زمان مطالعه: < 1 دقیقه
تربیت نامرئی و رؤیایی
– دریغ آن انجمن های رامش خیز که به دیدار یاران بهشتی آراسته بود و به گفت و گذار رنگین بهاری از آسیب خزان پیراسته. بی سپاس لب و زبان، گفت و شنیدی می رفت و بی پاس چشم و نگاه تماشا دیدی، گوش ها از گفت شیوا گوهر رخشا به آستین و دامن کشیدی، و کام ها از غنچه ی گویا شکر به خروار و خرمن بودی. رازمهر و پیوند بی پرده می رفت و ساز و سازش و سوگند بی زخمه می خواست، تن از خوان یک رنگی رنگین خورش داشت و بی جان از نای و نوش هم سنگی سنگین پرورش.
. . . تیر مژگانی گشادی و مرهم تبسم فرستادی. به نگاهی دل ربودی و به گفتاری جان فزودی. کشتی و زنده ساختی، بستی و بنده کردی.(1)
1) یغمای جندقی (وفات 1276(، به نقل از صور خیال، ص 166 تا 168.