چون دریافت انسان از نشانه و معنایی که از آن در می یابد از اصلی ترین عوامل تحقق نشانه یا، به عبارتی، «نشانه» نامیده شدنشان است؛ ارتباط آن با انسان و، به عبارتی، رابطه ای را که در بین انسان و موضوعی خاص برقرار می کند می توان مبنایی برای طبقه بندی نشانه گرفت. به بیان دیگر، یکی از روشهای تقسیم نشانه ها نوع و میزان رابطه ای است که با انسان برقرار می کند. اهم این مراتب عبارت است از:
ارتباط انسان با شیء: نشانه گاهی ارتباط انسان، به ویژه یک فرد، را با شیء برقرار می کند. رمز قفل نمونه ای از این نوع نشانه است که ارتباط صاحب قفل یا صندوق را با آن برقرار می کند و مانع ارتباط دیگران
می شود. در این حالت، به تناسب افزایش عده ی کسانی که از رمز آگاه اند، از ارزش رمز کاسته می شود.
ارتباط انسان با همنوعانش: نشانه گاهی ارتباط انسان را دیگران برقرار می کند؛ و نمونه ی بارز این نوع نشانه «زبان» است.
ارتباط انسان با نوع بشر: نشانه گاهی در ایجاد رابطه ی در میان همه یا، حداقل، اکثر جوامع و انسانها ایفای نقش می کند. این نوع نشانه در دو دسته قابل طبقه بندی است: یکی اشکال و دیگری عناصر، که می توان آنها را «کهن الگو» نامید؛ مانند اشکالی چون مربع و دایره و چلیپا یا عناصری چون آب و آسمان.
ارتباط انسان با هستی: برخی نشانه ها رابطه انسان را با عالم هستی، به ویژه قوانین حاکم بر هستی، برقرار می کنند. این نشانه ها را، که در نزد متألهان مقدمه ی گروه بعدی از نشانه هاست، می توان «نشانه های تکوینی مقطعی» نامید؛ مانند گیاه، که نشانه ی وجود آب است، یا دود، که نشانه ی وجود آتش است.
ارتباط انسان با خالق هستی: بالاخره می توان از نشانه هایی یاد کرد که رابطه ی انسان را با خالق هستی برقرار می کند و به وجود او گواهی می دهند. اینها نشانه های تکوینی حقیقی و دایمی اند. و همه ی اجزای هستی و، به طریق اولی، عالم وجود را در بر می گیرند و جملگی «آیه ی» حق و نشانه ی علم و قدرت و حکمت الهی اند. هر قدر بر عده ی انسانهای آگاه به معنای این نوع نشانه ها اضافه شود، ارزش نشانه فزونی می گیرد و برکات آن نیز، که وحدت و همراهی و یکدلی ابنای بشر است، افزایش می یابد.(1)
به تعبیر اریک فروم: «زبان نمادین، زبانی است که تجربیات درونی و احساسات و افکار ما را به شکل پدیده های حسی و وقایعی در دنیای خارج بیان می کند و منطق آن با منطق معمول و روزمره ی ما فرق دارد. منطقی که از مقوله های زمان و مکان تبعیت نمی کند و به عکس تحت سلطه عواملی چون شدت درجه ی احساسات و تداعی معانی است. این زبان را می توان تنها زبان همگانی و فرا ملی در تمامی فرهنگ های گوناگون و در تمام طول تاریخ دانست.«(2)
خوشبختانه یا متأسفانه اصطلاح «نماد» مبهم تر از آن است که بتوان آن را در قالب های محدود و تعریف شده تصور کرد، و برای هر فرد معنای خاصی را در بردارد! اما قطعا یکی از ویژگی های مورد نظر افراد در هنگام گفتگو از نماد، این است که رابطه ای پویا بین نماد و یک شییء و یا یک حادثه در دنیای بیرون از یک سو و دنیای درون مخاطب از سوی دیگر وجود دارد. چنین عناصری، پیام های معنایی خوانده می شود. به عبارت دیگر یک پیام معنایی به شییء یا حادثه ای خاص اشاره دارد.
