جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نکته ها و توصیه های کاربردی

زمان مطالعه: 5 دقیقه

منابع و مصالحی که طبیعت کودک و دنیای درون او، بنابر گواهی وجودش، به ما عرضه می دارد مقدّمه ی تربیت نمادین به منزله ی ایجاد میانجی و پل ارتباطی بین ما و اوست و یک مربّی هنرمند و هوشیار با استفاده از این مقدّمه می تواند زمینه های انتقال پیام تربیتی خود را فراهم سازد. بدیهی است با رعایت این اصل، تربیت دینی کودک خودانگیخته و همراه با شور و طلب خواهد بود و در صورت چنین وضعیتی هر گونه اقدام تربیتی منجر به آثاری عمیق و بادوام می گردد و نیز در زمان کوتاه و اندک، نتیجه ای بزرگ به دست می آورد. از آنجا که معلّم یا مربّی از مقدّمه ی تربیتی فوق الذکر که برخاسته از ذات متربّی است استفاده می کند و طرح پرورشی را بر این اساس استوار می سازد طرحهای اقدامات بعدی را نیز به همین منوال پیش می برد تا کودک پا به پای او در قالب حرکت باطنی و درونی و به مقتضای نیاز و تمایل خویش پرورش یابد.

کودکی که با این روش به تعالیم دینی دست می یابد همه ی آداب و فضایل اخلاقی دین را با میل درونی و خودپسندیده درون سازی می کند، زیرا خود او در همه ی مراحل تربیت خویش مشارکت داشته است و خود کاشف چیزی بوده که مربّی می خواسته است. در نتیجه، چون هیچ گونه تحمیل و اجبار و اکراهی در این مسیر وجود نداشته و همه ی امور مطابق فطرت و موافق طبع او بوده است، به آنچه که آموخته و کشف کرده است عشق می ورزد.

– در تربیت نمادین، نقش اساسی مربّی، «انتقال» اطلاعات یا شناخت نیست (هر چند که اینها نیز جزءِ وظایف اوست) بلکه فراهم کردن شرایطی است که شاگر به تجربه ی «واقعه های درونی» دست یابد و از این طریق مسیر تعادل قبلی خود را به هم زند و نقطه ی عزیمتی برای تعادل جدید فراهم آورد. آنچه شاگرد در این مرحله تجربه می کند، نه انتقال می یابد و نه به کسی آموخته می شود. در نهایت، یک فرد می تواند خود را مهیّای این تجربه سازد. استاد یا مربّی در این صورت حاضر است او را در راه پرمخاطره اش یاری دهد، زیرا اطمینانی به وقوع آن نیست.

– در تربیت نمادین همه ی شرایط، حالات، زمان، مکان، عوامل درونی، شرایط بیرونی و. . . یکتا و بی همتاست. یکتا بودن این طی طریق در نیّت ایجاد واقعه ی ذاتاً پرمخاطره نهفته است که تنها از «اشتیاق شدید» شاگرد سرچشمه می گیرد و همین اشتیاق، مسیر تربیت متربّی را تعیین می کند که مشتمل است بر نیاز، رغبت، شوق و عشق به هر آنچه در مسیر او قرار می گیرد.

– شانس پیروزی یا احتمال موفقیت مربّی در این است که فرصتها را به حال خود رها کند و تنها به انتظار توأم با مراقبت دورادور بنشیند. مربّی بین زمین و آسمان میانجی می شود، اما باید بر سیر تدریجی پیشرفت شاگرد نظارت داشته باشد تا قواعد و مراحل به درستی رعایت شود.

– معلّم یا مربّی مسلّط و اقتداگر، کسی است که از صحنه ی تربیت کنار نرود، بر همه چیز نظاره گر و مداخله گر باشد و همه ی امور را در یک سیطره ی خواستها و ایده های خود بخواهد. او کسی است که از حدّ یک میانجی و هدایت کننده ی غیرمستقیم فراتر رفته و به یک یدک کش و عصاکش تبدیل شده است. او نه تنها به نقش میانجی گری خود رضا نمی دهد بلکه نهایتاً خود را در حدّ مراد و مطلوب بی چون و چرای متربّی تحمیل می کند. چه چیز می تواند موجب به وجود آمدن چنین وضعیتی شود؟ این رویداد صرفاً ناشی از عملکرد معلّم و مربّی نیست بلکه شاگرد نیز به طور ضمنی در آفرینش آن سهیم است. در حالی که در تربیت نمادین آیات، نمودها، الگوها و رخدادها به شیوه ای جذّاب و نافذ ارائه می شود و مربّی خود را از صحنه ی دخالت و قیومت کنار می کشد تا متربّی بتواند آنچه را بدانها احساس نیاز می کند بیابد و به درون بکشاند.

