جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نمونه ای از درس دینی با روش زیبایی شناختی برای پرورش حس مذهبی کودکان

زمان مطالعه: 9 دقیقه

)نمادهای طبیعی و مذهبی)

بوی بهار دارد، چادر نماز مادر

در دستهای او هست، یک جانماز دیگر

ماه قشنگ امشب، مهمان خانه ی ماست

یک آسمان ستاره، در انتظار فرداست

من می کنم دوباره، رخت سفید بر تن

چون تا طلوع خورشید، نُه ساله می شوم من(1)

توضیح

در اینجا پیام دین در شکل شعری زیبا و دلنشین همچون رایحه ای که تنها مخاطب به ذوق خویش از آن الهام می گیرد ارائه گردیده است، به دور از هر گونه آموزش و دستور و توصیه، به دور از هر گونه نتیجه گیری و پیام مستقیم. فقط صدای نسیم را می شنوی و می بینی. نسیم معنویت، نسیم زیبایی آسمان با زیبایی چادر و زیبایی نماز همراه می شود.

در این شعر، احساس مبهمی از یک تصویر زیبا در ذهن مخاطب به نمایش گذارده شده است تا او با الهام درونی و حسّ زیبایی دوستیِ فطری، مفاهیم آن را کشف کند. هر چند این حس و این الهام ممکن است در قالب کلام بیان نشود اما مخاطب با تلطیف روان خویش آن را حس می کند بی آنکه به طور خودآگاه و هشیارانه بخواهد احساس خویش را به دیگری منتقل سازد. همین اثر پنهان و مبهم و ناگفته است که اثر پایدار و مرموزی در روان آدمی بر جای می گذارد و اگر بخواهیم با شیوه های آموزشی، توضیحات اضافی و تفسیرهای خسته کننده درباره ی آن بدهیم قطعاً آن اثر اوّلیه و احساس درونی را از دست خواهد داد.

مطالب دینی و اساساً انتقال و آموزش معارف الهی باید به گونه ای باشد که متربّی بتواند، بدون اینکه احساس کند از طریق دیگری و دیگران در قالب آموزشهای رسمی و کلاسیک و اجباری به پذیرش آداب و سنن دینی مجبور می شود، به مدد فطرت خویش آنچه را ما خواهان انتقال و القا به او هستیم، خود با شوق و اشتیاق دریابد.

ویژگی این گونه اشعار در این است که پیام تربیتی، در قالب یک احساس آزاد و به دور از کلیشه ها و الفاظ یکنواخت و راکد، همچون نسیم دلنشین بیان می گردد و همین ویژگی زمینه های تأثیرگذاری پیام را افزایش می دهد.

همان گونه که ملاحظه می شود، در این شعر غالب ارزشهای دینی و مفاهیم بلند مذهبی در کنار زیباییها و عناصر طبیعت قرار داده شده است تا با همخوانی و همبستگی میان آنها، نوعی تقدّس و پاکی در ذهن کودک تداعی شود.

شعر با این مضامین شروع می شود:

بوی بهار دارد «چادر نماز مادر«

وصف بهار با شکوفایی و بالندگی، تازگی و طراوت، سبزی و خرّمی، و حیات و جوشش همراه است که با «نماز» و «چادر» جلوه ای دیگر می یابد و به متربّی احساس خوشایندی دست می دهد و در نتیجه هر گاه به یاد نماز و چادر و حجاب می افتد خواه ناخواه زیبایی و طراوت بهار در ذهنش تداعی می شود.

در اینجا بدون اینکه خواسته باشیم از طریق آموزشهای مستقیم و باید و نبایدهای تحکّمی و تصنّعی، ارزشهای دینی را تبلیغ کنیم، به طور غیرمستقیم مفاهیم و ارزشهای مورد نظر خود را با جاذبه و کشش خاصی به کودک القا کرده ایم. زیرا هر چقدر تربیت و روشهای تربیتی به طور غیرعمدی، تصادفی و طبیعی و به دور از برنامه ریزیهای تصنّعی و فورمولهای ماشینی و چارچوبهای کلاسی همراه باشدف مطمئناً اثرگذاری

آن عمیقتر و پایدارتر است.(2)

هر چند در ظاهر عبارات و الفاظ این اشعار از کلمات دینی زیادی استفاده نشده است اما روح کلام و استنباط پنهانی از عبارات دارای بار دینی و احساس الهی است که تأثیر خود را بر ذهن باقی می گذارد.

