گفت: هر دارو که ایشان کرده اند
آن عمارت نیست، ویران کرده اند
»مولوی«
»گفت: می دانم که بد است، اما نمی توانم. با دل بر نمی آیم. این چگونه سخن باشد؟ می دانم که این دریا غرق کننده است، خود را در آن می اندازم. یا این آتش سوزنده است. یا این چاهی است صد گز، یا این سوراخ مار است، یا این زهر ملاهل است. یا این بیابان مهلک است. می دانم و می روم. مرو! چون می دانی. پس نمی دانی. چگونه دانش باشد؟ این عقل بود؟ چگونه این را دانش و عقل شاید گفتن؟«(1)
و اما بعد. . . حکایت تربیت آسیب زا و آموزش های وارونه، حکایت عجیب، اما تکان دهنده ای است که «شمس تبریزی» به ایجاز و اختصار نشان داده است، حکایت آنچه را که می دانیم و به عمل نمی رسانیم، حکایت علم و دانشی است که خود به حجاب و جهل اکبر تبدیل شده است.
با اینکه می دانیم که قبل از تبلیغ حقایق، باید دل ها را ترغیب کنیم؛ اما بدون ایجاد نیاز، به رفع نیاز اقدام می کنیم و متربی را نسبت به کسب و کشف حقایق دلزده و بی رغبت می کنیم. می دانیم که تشنه کردن متربی مهم تر و سازنده تر از سیراب کردن اوست. اما همچنان به او می نوشانیم. می دانیم که «حافظه محوری» مانع کشف خلاقیت است، اما همچنان ذهن دانش آموزان را به منزله ی یک انبار اطلاعاتی، لبریز از معلومات آماده می کنیم. می دانیم که برای تبلیغ پیام تربیتی، باید «از آنجایی شروع کنیم که میل متربی است و به آنجایی هدایت می کنیم که هدف تربیتی است.» اما باز، از همان جایی شروع می کنیم که خود میل داریم و به آنجایی خاتمه می دهیم که هم خود ناامید می شویم و هم متربی بی زار می شود.
می دانیم که تربیت کردن، فقط با نصیحت کردن به انجام نمی رسد اما همچنان در «تب حرف» و «هجوم حرف» و «هجوم کلمات«، متربی را بمباران ذهنی می کنیم! می دانیم برای چشمی که از درون نور نمی گیرد و کور است، قبل از هر چیز باید بینایی را بازگردانیم تا نور بیرونی را دریافت کند. اما باز همچنان به تابیدن نور و تقویت نور افکن ها ادامه می دهیم! می دانیم که چاهی که از درون خشکیده است و «کاریز» جوشانی
ندارد و ریختن آب دست ریز حجابی بیش بر خشکی آن نیست، اما باز از بیرون، آب رودخانه را به آن سرازیر می کنیم. می دانیم که عقل دو گونه است: عقل طبیعی و عقل استماعی، و اگر عقل طبیعی نباشد دانش بیرونی سودی ندهد؛(2) اما همچنان به تحمیل دانش و القاء اطلاعات و تزریق معلومات مشغول می شویم. پس: «آن را برون اندازیم و از این پر شویم«
1) مقالات شمس تبریزی، ویرایش متن جعفر مدرس صادقی، ص 269، نشر مرکز، 1373.
2) اشاره به کلام امام علی علیه السلام، العقل عقلان، عقل مطبوع و عقل مسموع. (حکمت 331(.