– در تربیت نمادین، تجربه و احساس دینی امری فردی، درونی و منحصر به فرد است. هر چه احساسی که منتقل می شود فردی تر باشد در دریافت کننده مؤثرتر واقع می شود. هر چه حالت روحی ای که به وی دست می دهد فردی تر باشد دریافت کننده بیشتر لذت می برد و بنابراین آماده تر و فعالتر در آن مشارکت می کند.

– در تربیت نمادین، کلام مربّی و نصایح و موعظه های او برای متربّی باید همچون موسیقی برای متن فیلم باشد. یعنی باید اصل حادثه در وجود فرد رخ داده باشد و سپس موعظه ی مربّی تنها برانگیزاننده ی احساس و عواطف برای تشدید و تعمیق این رخداد نمادین باشد.

– اثر نگاه در تربیت، همچون اثر کیمیاست بر فلز که بدان خاصیتی طلایی بخشد. اما کدام نگاه؟ نگاهی معنایاب، نگاه دل، نگاه عقل، نگاه روح، نگاه فطرت، نگاه دلخواه و آزاد، نگاه خودانگیخته، نگاه دست نخورده و ناب و زلال همچون نگاه معصومانه ی کودکان، همچون نگاه انسانی که برای نخستین بار به آسمان می نگرد بدون هیچ برداشتی از پیش تعیین شده و بدون هیچ قالبی دیگرساخته.

این نوع نگاه را فقط صداقت و خلوص تغذیه می کند؛ نگاهی که هیچ نوع عایقی بین چشم و دل او نیست و هیچ نوع غرضی و منفعتی او را به این کار وانداشته است. اگر بتوانیم چنین نگاهی به خود، به دیگری، به جهان و به آیات الهی داشته باشیم با همان برق نگاه و در زمانی کوتاه طولانی ترین، پیچیده ترین و عمیق ترین مراحل کمال و تعالی را طی خواهیم کرد. حال، اگر بتوانیم با همین نگاه متربّیِ خود را تعلیم دهیم و زبان اشارت و ایما پیام خویش را القا کنیم اثری پایدار و جاودانه در روح و روان او بر جای گذاشته ایم.

اما قطعاً عایقها مانع پاک ماندن این نگاهها و در نتیجه درست دیدن، صادقانه دیدن، درست گرفتن، درست بررسی کردن، درست فهمیدن و. . . می شوند. این عایقها چیزی جز خود میان بینی، خودخواهی و خودبزرگ بینی نیستند که اگر رفع نشوند تربیت انتقال نمی یابد، زیرا تنها

»آدم» را «آدم» می تواند تربیت کند.

– در اهمیت اثر نگاه در تربیتِ دینی همین بس که قرآن کریم یکی از عوامل مهم شناخت و معرفت درونی را «سیر در آفاق و انفس» می داند. و این سیر و سیاحت توأم با حسن نظر و عمق نگاه است که می تواند تمامیت وجود آدمی را تحقّق بخشد و جهان بیرون و جهان درون را تسخیر کند. افق دید و چشم انداز نگاه آدمی تا آنجا گسترش می یابد که بتواند عظمت جهان بیرون را به مدد عظمت جهان درون دریابد و از مسیر همین نگاه که با دقّت باطنی همراه است می تواند به روح و فکر و عواطف دیگر انسانها نیز پی برد و نفوس آنها را بشناسد و از مجموع این دو سیر، وجدان او بیدار گردد و به کار افتد و در نهایت به قدرت داوری دست یابد.

– با نگاه است که حسّ کنجکاوی آدمی تحریک می شود و گستره ی ذهنی قلمرو تعقّل و تفکّر او افزایش می یابد. نگاه به آسمان صاف در بلندیها، قرار گرفتن در میان دشت وسیع، نگاه به کبوتران، به سبزه ها، به افق روشن، به طلوع و غروب خورشید، به شبنمهای صبحگاهی و به هر چه که به روح وسعت بخشد و دل را لطیف سازد، همه ی اینها مایه ی آرامش روان، اعتدال درون، سادگی و خلوص، دیرپایی و پرصفایی و خضوع و نرمی می گردد.

– ابزار و وسایل نمادین تربیت دینی عبارتند از زبان چشم، زبان گوش، پیام نگاه، حالات رفتار، زبان وجود، زبان تصویر و آهنگ حرکات. اینها نمودی از پیام تربیتی هستند که آثارشان عمیق تر،

پایدارتر، ظریف تر و پنهان تر است.

– بعضی ها به شعائر و ظواهر و اطلاعات دینی و تراکم دروس و مطالب مربوط به آن دل خوش کرده اند، اما اگر همه ی این مفاهیم و دانشها بدون حضور دل و شور وجود و ذوق درونی ارائه گردد چیزی جز بیزاری، واخوردگی، دلزدگی، تنفّر، خستگی و ملال روحی به بار نخواهد آورد.