این فهرست را بر حسب ارزشی که برای هر کدام قایل است درجه بندی نماید. اگر فهرست فعالیت ها و اهدافش طویل و دراز بود، به او پیشنهاد کنید تصمیم بگیرید که کدامیک را کنار گذارد و کدامیک را نگه دارد. اگر این فهرست واقع بینانه به نظر نمی رسید، به او توصیه کنید نوعی برنامه ریزی را که ظاهرا می تواند اهدافش را متحقق سازد به روی کاغذ آورد. به این ترتیب بدون گفتن چیزی، این پیام را به او منتقل می کنید که در طرح برنامه هایش واقع بین نبوده است. سپس او را تشویق کنید که بر اساس برنامه زمان بندی شده گام بردارد. از او بپرسید که آیا در صورت چسبیدن به مهم ترین کارهای فهرستش، فشار کمتری را حس خواهد کرد؟ آیا فکر می کند قادر است بیشتر اهدافش را جامه ی عمل بپوشاند؟ اگر چنین نیست، آیا می تواند این فهرست را دوباره ارزیابی کند؟ چنانچه تمام اهدافش را عملی و
ممکن حس می کند، آیا بهتر نیست چیزی به این فهرست بیفزاید؟ به این ترتیب بدون این که لازم باشد به او دستور بدهید در کنترل و برنامه ریزی اوقات یاریش می کنید و شرایطی را فراهم می آورید که اعتماد به نفسش به خاطر عملکرد و کنترلی که اعمال می کند تقویت شود.
2- تردید او را در مورد توانایی هایش بپذیرید. ممکن است تصور کنیم که با اظهار عبارت: «تو خوب هستی» فرزندمان را خوشحال می کنیم، در حالی که او ممکن است از سخن ما چنین استنباط کند که: «من مایل نیستم» به مسایل تو گوش کنم.» اگر بچه ای در مورد تکالیف مدرسه یا نتیجه ی امتحاناتش دلواپس است، راههای را برای تسکین اضطراب به او پیشنهاد کنید: «چرا از کتابهای کمک درسی استفاده نمی کنی«. «بد نیست به امتحانات دوره های گذشته پاسخ بدهی«، «بگذار که استادت از دلواپسی تو آگاه شود.» هیچ گاه شک و تردید بچه را مایه شکست تلقی نکنید؛ بلکه مسأله ای بدانید که با یاری شما می تواند بر آن چیره شود و در مسیر اهدافش پیشروی کند.
3- توقعات خود را با قابلیت های فرزندتان متعادل کنید. بچه با این طرز تلقی که نمی تواند به اندازه خواهر یا برادرش خوب و ارزشمند باشد ممکن است تصور کند که والدینش را از دست خود مأیوس و ناامید کرده است. چه بسا توقع بی جای والدین سبب شود که بر ناتوانایی هایش سرپوش گذارد، خواسته ها و امیالش را واپس زند و در لاک خود فرو رود. گاه عدم توانایی بچه برای برآورده ساختن انتظارات والدین احساس بار سنگین خفت و شرمساری را بر دوش او
می نهد و قدرت پیشروی را از او می ستاند. در نتیجه بسیاری از آرزوها، سوداها، جاه طلبی ها و آرمانها و نقشه های او به خاطر پرتوقعی والدین پژمرده می شوند و در نطفه می میرند.
4- ببینید که اهدافش چیست؟ زندگی ماشینی و پرغوغای کنونی آنقدر ما را در چنگال خود گرفته و گرفتار کرده که مجال نمی یابیم اهداف و امیدهای فرزندانمان را کند و کاو کنیم و اساسی ترین نگرش هایی را که نسبت به زندگی دارند کشف کنیم و بشناسیم. اغلب از این نکته غافلیم که علاقه ما نسبت به اهداف بچه ها می تواند آنان را در توجه به مقاصد و زنده نگه داشتن امیدها و آرزوهایشان یاری کند. وقتی پدر یا مادری از فرزندش می پرسد: «چه آینده ای برای خودت پیش بینی می کنی؟» یا «دوست داری چه کاره شوی؟» یا «میل داری در کجا زندگی کنی و یا به کجا سفر کنی؟» بچه حس می کند که امیدهایش معتبر است و امکان شکوفایی آن ها وجود دارد. چنانچه از اهداف و امیدهای بلندمدت فرزندتان آگاه هستید، بد نیست در تصمیم های هر روز او اظهار نظر کنید.
اگر بچه با وجود تمام تلاشی که از خود مایه می گذارد نتواند نظر والدین، پرتوقع، یکدنده و خودرأی خویش را برآورده سازد، گوشه ی عزلت بر می گزیند و به موجودی در خود فرورفته و خاموش و دست نیافتنی تبدیل می شود. او دیگر نمی تواند جایی در میان خانواده برای خود متصور شود، و اغلب قادر نیست راههای تازه ای را برای پیشرفت بیابد. به طور کلی بچه ها پیوسته مایلند رضایت و خشنودی ما را فراهم کنند و در عوض از ما تقاضا دارند که انتظارات مان را با
تواناییها و علایق شان جور و هماهنگ کنیم؛ عشق و حمایت ما کولبار سنگین ترس و تردید را از دوش شان بر می دارد و شالوده اعتماد به نفس شان را پی ریزی می کند.