جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

گزاره های گزین شده درباره خلاقیت

زمان مطالعه: 5 دقیقه

[گزین شده از کتاب راه ی هنرمند، نوشته جولیا کامرون، ترجمه گیتی خوشدل، نشر پیکان، چاپ 1377]

خلاقیت یعنی دیدن چیزی که پیشاپیش وجود ندارد. باید دریابید چگونه می توانید آن را به هستی فراخوانید و به این ترتیب همبازی هستی شوید.

میل شی، (ص 109)

– – –

هر تصویری که بر بوم نقش می شود، به شیوه خود می بالد. . . هنگامی که نقاشی به اتمام می رسد، موضوع آن تازه خود را آشکار می سازد.

ویلیام بازیونتس، (ص 112)

– – –

چیزی زاید و غیر ضروری را از زندگی تان حذف کنید. عادتی را بشکنید. دست به کاری بزنید که در شما احساس ناامنی ایجاد می کند.

پی یرو فروچی، (ص 113)

– – –

وقتی روح انسان آرزومند تجربه یی است، تصویری از آنرا پیش روی شخص می افکند و به درون تصویر می خزد.

مایستر اکهارت، (ص 124)

– – –

هر روز اراده خدا را بجوی.

کارل گوستاو یونگ، (ص 154)

– – –

با برخوداری از شهامت، جرأت خواهید کرد که دست به خطر بزنید. از نیروی شفقت و حکمت فروتنی سرشار باشید. شهامت پایه و اساس انطباق گفتار کردار است.

کشاوان ناییر، (ص 169)

– – –

مادامی که انسان از شناخته به ناشناخته نرود. نمی تواند چیزی خلق کند.

کلود برنارد، (ص 181)

– – -عالم واقعیت محدودیت های خود را داراست، عالم تخیل نامحدود است.

ژان ژاک رسو، (ص 185)

– – –

ارضای کنجکاوی خویشتن یکی از عظیم ترین منابع شادمانی در زندگی انسان است.

لینوس پالینگ، (ص 186)

– – –

زیباترین چیزی که می توانیم تجربه کنیم رمز و راز است.

آلبرت انیشتین، (ص 255)

– – –

بازی یعنی شادی امکانات.

مارتین بوبر، (ص 259)

– – –

سرانجام منشأ همه حرکت ها را کشف کردم وحدتی که سر منشأ کثرت همه حرکت هاست.

ایزادورادانکن، (ص 265)

– – –

مادامی که این واقعیت را نپذیریم که خود زندگی بر اساس رمز و راز بنا شده است. چیزی نخواهیم آموخت.

هنری میلر، (ص 274)

– – –

باید بپذیریم که نبض خلاق درونمان، نبض خلاق حیات است.

جوزف چیلتون پیرس، (ص 12)

– – –

خلاقیت، نظم طبیعی زندگی است. زندگی یعنی انرژی، انرژی خالص خلاق.

(ص 15)

– – –

وقتی خود را به روی خلاقیت خویش می گشاییم. خود را به روی خلاقیت خالقی می گشاییم که درون ما و زندگی ماست.

(ص 15)

– – –

اگر بخواهیم خلاق نباشیم، بر خلاف طبیعت واقعی خود عمل کرده ایم، و اراده شخصی خود را به کار برده ایم.

(ص 15)

– – –

رؤیاها و آرزوهای خلاقمان از درون ریشه می گیرند. وقتی به سوی رؤیاهایمان گام بر می داریم، به سوی الوهیت خویش حرکت می کنیم. (ص 15)

– – –

خلاقیت یعنی مهار کردن کل و تمامیت، تا بتواند در برابر چشمانتان جریان یابد.

پیتر کوئستن بوم، (ص 15)

– – –

آنچه پشت سر ما و آنچه پیش روی ماست. در قیاس با آنچه درون ماست جزیی است.

رالف والدو امرسون، (ص 19)

– – – آفرینش چیزی تازه نه توسط عقل بلکه از بازی غریزی انجام می پذیرد که به صورت ضرورتی درونی عمل می کند. ذهن خلاق با موضوع مورد علاقه اش بازی می کند.

کارل گوستاو یونگ، (ص 37)

– – –

هر کودکی هنرمند است. مسأله این است که چگونه پس از این که بزرگ شد، هنرمند باقی بماند.

پابلو پیکاسو، (ص 38)

– – –

خویشتن خردسالی که می تواند همچون چموش ترین طفل سه ساله گریز پا و لجوج باشد، تحت تأثیر کلمات قرار نمی گیرد. برای جلب توجهش باید با تصاویر زیبا و حس های دلپذیر وسوسه اش کنیم: او را برای غذا خوردن بیرون ببریم و بگذاریم همچون روزگار قدیم به حرکات موزون بپردازد. تنها به این شیوه می توان به ضمیر ژرف خویش رسید.

استارهاک، (ص 39)

– – –

برای یک زندگی خلاق باید ترس از اشتباه را کنار بگذاریم.

