تا چهار و پنج سالگی، بچه ها نسبت به این که چه کسی هستند و دیگران چه رفتاری باید با آنان در پیش گیرند، بی توجه اند. ممکن است از اوضاع و شرایط خود خشنود نباشند اما آن را به عنوان وضعیت عادی و اجتناب ناپذیر بپذیرند. از سوی دیگر بچه های کوچک خودشان را با دیگران مقایسه می کنند. این قیاس ممکن است لحظه ای و زودگذر باشد: چه کسی روی زانوی پدر می نشیند، جشن تولد چه کسی زودتر است، چه کسی بیشترین توجه یا تأیید را می ستاند. بچه ها از شش، هفت سالگی مفهوم تفاوت های میان یکدیگر را در نظر می گیرند، خود و دیگران را طبقه بندی می کنند و از حس قضاوت و ارزیابی تازه ای درباره ی خود و دیگران بهره مند می شوند. بعضی بچه ها در دروس مدرسه و برخی دیگر در ورزش بهتر عمل می کنند؛ شماری در دوست یابی مهارت بیشتری دارند و عده ای هم در جلب تأیید و تحسین بزرگترها کارآمدترند. بچه همسالانش را، چون خود، کوچک و وابسته می بیند. در عین حال به این نکته توجه دارد که آنان نسبت به او تفاوت زیادی دارند و در بعضی زمینه ها «بهتر» و در برخی «بدتر» هستند. در این مرحله، او در مورد آزادی عمل اطرافیان هشیارتر می شود و ممکن است حس کند
که در برآورده ساختن انتظارات خود و دیگران ناتوان است. او برای ارزیابی صحیح در این زمینه ها نیاز به کمک و مساعدت ما دارد. بخصوص اگر دست کم دو مورد از حالات و تمایلات زیر در او مشاهده شود:
– مایل نباشد بپذیرد که چیزی برای او دشوار است.
– اهدافی دور از دسترس را که ممکن است در آینده ای بسیار دور متحقق شود برگزیند. (برای مثال شرکت در مسابقات المپیک به عنوان یک ورزشکار برجسته و دستیابی به مدال؛ یا بازیگر سینما، بدون این که در جهت تحقق این اهداف بکوشد.)
– همه دوستانش را خوار و حقیر شمارد.
– تصور کندکه تمام همسالانش در همه چیز از او بهتر هستند.
– علاقه خود را نسبت به درس و مدرسه از دست بدهد.
در چنین شرایطی والدین می توانند با توسل به روشهای زیر روحیه ی فرزندانشان را تقویت کنند.
1- تردید او را نسبت به توانایی هایش بپذیرید. به جای این که با اظهار عبارتهایی نظیر: «اگر بکوشی هر چیزی دست یافتنی است.» یا «تو از عهده این کار بر می آیی» بر تردید بچه نسبت به توانایی هایش سرپوش گذارید، ضمن طبیعی شمردن هراس او، در مقام حمایتش بگویید: «ممکن است نخستین روز مدرسه هراسناک و دشوار باشد، در عوض کسان دیگر می توانند به تو کمک کنند. من هم هنگام تعطیل شدن مدرسه در اینجا حضور دارم و مراقبت همه چیز هستم.» پیام
این عبارت آن است که: «دشوار بودن بعضی کارها طبیعی است. اما این بدان معنا نیست که تو از عهده ی انجام آنها بر نمی آیی.»
2- اهداف روشن و قابل حصول تعیین کنید. چنانچه بچه حس کند تمام همسالانش از او سبقت می گیرند، ممکن است نسبت به توانایی های خود برای انجام بسیاری از کارها دلسرد شود. یکی از راههای تأکید بر قابلیت های بچه آن است که اهدافی روشن و دست یافتنی برایش برگزینیم و بر تلاش او در جهت تحقق آنها نظارت کنیم. برای مثال می توانیم بپرسیم: «در درس تاریخ چه نمره ای باید به دست آوری تا حس کنی که کارت خوب و کامل است؟» این شیوه ی برخورد یاریش می کند تا به جای توجه به کار دوستانش، عملکرد خودش را مرکز توجه قرار دهد. برای مثال در یک مسابقه دو به جای این که بگویید: «چه مدالی می خواهی کسب کنی؟» یا «از چه کسی می خواهی ببری؟» بگویید: «ظرف چه مدت قصد داری به خط پایان برسی؟» درجوامعی که رقابت تعیین کننده است، بهتر است بچه را در مسیر دستیابی به اهدافش از مقایسه و رقابت جویی مصون و در امان نگه داریم.
3- به او اطمینان بدهید که حتی وقتی «ممتاز» نیست خوب و ارزشمند و دوست داشتنی است. باید شرایطی را فراهم آوریم که بچه از ریتم و آهنگ پیشرفت خودش احساس شادمانی کند. به جای اظهار عبارتهای مبالغه آمیز: «تو در ریاضیات رتبه ی اول را به دست می آوری» و یا «بزودی راهی مسابقات شنا خواهی شد«؛ بهتر است بگویید: «بررسی کن و ببین چند مسأله ریاضی را در این هفته حل
کردی» و یا «تو می توانی بدون توقف یک دور کامل شنا کنی.»
بچه ای که از همسالانش عقب مانده، برای بازیابی اعتماد به نفس خود بیشتر از گذشته به کمک و حمایت شما نیاز دارد. برای این منظور:
– موضوع یا کاری که علاقه اش را بر می انگیزد پیدا کنید.
شاید خواندن برایش دشوار اما از حافظه بسیار خوبی بهره مند باشد یا داستان را سخت درک کند، اما مسائل ریاضی را به روشنی بفهمد. اطمینان حاصل کنید که در رشته هایی که استعداد دارد تمرین می کند و پیش می رود.
– توجه و قدردانی خود را در زمینه ای که او در آن استعداد دارد نشان دهید.
به عملکرد خوب او اشاره کنید. ممکن است بچه از میزان دشوار بودن کاری که به سادگی انجام می دهد آگاه نباشد. «من که داستان را برای تو خواندم، بعضی چیزها را فراموش کردم اما تو هنوز همه چیز را به یاد داری.»
– به دفعات به زمینه هایی که او در آنها توانایی دارد اشاره کنید.
عبارت: «آیا نام آن خیابان را به یاد می آوری؟» می تواند به بچه یادآوری کند که او اغلب چیزهایی را که دیگران فراموش می کنند به خاطر می آورد، و یا عبارت «تو راحتی می توانی هر چیز را پیدا کنی، ممکن است به دنبال کیف و کتاب من بگردی؟» به بچه خاطرنشان می کند که از ذهنی متمرکز بهره مند است.
– پیوسته او را بر انگیزید تا در کارهای دشوارتر کوشش کند.
اگر به او اجازه دهید تنها در زمینه هایی که مهارت دارد تلاش کند،
ممکن است از گام برداشتن در مسیرهای پر پیچ و خم زندگی که با موانع و تنگناها توأم است پرهیز نماید و یا تصور کند که شما فکر می کنید نمی تواند در این زمینه ها موفق شود. چشم پوشی از انجام کارهای دشوار، صرفا به خاطر سخت بودن آن ها او را از آموختن شیوه ی تحمل سختی ها و تلاش برای برطرف کردن آن ها منصرف می کند.