»هر فسادی که در عالم افتاد
از این افتاد که یکی، یکی را
معتقد شد به تقلید
یا منکر شد به تقلید!«
»شمس تبریزی«
روزی عارف بزرگ، «خواجه عبدالله انصاری» به همراه یکی از مریدان خویش از جاده ای گذر می کرد. «مرید» به رسم ادب، پشت سر خواجه در حرکت بود که خواجه خطاب به وی گفت: «ای پسر! پشت سر من راه مرو.» مرید پیش خود گفت: خطا کردم! شاید خواجه را میل سخن گفتن و درس گفتن با من باشد. پس به سمت راست خواجه شتافت و از این سوی به راه افتاد. لحظه ای بعد، خواجه گفت: «ای پسر! از سمت راست من راه مرو.» مرید با خود گفت: «خطا کردم! چه، سمت راست بزرگان جایگاه مریدان ارشد
است.» پس از سمت چپ خواجه قدم در راه نهاد. لختی گذشت و خواجه گفت: «ای پسر! از سمت چپ من راه مرو.» مرید بر خود نهیب زد: «باز هم خطا کردم. چه، من باید پیشاپیش خواجه بروم تا هم راه را بر او باز کنم، و هم مانع تابش اشعه ی خورشید بر رخسارش گردم.» و چنین کرد. اما اندکی بعد، خواجه برای مرتبه چهارم او را به خود خواند و گفت: «ای پسر! پیشاپیش من راه مرو.» مرید حیران از اینکه چه کند به خواجه گفت: «نه پشت سر شما، نه سمت راست و چپ و نه پیشاپیش. پس از کدام سمت حرکت کنم؟» خواجه گفت: «ای پسر! راه خویش دریاب و از آن سوی، برو!«(1)
و اما بعد. . . تربیت به یک معنی، نوعی تغیییر طبیعت آدمی است و به معنای دیگر تأیید و تبعیت از طبیعت در معنای وسیع آن است. میان آدم طبیعی که در حالت طبیعی به سر می برد و انسان طبیعی که به صورت اجتماعی زندگی می کند، تفاوت بسیار است. یکی ساخته و پرداخته «طبیعت» است و دیگری ساخته و پرداخته «اجتماع» است. هدف آموزش و پروش، تجدید ساختمان طبیعت آدمی است. اما این تجدید بنا، باید بر طبق قوانین طبیعت و با تکیه بر قابلیت های فطری فرد انجام پذیرد. هرکس، مبتنی بر درون مایه های ناهمتای خویش تربیت شود.(2)
پس راه و روش تربیت هرفرد، منحصر به فرد است و نمی توان برای همگان نسخه ای واحد و روشی یکسان تجویز کرد. زیرا تربیت، امری
درونی، شخصی و فاعلی است. جهت گیری های تربیتی هرکس، برخاسته از نیازها و علایق اوست و تفاوت های فردی، خانوادگی و محیطی متمایز کننده ی روش های تربیتی از یکدیگر است. چه بسا، یک روش تربیتی برای یک فرد مفید و کارآمد باشد و برای دیگری زیان بار و غیرمؤثر، حتی ممکن است یک روش تربیتی برای یک فرد در لحظه ای معین نافذ و مؤثر باشد، ولی همان روش در لحظه ای دیگر برای همان فرد بی اثر و زیان آورشود.(3)
پس، باید دید که کدام متربی توسط کدام مربی، تحت چه شرایطی و با چه خصوصیاتی تربیت می شود. هر موقعیتی که در فضای نامتعین تربیت ایجاد می شود، راه و روشی تازه را می طلبد که در همان فضا، و در همان شرایط منحصر به فرد باید خلق شود و بهترین ملاک برای انتخاب روش های تربیتی، طبیعت و سیرت هر فرد است که با چه زمینه هایی، مستعد دریافت پیام است! و مولوی گوید:
هرکس را سیرتی بنهاده ایم
هرکسی را اصطلاحی داده ایم
1) رسائل خواجه عبدا. . . انصاری (نقل به مضمون(.
2) به تعبیر قرآن کریم: قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى شاکِلَتِه (سوره بنی اسرائیل آیه 84(.
3) به تعبیر دیگر می توان گفت روش های تربیتی در صورتی می تواند اعتبار داشته باشد که بر فردتی ترین و حتی توصیف ناپذیرترین امورشخصی متکی باشد!.