در واقع، پیام تربیتی و هدف غایی این شعر از ظاهر آن پیدا نیست بلکه در پشت صحنه و به اصطلاح «پس زمینه ی» ذهن اثر خود را بر جای می نهد، ضمن اینکه هر قدر پس زمینه ها مخفی تر، لطیفتر و غیرمستقیم تر باشند تأثیرگذاری آنها بر مخاطب بیشتر است، زیرا عناصر مبهم و نادیدنی در پس زمینه این فرصت را به مخاطب می دهد تا با کشف و اشراق و استنباط خویش پیام را دریابد. به علاوه، چون فرصت کشف به متربّی داده می شود، آنچه در پس این اشعار از جانب او خلق می گردد ریشه ی درونی دارد و ساخته ی بیرون نیست و چون ساخته ی درون است و از متن طبیعت و فطرت فرد سرچشمه می گیرد، ماندنی و دلنشین است. به عبارت دیگر، هر چند در شعر مورد بحث مطالب و مفاهیم دینی به ظاهر اندک و کوتاه و کمرنگ به نظر می رسد اما چون از درون ریشه گرفته است اصالت ارزشی و اثر تربیتی آن بیش از چندین کتاب و سخنرانی و موعظه ی صوری است و به قول سنایی:

کاریز، درون جان تو می باید

کز عاریه ها تو را دری نگشاید

یک قطره ی آب در میان خانه

بهتر ز جویی که از برون می آید

عنوان درس:

گنجشک خوب

(نماد طبیعت و عبادت)

خورشید زیبا، دوباره سرزد

پرنده ی شب، دوباره پر زد

خروس خانه، ترانه سر داد

وقت سحر را، به من خبر داد

آمدم بیرون، در هوای باز

وضو گرفتم، برای نماز

دیدم نشسته، گنجشکی زیبا

بر روی شاخه، آرام و تنها

جیک و جیک می کرد، در آن صبح زود

گویی که او هم، فکر خدا بود(3)

توضیح:

همان گونه که ملاحظه می شود، پس زمینه ی پیام بر متن پیام غالب است. پیام اصلی در پس پرده ی احساس پنهان است اما پیام خود را

متن درون مخاطب قرار می دهد. یعنی مخاطب با خواندن این شعر پیام نهفته را به جای آنکه در بیرون از وجود خود حس کند در درون خویش می سازد و می آفریند. او کاشف چیزی است که ما به دنبال انتقال آن هستیم. قبل از اینکه ما به او بگوییم، او خود از قلبش دریافت می کند و چون از قلبش دریافت می کند، ماندنی و دوست داشتنی است و چون خودانگیخته و ساخته ی وجود خود اوست و خود آن را کشف کرده است، برای همیشه در وجودش ریشه می دواند.

در اینجا نیز ملاحظه می کنیم که مطالب دینی و احکام الهی همچون وضو و نماز و عبادت در کنار طبایع وجود و پدیده های هستی جلوه می کند. همراهی خورشید زیبا، پرنده، هوای باز و. . . با مفاهیمی چون نماز و خدا و وضو خود به خود صحنه ی زیبایی از دین و طبیعت، انسان و هستی، و خدا و عبادت در معرض دید مخاطب قرار می دهد؛ صحنه ای که با دنیای کودک و با نیازها و آرزوهایش دمخور است؛ صحنه ای که دنیا و طبیعت را نه از دریچه ی ذهن بزرگسال بلکه از زاویه ی دید و حسّ کودک به نمایش می گذارد.