جوزف چیلتون پیرس، (ص 50)

– – –

برای این که ببینم، چشمانم را می بندم.

پل گوگن، (ص 86)

– – –

برای نوشتن آهنگ هایم همان اندازه نیرو مصرف کردم که برای باز و بسته کردن چشمانم. دوک الینگتون، (ص 90)

– – –

تصادف همواره قدرتمند است. بگذارید قلابتان همواره در رودخانه باشد.

لحظه یی که کمتر از هر وقت دیگر انتظارش را دارید، ماهی به قلابتان خواهد افتاد.

آوید، (ص 94)

– – –

کار خلاق یعنی بازی: معامله یی رایگان با استفاده از ابزار برگزیده انسان.

استفن ناخمانویچ، (ص 109)

– – –

از اندیشیدن و گفتگو درباره آن دست بکش. آنگاه چیزی نخواهد بود که نتوانی آن را بدانی.

نگرش «ذن«، (ص 119)

– – –

کانونی را که نمی توانیم بیابیم، برای ذهن ناهشیارمان آشناست.

دبلیو. اچ. اودن، (ص 119)

– – –

در تاریکی است که چشم شروع به دیدن می کند.

تئودور روتکه، (ص 123)

– – –

دریافتم که ضمیر درونم- قدرتی که می خواهد اثری را خلق کند- ندای الهی است از طریق ما سخن می گوید.

میشل شی، (ص 126)

– – –

خطری هست که نمی توانید آن را به جان بخرید. (و) خطری که نمی توانید آن را به جان نخرید.

پیتر دراکر، (ص 140)

– – –

اگر به کارهای احمقانه یی دست می زنید، با شور و شوق انجامشان دهید.

کولت، (ص 142)

– – –

تعقل دشمن نوآوری در هنر است.

مارتین ریت، (ص 164)

– – –

زیستن یعنی عدم اطمینان، این که ندانیم لحظه بعد چه چیز و چگونه پیش می آید. به محض وقوف از آن اندکی می میرید. هنرمند هرگز به طور کامل وقوف ندارد. ما حدس می زنیم. شاید اشتباه کنیم. اما گاهی پس از گامی، تاریکی می جهیم.

آگنس دومیل، (ص 166)

– – –

در هنر «باید» وجود ندارد، زیرا هنر آزاد است. واسیلی کاندینسکی، (ص 168)

– – –

وقتی وضعیتی درونی به سطح خود آگاه نیاید، بیرونی و سرنوشت می نماید.

کارل گوستاو یونگ، (ص 173)

– – –

گامی تازه برداشتن، کلامی تازه گفتن، این است آن چه مردم از آن می هراسند.

فئودور داستایوسکی، (ص 176)

تخیل مهم تر از دانش است.

آلبرت انیشتین، (ص 177)

– – –

از نظر آنان که ذهنی معطوف به خرد و منطق دارند. فرایندهای ذهن شهودی همچون سیر قهقرایی می نماید.

فرانسس بیکن، (ص 178)

– – –

همانا در تاریکی است که آدمی نور را در می یابد. به این ترتیب، هنگامی که اندوه به سر می بریم، این نور از همیشه به ما نزدیک تر است.

مایستر اکهارت، (ص 226)

– – –

ضمیر ناهشیار خواهان حقیقت است. و از سخن گفتن با آنان که جویای چیزی جز حقیقت اند باز می ایستد.

آدریینه ریچ، (ص 226)

– – –

فقط هنگامی که نقاش نمی داند چه می کند اثری نیکو به وجود می آید.

ادگاردگا، (ص 230)

– – –

کار هنرمند همواره ژرف ترین ساختن رمز و راز است.

فرانسیس بیکن، (ص 239)

– – –

هیچ میزانی از تدبیر ماهرانه نمی تواند جانشین عنصر اساسی تخیل شود.

ادوارد هاپر، (ص 242)

– – –

لحظه یی که از ثمره کارآگاه باشید، گمشده اید.

جوآن گریس، (ص 243)

– – –

شخصاً کاری نمی کنم. این روح القدس است که از طریق من امور را به انجام می رساند.

ویلیام بلیک، (ص 2)

– – –

واقعاً چرا «خدا» باید نام باشد و نه فعل، حال آن که فعال ترین و پویاترین است؟

مری دالی، (ص 3)

– – –

خدا باید در آگاهی ما به فعل و فعالیتی تبدیل شود.

جوئل اس. گلداسمیت، (ص 7)

– – –

اندیشه ها مستقیماً از سوی خدا به سوی من جریان می یابند.

یوهانس برامس، (ص 12)

– – –

توانایی خلاق انسان ها، تصویر خداست.

مری دالی، (ص 12)

– – –

نه با بینش، که با ایمان نقاشی می کنم این ایمان است که به انسان بینش می بخشد.

مری دالی، (ص 15)

– – –

خودم جهانم را آفریده ام و این جهان بسیار بهتر از چیزی است که در بیرون دیده ام.

لوییز نولسون، (ص 100)

– – –