نخست ببینیم زیبایی چیست؟ در میان ویژگیهای گوناگون زیبایی این نکته مسلّم است که زیبایی «لذّت بخش» است. این لذت از خاصیتی حاصل می شود که از درون آدمی استنباط می گردد و تعریف آن چندان آسان نیست ولی قطعاً از احساس نوعی وحدت و هماهنگی یا «تناسب» در تصوّرات و احساسات ما به دست می آید. هر چند تصور زیبایی اصولاً از احساس هماهنگی و وحدت و تناسب حاصل می شود، ولی نوع آن در هر زمان و مکان یکسان نیست. بر خلاف آنچه تصوّر می رود، زیبایی امری مبهم و متغیّر است و بر حسب تمدّن و فرهنگ و زمانهای گوناگون تعریف می شود. با این حال، آنچه مسلّم به نظر می رسد این است که رابطه ی زیبایی با «خوبی» و با حق و حقیقت تردیدناپذیر است. رابطه ی میل به جمال یا میل به حق و خیر قطعی است و برای همین است که بیشتر عرفا معتقدند: «جمال تجلّی حق است به وجه حق برای حق، جمال مطلق را جلال است و این قهاریّت جمال است. در هر جمالی جلالی است و هر جلالی او را جمالی است«.(1)
هر نقشی و خیالی که مرا در نظر آید
حسنی و جمالی و جلالی بنماید
اصطلاحات و ترکیبات مختلفی در باب جمال و زیبایی در فرهنگ عرفانی و اسلامی به کار رفته است از جمله: جمال جانانه، مشاهده ی جمال، جمال باطن، انوار جمال، صفات جمال، جمال ظهور، دقایق جمال، مشتاقان جمال، تُتُق(2) جمال، افق جمال، نور جمال، مطلع جمال، جمال ذوالجلال، جمال ذات، جمال عیوب، آینه ی جمال و. . . که همگی از روح زیبایی شناسی در فرهنگ عرفانی و دینی ما حکایت می کند؛ جمالی که آیینه و مرآت صفات الهی است.(3)
1) رک. جلال و جمال زن، آیة الله جوادی آملی.
2) تُتُق: سراپرده، کنایه از آسمان، خیمه.
3) »عارف به جلال او نگرد، بنالد؛ محبّ به جمال او نگرد، بنازد. آن یکی می نالد از بیم فصال، این یکی می نازد به امید وصال. بیچاره کس که نه نام او شنود و نه از جمال او خبر دارد» (عدة، ج 2، ص 373(.