در دین اسلام و در متون فرهنگ عرفانی نیز عناصر زیبایی شناسی چندان فراوان و حیرت آور است که ادراک آن قلب هر تماشاگری را به تسلیم و تلطیف وامی دارد.
اساساً آفرینش از نظر قرآن کریم با جمال و زیبایی آمیخته است: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَها«(1) یعنی ما آنچه از مناظر طبیعی که در روی زمین است به عنوان زینت زمین قرار دادیم و کره ی ارض را بدان مزیّن ساختیم. در جای دیگر می فرماید: «إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزینَةٍ الْکَواکِب«(2) یعنی ما آسمان دنیا را با ستاره های روشن زینت دادیم. همچنین از آیه ی «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیان«(3) چنین برمی آید که خداوند ایمان را محبوب دلها قرار داده و آن را زیور جان آدمیان ساخته است.
تقسیم جمال به مادّی و معنوی که در قرآن کریم آمده در سخنان صاحبان ولایت و مفسّران اصیل آن نیز وارد شده است، چنانکه در کلمات حضرت علی علیه السّلام آمده است: «الجمال الظّاهر حسن الصّورة الجمال الباطن حسن السّریره«(4) و «حسن النّیّة جمال السّرائر«.(5)
ترغیب و تشویق به کار جمیل در قرآن کریم بارها مورد اشاره قرار گرفته است. حتی از ساده ترین و مادّی ترین وقایع می توان زیباترین و معنوی ترین معانی را استخراج کرد، چه رسد به وقایع و پدیده هایی که فی نفسه واجد زیبایی و قداست ماورایی هستند. برای مثال، خداوند به پدیده ای اقتصادی و صرفاً مادّی مانند دامداری اشاره کرده و ضمن برشمردن منافع اقتصای و بهره برداری از جمال آن فرموده است: «وَ لَکُمْ فیها جَمالٌ حینَ تُریحُونَ وَ حینَ تَسْرَحُون«(6) یعنی برای شما زیبایی است در کیفیت بازگشت دادن گوسفندان در شبانگاه از چراگاه و نیز در نحوه ی رها کردن آنها در بامداد به سوی چراگاه.
وقتی که قرآن کریم به پدیده هایی چون رفت و برگشت گوسفندان به چراگاه به عنوان یک عنصر زیبایی شناسی در قلمرو هستی می نگرد و آن را به بندگان خود متذکّر می گردد که با چنین نگاه زیبایی شناسانه ای بدان نظر کنند، چگونه می توان از عناصر زیبایی شناسی در ابعاد عبادی دین اسلام مانند نماز، روزه، حج، زکات و. . . سخن گفت و به مفاهیمی چون ایمان، تقوا، جهاد و شهادت اشاره کرد و چگونه می توان در وصف زیبایی اسماء الله کلامی به میان آورد.
در سخنان علی علیه السّلام آمده است که «وَ خُشُوعاً فی عِبادةٍ و تَجَمُّلاً فی فاقةٍ«.(7) یعنی مردان باتقوا در عبادت خاشع اند و در عین تنگدستی متجمّل. و در توصیه به کمیل چنین فرمود: «معرفة العلم دینٌ یُدان بِهِ، یَکسِبُ الاِنسانُ الطّاعَةَ فی حَیاتِهِ وَ جمیلَ الاُحدوثَةِ بَعدَ
وَفاتِهِ«(8) یعنی شناخت دانش، دین است که بدان گردن باید نهاد. آدمی در زندگی به دانش طاعت آموزد و بعد از مرگ نام زیبا اندوزد. و فرمود: «التجمّل من اخلاق المؤمنین«.(9)
این تجمّل که از اوصاف مردان باایمان است هم جمال ظاهری و هم جمال معنوی را در برمی گیرد، ولی به جمال و زیبایی معنوی شمول بیشتری می بخشد. لذا حضرت علی علیه السّلام در جایی دیگر به فرزندش امام حسن علیه السّلام می فرماید: «. . . فلتکن مسألتک فیما یبقی لک جماله و یبقی عنک و باله فالمال لا یبقی لک و لا تبقی له«.(10) یعنی خواست تو در کوششها و نیایشها چیزی باشد که جمال آن بدون وبال برای تو باشد و مال برای تو نمی ماند و تو نیز برای آن نمی مانی. پس، جمال انسان در همان معارف و فضایل خواهد بود.(11)
همه ی این مفاهیم حاکی از نقش برجسته ی عنصر زیبایی و جمال خواهی در آیین تربیت الهی است، زیرا به واسطه ی این حسّ زیبایی دوستی است که انسان به معنویات و ارزشهای دینی گرایش می یابد.
