[آدمی به سبب اتحاد نفس و بدن در وضعیتهای مختلف محیطی، در معرض حالات و احساسات و افکار معینی قرار می گیرد. این امر در مورد شرایطی از وضعیت زمانی –مکانی است که به واسطه ی تغییر موقعیت و حدوث «وقت» و «حال» در درون خود فرد بهترین و مساعدترین شرایط پذیرش پیام تربیتی حاصل می شود. اهمیت توجه به برهه های خاص زمان و مکان که در آنها حالات ویژه ای در انسان پدیدار می شود بدان حدّ است که در کتابهای روایی اسلام بابی باز شده تحت عنوان «الاوقات و الحالات الّتی ترجی فیها الاجابة» (زمانها و حالاتی که در آنها امید اجابت دعا می رود) (به نقل از نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ص 27(. ]
اثر «نگاهی» که انسان احساس می کند به دیدگانش دوخته شده
است بیش از هر چیز تحت تأثیر میدان ارتباطی و فضای عاطفی و روانی است. برای مثال، تصوّر کنید موقعیتی را که بزرگسال به محض مشاهده ی حرکت ناشایسته ای از کودک به وی «چشم زهره» می رود. این چشم زهره همه ی کودکان را به طور یکسان تحت تأثیر قرار نمی دهد بلکه برخی از کودکان آن را به باد استهزا می گیرند و پوزخندی می زنند، و پاره ای دیگر نخست اندکی تحت تأثیر واقع می شوند ولی به تدریج عادت می کنند و بدون توجه به این چشم زهره ها به کار خود ادامه می دهند. بعضی از کودکان را دیده ایم که قبلاً در خود نوعی مصونیت ایجاد می کنند، بدین معنی که سر خود را به یک طرف دیگری می گردانند که نگاه متوجهشان نشود، زیرا نیک می دانند که تحت تأثیر قرار خواهند گرفت و به همین جهت زیرکانه از آن اجتناب می ورزند.
اثر ناخودآگاه «نگاه» به گونه ای است که می توان تمامی احساسات، عواطف و نگرشهای یک فرد را از نوع تماس چشمی او به دست آورد.(1) اینکه در احادیث آمده: «نگاه به مؤمن نوعی ذکر و عبادت است«، مبیّن آثار شکوهمند یادآوری نشانه های الهی است که از طریق آنچه نادیدنی است دیده می شود. و چه زیبا سروده است که:
عقل هم عشق است و از ذوق «نگه» بیگانه نیست
لیکن این بیچاره را آن جرأت رندانه نیست(2)
اما باید دید که منابع این دگرگونی و درونمایه های این تحوّل و
انرژی رها شده ی این انقلاب درونی از کجا تأمین و از چه طریق کشف می شود. آیا عامل اصلی این تحوّل یک امر بیرونی، واکنشی و دیگرانگیخته است، یا یک امر درونی، کنشی و خودانگیخته؟ آیا شرایط حصول به این واقعه ی تکان دهنده برخاسته از عوامل محیطی است یا نشأت گرفته از عوامل درونی؟ آیا این حادثه امری اکتسابی است یا اکتشافی؟ آیا این «تجربه ی ضربه«(3) یک تجربه ی پیش بینی پذیر است یا پیش بینی ناپذیر؟ و دهها پرسش دیگر که اگر پاسخ آنها به روشنی داده شود، صورت بندی جدیدی از روشهای تربیتی با کارآیی معجزه آسا و اثری پایدار و عمیق به دست می آید که به منزله ی انقلابی عظیم در فلسفه ی تعلیم و تربیت، آن هم در قلمرو تکامل آدمی، تلقّی می گردد.
1) »شاگر از استاد همان آموزد که بیند«.
2) به نقل از کتاب دیدن دگرآموز، شنیدن دگرآموز (برگزیده ی اشعار محمد اقبال(، انتخاب و مقدمه ها از محمد علی اسلامی ندوشن، انتشارات امیرکبیر، سال 1358، ص 71.
3) Traumatic experience.