دنیای کودک دنیای تخیّل و زیبایی و خیال پروری است. ذهن او به دلمشغولیهایی سرگرم است که احتمالاً برای ما بزرگسالان به گونه ای متفاوت حس می شود. او به خورشید درخشان می اندیشد، خروس خانه را دوست دارد، گنجشک زیبا را دنبال می کند و به جیک جیک آن علاقه مند است، و همه ی این دوستی ها و لطافتها را در کنار نماز و عبادت زیباتر و دوست داشتنی تر می بیند.

عنوان درس:

سفره ی شام

(نماد غذا و یاد خدا)

شش دانه قاشق، شش دانه بشقاب

نان و نمکدان، یک کاسه ی آب

دیگی پر از آش، یک شام ساده

در دور سفره، یک خانواده

با مهربانی، با هم نشستند

در سینه شادی، بر چهره لبخند

گفتند اوّل، نام خدا را

خوردند با هم، نان و غذا را

یک سفره ی خوب، یک شام دلخواه

بعد از غذا هم، الحمدلله(4)

توضیح:

در این شعر سادگی، صمیمیت، خلوص و یکرنگی موج می زند و همه ی این مفاهیم ناگفته اما حسّ شدنی، به کلام نیامده اما به دل

الهام شدنی، آفریننده ی احساس خوبی است؛ احساس دوست داشتن، با هم بودن، یکدل بودن، ساده بودن و رها بودن؛ احساساتی که مخاطب باید آنها را در درون خویش بنا کند و در فطرت خود بیابد. هر چقدر عمق سادگی بیشتر باشد عمق دلنشینی پیام نیز بیشتر است؛ هر چقدر پیام آزاد و رها و بدون قالب باشد آزادیِ احساس شناوریِ الهام و آفرینندگی درونی مهیّاتر می گردد.

عنوان درس:

دوست داشتن(5)

(نماد دوستی و محبت)

چقدر خوب است!

خیلی ها مرا دوست دارند.

مادرم مرا دوست دارد، پدرم نیز همین طور.

وقتی که من می آیم، مادربزرگ همیشه خوشحال می شود.

پدربزرگ به من یک کفش ورزشی هدیه داده است.

من در مدرسه دوستانی دارم. ما در خیابان نیز دوستانی داریم.

»کنوپی» سگی که موهای وزوزی دارد، وقتی مرا می بیند دُمش را تکان می دهد.

من فکر می کنم او هم مرا دوست دارد.

چقدر بد بود اگر کسی مرا دوست نمی داشت!

آیا آن وقت من اصلاً می توانستم خوشحال باشم؟

آیا آن وقت من اصلاً می توانستم زندگی کنم؟

تکالیف:

1. از افرادی نام ببر که دوستی آنها را با خودت تجربه کرده ای.

2. چه می شد اگر کسی وجود نداشت که تو را دوست داشته باشد؟

3. از راههای گوناگون می توان آن دوستی ای که ما را خوشحال می کند تجربه کرد. مثال بزنید و نقاشی بکشید.

4. جمله بنویسید: ما خوشحال خواهیم شد اگر. . . .

اگر به دقّت به جملات، نوع عبارات، کوتاهی و اجمال، ملموس بودن مفاهیم، سادگی، صمیمیت و دلنشینی کلمات نگاه کنیم رایحه ی زیبایی شناختی متن این درسها را کاملاً حس می کنیم. خوبی، دوستی، خوشحالی، پدر، مادر، دوستان، مدرسه، حیوان، انسان، محیط خانه، محیط مدرسه و محیط جامعه همه و همه را در جملاتی موجز و مختصر بیان نموده است و به دور از تکلّف، دشواری، تصنّع و زائده های کلامی و قالبها و کلیشه های خشک و رسمی توانسته است سیرت دین و عمق تفکّر مذهبی را در قالب مفاهیم ابتدایی وساده و عاری از ظواهر دینی بیان کند، به طوری که کودک پس از خواندن این عبارات که غالباً به صورت سؤال و معمّا مطرح شده است احساس می کند همه چیز را از نو کشف کرده و همه ی عادتها را شکسته و همه ی مشاهدات معمول را به صورت یک موقعیت تازه و با طراوت احساس نموده است.