بدین ترتیب، در زیبایی است که انسان کشش پیدا می کند و شوق درونیش شکفته می شود، به وجد می آید و لحظات جذبه را فرا می گیرد. در چنین شرایطی، بهترین فرصت برای «تربیت دینی» حاصل می شود. مگر نه این است که دین جویی و زیباخواهی امری فطری است؟ مگر نه
این است که اساساً ایمان خود جلوه ای از زیبایی است و زیبایی معنوی جلوه ای از ایمان الهی؟
در زیبایی لذت است و در لذت معنوی زیبایی است و در این دو عشق و کشش و تمایل درونی که ریشه در فطرت دارد نهفته است. کوشش در رابطه با کشش و «جذبه» منجر به جوشش درونی می شود و به قول حافظ:
به رحمت سر زلف تو واقفم، ورنه
کشش چو نبوَد از آن سو، چه سود «کوشیدن«
پس، «کشش درونی» مقدّمه ی پذیرش پیام تربیتی است و اگر در تبلیغ دین، ترغیب درون را آن گونه که فطرت جمال خواه انسان حکم می کند برقرار نسازیم، مسلّماً در تربیت دینی نه تنها به مقصود نمی رسیم بلکه آن تمایل درونی را با ترضیه کاذب و تبلیغ صوری مدفون می کنیم و مانع تجلّی خودانگیخته ی آن می شویم؛ کاری که هم اکنون پاره ای از مبلّغان و مربّیان با قصد تبلیغ دینی و تربیت مذهبی انجام می دهند و ناخواسته در تضعیف تمایلات فطری افراد می کوشند.
ایجاد کشش درونی در متربّی، مستلزم تلطیف دل است. دل متربّی باید نسبت به پیام تربیت مستعد گردد. سخن دلپذیر هنگامی جان می گیرد که با دل سخن پذیر همراه گردد و این دو در هاله ای از جمال و زیبایی و کشش لطیف ایجاد می شود.
اما به واقع منظور از لطیف ساختن دل چیست؟ امام فخر رازی در تفسیر این معنا می گوید: «منظور از تلطیف دل(12) آن است که درون را
مستعد توجه به آن قبله کنی، چنانکه دیدن، نگاه کردن می خواهد و لازمه ی شنیدن، گوش دادن است«. همین طور شرط پذیرش پیام تربیتی و تعالیم دینی آن است که درون را با جمال و زیبایی لطیف سازی و آن را از غفلتها بزدایی و قوّه ی جاذبه ی فطرت را بپرورانی و همه ی عواطف را متوجه آن مقصود کنی.
از طرفی، وجود متربّی ــ این طرفه معجون سرشته از فرشته و حیوان ــ از جاذبه های مختلف و متنوّع و بی شماری اثر می پذیرد؛ از جاذبه های پست تا اسفل السافلین، و از جاذبه های والا تا اعلی علّیین. پس، طبیعتاً یک جاذبه ی معنوی از جمله ی جاذبه های مادّی و زینتهای ظاهری نیست و اساساً از نظر جوهره ی زیباشناختی با آن متفاوت است.
بنابراین، منظور از مستعد ساختن روان کودک، تلطیف باطن او و مایل کردن عواطفش آن است که کاری کنیم تا دل او بدون تکلّف و تصنّع در میدان تأثیر جاذبه پیام قرار گیرد، زیرا اگر زمینه سازی اوّلیه برای پذیرش پیام صورت نگیرد همه ی تلاشها و اقدامات تربیتی بی ثمر خواهد ماند. برای همین است که خداوند در آغاز سوره ی بقره برای فراهم ساختن زمینه ی هدایت می فرماید: «هُدیً لِلمُتَّقین» یعنی هدایت برای کسی است
که تقوا پیشه کرده باشد. پس، تا قلب انسان آماده ی پذیرش نسیمهای رحمت الهی نباشد از «هدایت و تربیت» به دور خواهد بود، حتی اگر کلام، کلام خداوند باشد.
