[به نقل از کتاب «ذکر جمیل سعدی«، ص 49]
»یکی را از وزراء پسری کودن بود، پیش یکی از دانشمندان فرستاد که مرین را تربیتی می کن مگر که عاقل شود. روزگاری تعلیم کردش و مؤثر نبود، پیش پدرش کس فرستاد که این عاقل نمی شود مرا دیوانه کرده.» سعدی معتقد است که تربیت یکسان است و طبایع مختلف: «پادشاهی پسری را به ادیبی داد و گفت این فرزند تست تربیتش همچنان کن که یکی از فرزندان خویش. ادیب خدمت کرد و متقبل شد، و سالی چند برو سعی کرد و به جایی نرسید، و پسران ادیب در فضل و بلاغت منتهی شدند. ملک دانشمند را مؤاخذت کرد و معاتبت فرمود که وعده خلاف کردی و وفا به جا نیاوردی؛ گفت بر رأی خداوند روی زمین پوشیده نماند که تربیت یکسان است و طبایع مختلف:
گرچه سیم و زر ز سنگ آید همی
در همه سنگی نباشد زر و سیم.«
در جایی دیگر گوید:
بر همه عالم همی تابد سهیل
جایی انبان می کند، جایی ادیم
پرتو خورشید عشق بر همه افتد ولیک
سنگ به یک نوع نیست تا همه گوهر شود