به این عبارت مجدداً دقت کنید:

چقدر بد بود اگر کسی مرا دوست نمی داشت!

و یا این سؤال که:

آیا آن وقت من اصلاً می توانستم خوشحال باشم؟

آیا آن وقت من اصلاً می توانستم زندگی کنم؟

می بینیم که پایان درس با پاسخ کامل تمام نمی شود. ذهن کودک را در عدم تعادل نگه می دارد تا او را از طریق جستجوی فردی و کشف درونی به پاسخ برسد. این شیوه به کودک فرصت می دهد تا گشتالت ناقص تفکر خود را کامل کند و به او اجازه می دهد تا بر اساس اصل «تعادل جویی فطری» تعادل از دست رفته را بازگرداند، موقعیت مبهم را به موقعیت آشکار تبدیل کند و در نهایت خود به خلق پاسخ دست بزند نه اینکه آن را از دیگری نقل کند.

تمام شیوه های تربیت دینی فعال از جمله کشف، خودیابی، خودفهمی و خودانگیختگی در این دروس به کار رفته است؛ همه ی مفاهیم بر اساس تراز رغبت کودک شگل گرفته است نه رغبت بزرگسال. در واقع داستانها، خاطرات، ماجراها، حادثه ها، وقایع روزمرّه همه و همه از آنجایی شروع شده است که کودک دوست دارد و به آنجایی خاتمه یافته است که بزرگسال می خواهد.

پرسشهایی که در پایان درس به عنوان تکلیف مطرح شده است چندان غنی، ساده و جذّاب است که کودک با کنجکاوی دائم علاقه مند به یافتن پاسخ آن است؛ پاسخی که پیش ساخته نیست، پاسخی که غلط ندارد، پاسخی که خلّاقیت و نوآفرینی را در ذهن دانش آموز ایجاد می کند، پاسخی که فرایند است نه تولید، پاسخی که فی نفسه هدف است

و وابسته به نتیجه ی پاسخ نیست. یعنی همان اصل «فهم» به جای «آموزش«، تحقیق به جای تقلید، پاسخهای خودانگیخته به جای پاسخهای دیگرانگیخته، طبیعی به جای تصنّعی، خودساخته به جای دیگرساخته، کودک مدار به جای معلّم مدار، مسئله مدار(6) به جای پاسخ مدار(7) و. . . .

برای نمونه آیا واقعاً هرگز به این پرسش فکر کرده ایم که:

»چه می شد اگر کسی وجود نداشت که تو را دوست داشته باشد؟»

در این صورت چه اتفاقی می افتاد؟

و یا به این جمله:

»از راههای گوناگون می توان آن دوستی ای که ما را خوشحال می کند تجربه کرد. مثال بزنید و نقاشی کنید.«

همان گونه که ملاحظه می شود، پاسخ پرسشها القای یک سری جملات حفظی و عبارات صوری و طوطی وار نیست. گفته می شود که باید «تجربه ها» ی خود را بگویند نه «محفوظات» را؛ باید مثال عینی و واقعی بزنند نه اینکه عبارت خاصی را که از دیگری به عاریت گرفته اند بازپس دهند؛ باید تصوّرات و خلّاقیتهای خودجوش خویش را ترسیم کنند (از طریق غیرکلامی به شیوه ی ذوق هنری در قالب ترسیم نقاشی) تا تجربه ی وجودی خود را بیان دارند.

بعد از این پرسشها، از دانش آموز خواسته شده است که جمله ای در این رابطه بنویسد:

»ما خوشحال خواهیم شد اگر. . . .«

جمله ی ناقص را باید با تداعی آزاد و تلاقی افکار کامل کند.