این از بدیهیات است که تا کسی در خود احساس تشنگی نکند هرگز به دنبال آب نمی رود و اگر درباره ی آب هم سخنی گفته شود، چون برای او جاذبه ای ندارد چندان توجهش را جلب نمی کند. اما هنگامی که تشنگی حاصل شد، یعنی جاذبه ای از درون نسبت به آب به وجود آمد، دیگر خود آب، لفظ آب، صدای آب، سمت و جهت آب همه و همه برای این تشنه جالب توجه، دلربا، زیبا و جاذب خواهد بود.
بنابراین، آنچه گفتیم تأکید بر این نکته است که باید قبل از تربیت بیرونی تربیت درونی مهیّا گردد، قبل از ارائه ی حقیقت عشق به حقیقت به وجود آید، قبل از نشان دادن آب تشنگی حاصل شود و. . . .
اینجاست که باید از عوامل زیبایی شناختی در تبلیغ دینی و ترویج مفاهیم مذهبی، که خود فی نفسه واجد زیباییهای وصف ناپذیر و منطبق بر فطرت متربّی است، سود جست. هنر یک مربّی خوش ذوق این است که از عوامل تقویت کننده ی این جاذبه ها آگاهی داشته باشد و به تناسب وضع و حال متربّی به لحاظ شرایط عاطفی، روانی و اجتماعی، پیام خویش را به تناسب حال او جلوه ای جاذب بخشد، همچنانکه رسول خدا (ص) فرمود: «الطّرق الی الله بعدد انفاس الخلائق«(13) (راهها به سوی خداوند به اندازه ی شماره ی نفسهای آفریدگان است.)
بنابراین، نه تنها درجات و مراتب کمال به اندازه ی نفسهای مردم
است و نه تنها هر کسی مرتبه ای خاص دارد بلکه هر کس در هر نفسی در مرتبه و حالتی خاص قرار دارد، چنانکه عطار گوید:
هست با هر ذرّه درگاهی دگر
پس ز هر ذرّه به او راهی دگر
سیر هر کس تا کمال او بوَد
قرب هر کس حسب حال او بوَد
اهل دل و آنهایی که موسی وار بصیرت اسرار دارند جمال الهی و زیبایی آیات خداوند را در هر پدیده ای نمایان می بینند(14) و از هر ذرّه ای بانگ آسمانی می شنوند و احساس حال و شوق و جذبه و وجذ می کنند.
پس، اصل جمال و زیبایی است که به حسب اقتضای حال متربّی، مقوّی شوق و مغذّی وجد و تلاش او برای رسیدن به مقصود می شود. و به قول عین القضاة: «ای عزیز، جمال لیلی دانه ای دان بر دامی نهاده. چه دانی که دام چیست؟«.(15)
1) کهف / 7.
2) صافات / 6.
3) حجرات / 7.
4) غرر الحکم، ج 1، ص 313.
5) همان، ج 3، ص 382.
6) نحل / 6.
7) نهج البلاغه، خطبه ی 193.
8) نهج البلاغه، کلمات قصار، 147.
9) غررالحکم، ج 1، ص 307.
10) نهج البلاغه، نامه ی 31.
11) ر ک. زن در آیینه ی جلال و جمال، آیة الله جوادی آملی، نشر مرکز فرهنگی رجاء.
12) با تلطیف دل و آماده سازی قلب جهت پذیرش پیام دینی است که می توان اثری جاودانه در متربّی نهاد، زیرا قلب آدمی «بیت الرّب» است و محل اصلی نزول رحمت الهی، همچنانکه عین القضات می گوید: «جوانمردا، اهلِ ناز و دلال را ندیده ای که چه می گویند:خورشید تویی و مشرقت این دلِ من هر روز نخست از دلم برتابیو فرمود: «لم تسعنی ارضی و لا سمائی و وسعنی قلب عبدی المؤمن اساکن الوداع«. پنداری که مشرق یکی است؟ هیهات! «ربّ المشارق و المغارب«. از لطف به هر تنی روانی دگری در تو که رسد که تو جهانی دگری جوانمردا، مشرق و مغرب او از دل دوستان اوست. «یا داود، اطلبی عند المنکسرة قلوبهم«. این مغارب الله نوری است که در ایشان پنهان شود» (نامه های عین القضاة همدانی، جلد دوم، صص 209و 210(.
13) جامع الاسرار و منبع الانوار، سیّد حیدر آملی، صص 8و 95و 121.
14) رک. شرح دعای سحر، امام راحل (ره(، در باب جمال الهی.
15) تمهیدات، عین القضاة همدانی، ص 96.