همان طور که کودکان دوران رشد و بلوغ خود را طی می کنند، به تناسب افزایش سن، سؤالات مهم تری مطرح می کنند که نیاز به پاسخ های پیچیده تری دارد.
بهترین زمان برای آموزش بهداشت روانی در برابر مرگ عزیزان، زمانی است که حادثه یا اتفاقی در ارتباط با مرگ یک جاندار رخ می دهد. خواه این جاندار حشره ای نظیر زنبور و مورچه باشد، یا یک پرنده یا یک حیوان خانگی.
همین حادثه موجب می شود تا کودک مردن موجود جاندار را از نزدیک مشاهده کند تا چنانچه در زندگی خود با مرگ انسان ها، به ویژه مرگ عزیزان خود مواجه گردید، بتواند آمادگی عاطفی و روانی لازم را برای پذیرش این رویداد داشته باشد.
زمانی که کودک شخص مرده را می بیند، بهتر است که والدین توجه کودک را به خاطرات و وقایعی جلب کنند که در مشاهدات خود از مردن حشرات و جانوران داشته است تا درک واقعیت مرگ برای او آسان تر صورت گیرد.
مهم ترین نکات کلیدی که باید در شرایط سوگ و داغ دیدگی کودک از طرف والدین مورد توجه قرار گیرد به شرح زیر است:
1. صداقت و صراحت گفتار
اغلب کودکان می توانند نیات پنهانی والدین را از پس گفته های آنان درک کنند. در توجیه مرگ مادربزرگ یا پدربزرگ، گفتن این که آنها به سفری طولانی رفته اند و هرگز برنمی گردند، یک دروغ کاملا آشکار و بی اساس است.
نزدیکان و اعضای خانواده که سعی دارند حقیقت مرگ عزیز از دست رفته را از کودک پنهان کنند دیر یا زود پیامدهای ناگوار این عدم صداقت را در رفتار کودک خود مشاهده خواهند کرد. بنابراین، والدین باید واقعیت را همان گونه که هست، در شرایط مناسب و با توجه به ظرفیت و نگرش کودک خود به مرگ، صادقانه بیان کنند و از هر گونه فریب، تحریف و پنهان کردن واقعیت بپرهیزند.
2. استفاده از کلمات عینی و واقعی
آشنایی با گنجینه واژگان کودک و توجه به ظرفیت ادراکی مفاهیم و اصطلاحات او، می تواند به والدین در گزینش درست واژگان عینی قابل فهم برای کودکان و دنیای واقعی آنها کمک کند. آنها می توانند به فرزند خود بگویند: «همان گونه که گل ها می میرند، آدم ها نیز روزی می میرند.» اما گفتن اینکه مردن درست شبیه خوابیدن است، می تواند کودک را دچار کابوس های شبانه و حتی بی خوابی و اضطراب هنگام به خواب رفتن کند.
در گفتن کلمه «خدا» دقت کنید
در عین حال که مشارکت و همحسی والدین با غم و اندوه کودک بسیار مهم است، اما باید به این موضوع توجه داشت که درآمیزی باورهای والدین با باورهای کودک نباید به گونه ای باشد که تصویر مبهم و برداشت نادرستی از اعتقادات و جایگاه خداوند در ذهن کودک به وجود آید.
اگر کودک عاجزانه از خدا درخواست می کند که برادر یا خواهر از دست رفته اش را به او بازگرداند و انتظار دارد که خداوند به درخواست او پاسخ دهد، در این هنگام باید کودک را از انتظار و
درخواستی که عملی نیست آگاه کرد تا این ناکامی موجب رفتار خشمگینانه کودک به خدا نشود. اینکه برخی از والدین به کودکان خود این گونه وانمود می کنند که شخص مرده نزد خدا رفته است و دیگر برنمی گردد، یا خدا او را از ما گرفته است یا توجیهات مشابهی از این دست، ممکن است از همان ابتدا آموزههای نادرستی نسبت به خالق عالم هستی در ذهن کودک القا نماید که در دوره های بعدی رشد، مشکلات پیچیده تری را در اعتقادات دینی وی ایجاد کند.