این گونه تکلیف نویسی که با آزادی ذهن و آزادسازی فرد از قید و بندهای عادت گونه همراه است به کودک فرصت می دهد تا خود بر اساس تجربه، فهم، علاقه و استعداد خویش دنیای درون خود را فرافکنی کند و احساساتش را بیان سازد. در چنین شرایطی است که خلّاقیت و نوآفرینیِ ذهن کودک به نمایش درمی آید، زیرا هیچ دیورای برای مسدود کردن قوّه ی تخیّل او وجود ندارد و هیچ منطق از پیش ساخته ای نمی تواند برای او منطق تراشی کند و اندیشه اش را کانالیزه نماید بلکه او خود باید بسازد، بیافریند، خراب کند و باز از نو بسازد.

از نمونه ها و مثالهای ذکر شده در باب دروس دینی می توان نتایج زیر را به دست آورد:

1. باید نیازهای روانی، عاطفی و عقلانی کودک را مدّ نظر قرار داد و در بستر این نیازها و بر اساس کانون رغبت کودک، پیامها و مطالب دینی را مطرح ساخت.

2. باید ترازشناسی و قدرت استدلال و سطح تفکر کودک را متناسب با سنّ او و قابلیتهایی که در هر یک از مراحل تحوّل دارد بررسی کرد و سپس به ارائه ی مفاهیم دینی در قالب آن مراحل دست زد.

3. باید توجه داشت که مطالب قبل از مطرح شدن از راه برهان و استدلال و جدلهای منطقی ودیالکتیکی، از طریق عواطف و احساسات، و شوق و اشتیاق درونی ارائه گردد.

4. تکیه بر ساده نویسی و ساده گویی آن هم با سبکترین الفاظ

همراه با روانی و لطافت و به دور از هر گونه تکلّف و تصنّع و بدون هیچ گونه توضیح و تفسیری، باید در ذهن کودک استقرار یابد.

5. وقایع روزمرّه، رویدادهای طبیعی و ماجراهای واقعی زندگی کودکان را می توان مدّ نظر قرار داد، زیرا کودک با آنها احساس نزدیکی و همبستگی می کند و این احساس همبستگی به پذیرش پیام یاری می رساند.

6. باید از عبارات پیچیده، الفاظ نامأنوس و مفاهیم انتزاعی و مجرّد پرهیز شود، زیرا اگر ذهن کودک قدرت هضم و درون سازیِ مفاهیم را نداشته باشد تنها به حفظ طوطی وار مطالب و کپی برداریِ صوری از آنها اکتفا می کند، که در این صورت آثار تخریبیِ آن به مراتب بیش از آثار تربیتی است.

7. تمرینها، تکالیف، و پرسشهای مربوط به ارزشیابی و خودآموزیِ دروس باید با شیوه ی مطالعه و تحقیق و کشف و استنباط درونی همراه باشد و از تکیه کردن بر پاسخهای قالبی و از پیش تعیین شده اجتناب گردد.

8. تنوّع روشهای ارزشیابی در قالب انواع شیوه های پاسخ دهی همچون جملات نیمه تمام، نقّاشی، خطّاطی، کاریکاتور، داستان پردازی، خاطره نویسی، شعر و امثال آن لحاظ گردد تا کودک بر اساس استعداد، علاقه و توان خویش به تکالیف درسی پاسخ دهد.

9. حتی الامکان از هر گونه آموزش رسمی، توضیح و تفسیر کلیشه ای و سخنرانی و اندرزگویی خودداری شود، زیرا این گونه روشها مانع خلّاقیت، آزاداندیشی و فعالیت خودانگیخته ی کودک می گردد و به تدریج شور و شوق درونی او را نسبت به مطالب و مفاهیم مورد نظر تضعیف می کند.


1) مهری ماهوتی، «جشن تکلیف«.

2) ر ک. تربیت طبیعی، از نگارنده، فصل دوم «تربیت غیرعمدی در مقابل تربیت عمدی«، انتشارات انجمن اولیا و مربیان، ص 75.

3) جعفر ابراهیمی (شاهد(.

4) از مصطفی رحماندوست.

5) متن کتاب درسی دینی پایه ی دوم دبستان از کشور آلمان غربی.

6) Oriented-problem.

7) Oriented-Answered.