[مقالات شمس، شمس الدین محمد تبریزی، ویرایش متن جعفر مدرس صادقی، انتشارات نشر مرکز، سال 1373، ص 64 و 65]
»روزی بعضی از صحابه به خدمت رسول آمدند. گفتند: اینجا شخصی هست که نه با کافران می آمیزد و نه با مسلمانان. در نماز کردنش نمی بینیم. در لهو بازیش هم نمی بینیم، جماعتی دیگر هم صفت او آغاز کردند. سید (رسول ص) وقتی در اندرون درآمد، گفت: اکنون، او را می بینید. سلام مرا برسانید و بگویید که سید مشتاق دیدار شماست. اما او را مخوانید و به گفت زیادت مرنجانید! چون بیامدند، اول مجال نداد که سلام کنند. بعد ساعتی، مجال داد و التفات کرد. سلام مصطفا به او رسانیدند. و اشتیاق رسول آن ساعت خاموش بود. نیارستند، مکرر کردن- که وصیت فرموده بود که بیش از این زحمت ندهید. بعد ساعتی، دیدند که او آمد به زیارت مصطفی و لحظه ای دیر نشست. رسول خدا خاموش و او خاموش.
مصطفا برخاست و او تواضع کرد. هم به وقت آمدن و هم به وقت رفتن. مدرسه ی ما این است- این چار دیوار گوشتی، مدرسش بزرگ است. نمی گویم کیست. معیدش دل است.«
اصل وجود ها او
دریای وجودها او
چون صید می کند
او اشیاء منتفی را
و اما بعد. . . در تعلیم و تربیت ذوقی و کشفی، آموزش های رسمی و تربیت عادتی راهی ندارد. در علم ذوقی که حاصل ارادت درونی و میل باطنی است دانش آموز آنچه را که کشف می کند جزء وجود خود می داند و چون خود آن را یافته است و در ساختار روانی خویش تجربه کرده است همچون کاریزی که از سرچشمه وجود خویش آب را جاری ساخته است با خود یگانه می کند و بر عکس علم حصولی و نمره ای وابسته به فرمان دیگری و میل دیگری است و همچون برکه ای است یا حوضچه ای است که از بیرون به آن رودخانه ای سرازیر است و هرگاه آب رودخانه قطع شود آن برکه خشک می شود که گفت:
کاریز، درون جان تو می یابد
کز عاریه ها تو را دری نگشاید
یک قطره آب در میان خانه
بهتر زجویی که از برون می آید
و اگر دانش آموز یا متربی، ارزش ها، مقررات و مفاهیم درسی و اخلاقی را با زمینه سازی های تحریک زای بیرونی، خودش شخصاً کشف کند مسلماً در درون سازی مطالب استوارتر و پایدارتر خواهد بود. این حکمت والا که از سیره ی مصطفی نقل گردید نشان از گویایی تربیت
خاموش و روشنگری سخن دل و رسایی کلام بی صورت دارد. این دعوت و تربیت نه با قیل و قال که با سکوت و ایهام و نه با تشویق و تنبیه و وعده و وعید که با پذیرش دل و ارادت قلب همراه است.
در این مدرسه، سنگ و گل بوی دل می دهد اما در مدارس امروز از دل ها نیز بوی گل می آید! این چنین است که دعوت ها بی پاسخ است و سخن ها از لانه های گوش فراتر نمی رود و در دل ها نافذ نمی افتد.