جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ویرانی آبادگر

زمان مطالعه: 3 دقیقه

من چه غم دارم که ویرانی بود

زیر ویران، گنج سلطانی بود

»مولوی«

»هیچ چیزی تا «نشکست«، «درست» نشد! و هیچ موجودی تا «خراب» نشد، «آباد» نگشت. پیراهن صبح را تا گریبان ندرند قواره ی زرین ننماید و درخت رز را تا سر نبرند، پستان بلورین بیرون ندهد. نی را تا نکوبند، قند بیرون ندهد، هم نی را تا سر نبرند نقشبندی نکند، آفتاب تا به «وبال» نرسید «شرف» نیافت، ماه تا «هلال» نگشت، «بدر» نشد.

نه گشایش «خرابی» کم از افزایش عمارت است، نه ولایت «خزان» کم از سلطنت «بهار» است. «صبح» در دامن «شب» است. دلیل «صحت» در صحبت «تب» است، معنی «فربه» در «باریکی» سخن است.«(1)

و اما بعد. . . درست گفته بود «نیچه«: «آنکس که سازنده ای تواناست باید توانگری قهار باشد.» آنکس که خواهان پیروزی است باید شکست را در خود پذیرا شود و آنکس که خواهان آرامش است باید رنج و درد را جویا شود و چه زیبا گفت:

که بلای دوست تطهیر شماست

علم او بالای تدبیر شماست

به قول خاقانی: «به درد تازخ درمان تازه گردان»

پس راستی آن کس می تواند پیروز شود که از شکست نهراسد و کسی می تواند به حیات ابدی دست یابد که حیات موقت را در گذرد و آنکس خوشبختی را از درون حس می کند که شهامت شکیبایی جمیل در برابر بلاها و سختی ها را داشته باشد و آنکس دارای اعتماد به نفس و عزت نفس است که نگاه خویش را نسبت به شکست، رنج، خرابی و مرگ تغییر دهد و آنکس دارای «امنیت روانی» است که توانایی مقابله با ناامنی ها را به دست آورد و آنکس «پیروز» است که «شکست ها» را پله های نردبان پیروزی بداند. آنکس دارای حیات واقعی است که «مرگ های ارادی» را پل های منتقل شدن به جهان برتر بداند.

گویا به همین سبب است که گفته اند: پیروزی های بزرگ مدیون شکست های بزرگ است. همان گونه که تمدن های با شکوه مرهون شکست های اندوهبار بوده است و به همین روال می توان گفت، زندگی های بزرگ، ناشی از انتقال های بزرگ است. نقل از «گلخن» دنیا «به گلشن» عقبی. به تعبیر شمس تبریزی، مصطفی صلی الله علیه و آله می فرماید: «المومنون لا یموتون بل ینقلون«(2) پس «نقل» دیگر بود و «مرگ» دیگر بود. پس این

سخن همچون آینه روشن است اگر تو را ذوقی هست که مشتاق مرگ باشی، بارک الله، و اگر چنین نوری و ذوقی نداری، پس تدارک بکن و بجو، جهد کن که قرآن خبر می دهد که اگر بجویی چنین حالت بیابی پس بجوی. «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین‏«.(3)

از این رو، ملاحظه می شود که برای موفقیت بیشتر باید شکست های بیشتری را تجربه کنیم و برای آسایش بیشتر باید رنج های بیشتری را تحمل کنیم و برای حیات عمیق تر و برتر باید از قالب ها و محدودیت های حیات دنیوی عبور کنیم.(4) کیست که نداند دست به مراحل بالاتر و پیروزی و سعادت والاتر مستلزم «شکستن» سدهایی است که «خود» را در آن محدود و محصور کرده ایم. برای اینکه «خود» را آباد کنیم باید «خود» را ویران کنیم و این ویران سازی عین به سازی و بازسازی است و به قول آن عارف شیدا «آدمی تا گم نشود پیدا نشود و تا ویران نشود آباد نشود«.

در پایان، گفتار عارفانه ای از سلطان ولد نقل می کنیم که آبادانی در ویرانی را این گونه بیان می کند: «همه چیزها نیست شوند و فنا گردند. ارواح پاک و ملایک و افلاک و زمین و عرض و کرسی و لوح و قلم و غیره؛ لیکن مردن مؤمن را اگرچه صورتش مردن است و نیست شدن، اما مردن نگویند، چون آن خوبی او که نیست شد و فانی گشت یکی در هزار خواهد بودن. آن مردن نباشد، مردن آن باشد که بمیرد؛ زیرا اگر نمیرد یکش هزار نشود. همچنانکه

گندم یا دانه ی درخت اصلی را که در زیرزمین می کارند، آن دانه زیرزمین متلاشی و نیست می گردد و بکلی گندیده و معدوم می شود، چون نفخ صور بهار بر همه ی حبوبات می رسد، آن نیست گردیده، به صد هزار چندان خوبی که داشت هست می گردد پس در حقیقت آن دانه نمرده باشد.

کدام دانه فرو رفت کو برون نامد

چرا به دانه ی انسانت این گمان باشد(5)


1) منشات خاقانی شروانی، به تصحیح محمد روشن، صفحات 205-204.

2) مقالات شمس تبریزی، به کوشش احمد خوشنویس.

3) قرآن کریم، بقره، آیه 94.

4) بالموت تختم الدنیا، با مرگ دنیا به پایان می رسد. امام علی علیه السلام، نهج البلاغه، خطبه 38، کنزالمعال، 8: 145.

5) معارف سلطان ولد، ص 77.