)ترغیب به نماز به همراه تبلیغ نماز)
»لا اله الا الله گفتن به زبان آسان است، خود را از پیش خود برداشتن دشوار. حدیث جوانمردی کردن آسان است، جوانمرد بودن دشوار. نمازکنندگان به صورت، بسیار یابی، راه یافتگان به حضرت نماز کم یابی. چونکه فرمود: «إن المصلین کثیر و المقیمین به قلیل«، نماز هرکس قرة العین اوست، آینه ی اوست، تا هرکسی در آینه چه بیند! آینه به تو آن نماید که بدو بری!
خواجه چون در نماز شود، همه ی چشمش فراز شود، و چون بر سفره نشیند چشمش باز شود!
آنجا که بیدار باید بود، در خواب شود!
آنجا که در خواب باید بود، بیدار شود!
نماز آزمایشگاه مردان است. موضعی است که صد و بیست و چهار هزار پیغمبر معصوم خون معصوم خود بر آن موضع بر ریخته اند!
و زهره های صدیقان در آن حال، آب گشته است!
حق تعالی در هیچ عبادت آن مبالغت نکرده است که در نگاه داشت نماز«(1)
و اما بعد. . . آیا موقع آن فرا نرسیده است که در کنار تبلیغ نماز راه های ترغیب به نماز را نیز در سیاست های فرهنگی و تربیتی خود پیش بگیریم؟ آیا زمان آن فرانرسیده است که به موازات آبادانی «مجازی نماز» به احیای «جریان نماز» نیز بیندیشیم، و به میزان تزیین «صورت» ها و «آیین» های نماز به «سیرت» و «باطن» نماز نیز همت بگماریم. آیا زمان آن فرا نرسیده است که همراه با آموزش «خواندن نماز«، پرورش «اقامه نماز» را دنبال کنیم و «تعلیم دینی» را با «تربیت دینی» ممزوج کنیم و در کنار آموزش «ذهن» ها و فربه ساختن مغزها، به پرورش «دل» ها و تطهیر کردن «جان» ها نیز بپردازیم؟
این همه سرمایه گذاری که در توسعه کمی مکان ها، قالب ها، کالبدها، صورت ها، تابلوها، و «مناسک» نماز به کار بسته ایم، اندکی از آن را در تعمیق کیفی محتوی، سیرت، باطن و «مسالک» نماز نیز متمرکز کنیم. یکی از رسالت های اصلی و محوری همه دست اندرکاران تعلیم و تربیت و به ویژه معلمان و مربیان در کانون فرهنگ ساز مدارس این است که آموزش ها و فعالیت های تربیتی را معطوف به این مهم سازند و با روش های لطیف و راهبردی ظریف تربیتی، هنر «ترغیب به نماز» را پیش گیرند تا دانش آموزان در هنگام «در نماز شدن«، «در نماز بمانند» و اگر این شد، نماز «ناهی منکر» می شود و «نافی فحشا» و چنین نمازی به
آبادانی باطن و جمال زایی سیرت و شکوفایی فطرت که همانا «تمامیت تربیت» است منجر می شود! بر این اساس، شیوه های تربیتی و تبلیغی برای جذب نوجوانان به نمازباید به گونه ای باشد که در کنار آموزش احکام، روح احکام، و در کنار کالبد شریعت، جان و جوهره ی شریعت نیز در درون قلب مخاطب جاری گردد. چرا که پرورش عشق به دین، نیاز به عبادت و ایجاد حسرت و آه و سوز معنوی در دل دین جویان نوجوان کاری بس ظریف، لطیف و هنرمندانه است.
نمازی که با سوز و گداز و ناز و نیاز و عشق و مهر همراه باشد، نمازی که عطش اقامه ی آن لحظه لحظه زندگی آدمی را به شور و اشتیاق می کشاند، نمازی است که موجب رفعت و سعادت آدمی است. نمازی که با اقامه کننده ی شوریده حال آن در حکایت معروف، حکمت آمیز و شگفت انگیزی که مولوی بیان می کند نمایان است، در این حکایت آمده است:
»نماز گزاری با شتاب به سوی مسجد می رود ولی هنگام رسیدن به مسجد می بیند که مردم نماز را با پیامبر صلی الله علیه و آله تمام کرده اند و بیرون می آیند. او با مشاهده این صحنه از عمق جان آهی از حسرت و اندوه می کشد. یکی از نمازگزاران اهل دل و صاحب معنا او را در این حال می بیند و به او حسرت می خورد و می گوید من حاضرم تمامی نمازهایم را به تو بدهم و در مقابل، تو این آه و حسرتت را به من بدهی!» مولوی این داد و ستد زیبایی شناسانه را در قالب سروده ی زیر بیان می دارد:
آن یکی از جمع گفت این آه را
تو به من ده و آن نماز من تو را
گفت داده ام آه و پذرفتم نماز
اوستد آن آه را با صد نیاز
شب به خواب اندر بگفتن هاتفی
که خریدی آب حیوان و شفی
حرمت این اختیار و این دخول
شد نماز جمعه ی خلقان قبول(2)
در واقع این نیاز و عشق به عبادت و آن آه و سوز دل است که به نماز معنا و مفهوم عارفانه می دهد و انسان را از خاک به افلاک و از بودن به شدن و از هستی کاهنده به هستی بالنده ارتقا می دهد. و در جایی دیگر، در مورد نیایش کننده ای که دعایش مستجاب نمی شود و شیطان او را به همین بهانه از دعا کردن دور می کند، اما در خواب خضر را می بیند، مولوی چنین می گوید:
گفت آن الله تو لبیک ماست
و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست
حیله ها و چاره جویی های تو
جذب ما بود و گشاد این پای تو
ترس و عشق تو کمند لطف ماست
زیر هر یارب تو لبیک ماست
جان جاهل زین دعا جز دور نیست
زآنکه یارب گفتنش دستور نیست(3)
همه ی این نشانه های و حکمت ها و سروده ها ناظر بر این حکمت لطیف و نکته عمیق است که در فرآیند تربیت به ویژه تربیت دینی آنچه بیش از همه و پیش از هر اقدامی مهم است نه مجاری سازی، که جریان سازی، نه ارضای نیاز، که تحریک نیاز، و نه سیراب کردن، که تشنه کردن است.
1) به نقل از کتاب اشارات و مرموزات، شیخ ابورجاء خمرکی، عارف قرن ششم، به اهتمام و تحریر احمد بهشتی شیرازی.
2) مثنوی معنوی، دفتر دوم، 2779-2776.
3) مثنوی معنوی، دفتر سوم، 199-195.