باری، خصوصیت شگفت انگیز زبان نمادین این است که اغلب درباره ی چیزهایی صحبت می کند که به طور مستقیم وجود ندارد و باید از طریق اندیشه ورزی و کنش گری ذهن مخاطب کشف شود.(3) فرآیند «کشف» در تعلیم و تربیت بی نهایت مهم و کارساز است. برای مثال، ما می توانیم از طریق ارتباط نمادین درباره ی حوادث و اشیاء، مفاهیم و جریان هایی صحبت کنیم که در نقاط مختلف جهان و یا در زمان های دور اتفاق افتاده است. نامتعین بودن این زبان که اغلب به طور قابل ملاحظه ای از نظر «زمان» و «مکان» فارغ از اشیاء و حوادثی است که بدان ها اشاره دارند از اساسی ترین و ظریف ترین ویژگی های آن است.
این ویژگی به ما امکان می دهد چیزهایی را مورد بحث قرار دهیم که در حال حاضر وجود ندارد. اما در عالم معنا قابلیت بازآفرینی و بازیابی را دارد. همچنین می توانیم به راحتی از وقایع گذشته صحبت کنیم و از تجربیاتی که از این وقایع بدست می آوریم در بازکاوی های آینده استفاده کنیم. همه ی این خصوصیات از امتیازاتی است که نمی توان در نظام های رسمی تعلیم و تربیت و در قالب روش های سنتی و کلاسیک ردپایی از آنها جستجو کرد.
بخش مهمی از این گونه ارتباطات به این دلیل تعقیب می گیرد که بتوان مخاطب پیام را به تغییر گرایش ها و یا بهبود و ارتقای شیوه رفتارش
ترغیب کرد. از آنجا که ترغیب افراد شرط مهمی برای برقراری ارتباط معنی دار یعنی ارتباط توأم با «اعتماد متقابل«، «تفاهم«، «احترام دوجانبه» و ارتباط دل با دل محسوب می شود روان شناسان و صاحب نظران علوم تربیتی و رفتاری را سخت علاقمند به استفاده از این روش ها کرده است.
بر این اساس است که روان شناسان دریافته اند که روش های نمادین به منزله یک استراتژی عمومی در برخورد با مسائل پیچیده رفتار، در فرآیند شناسایی متغیرهای موجود جهت تغییر رفتار، بسیار مهم است.
برای نمونه، در جریان تبلیغ فعال و تربیت مؤثر، این سؤال مطرح می شود که «چه کسی«، «چه چیزی» را به «چه کسی» و از «چه طریقی» در «چه موقعیتی» منتقل می کند. این تجزیه و تحلیل به ما کمک می کند تا نظر خود را درباره ی عناصر یک ارتباط معنی دار و نافذ سازماندهی کنیم. یعنی «نوع» پیام، «محتوی«، «سازماندهی«، «ابزار«، «شرایط» و «موقعیت» پیام، «ویژگی های دریافت کننده«، «ویژگی های فرستنده» پیام، همه و همه در یک فضای گشتالتی سهم خود را در تعامل با یکدیگر مشخص می سازند. به عبارتی دیگر؛ مجموعه ی عوامل چندگانه ی فوق در تعامل با یکدیگر موفقیت یا شکست اثرگذاری پیام تبلیغی یا تربیتی را تعیین می کند.
پس از تجزیه و تحلیل اندیشمندانه این عناصر است که مشخص می شود هیچ پیام دهنده ای به خودی خود دارای اعتبار نیست، بلکه این اعتبار را شنوندگان و گیرندگان پیام به او می بخشند. البته خصوصیات خارجی یا صفات ویژه منبع پیام در کسب اعتبار برای آن صاحب نقش اند. اما برداشت ها و نگرش ها و باورهای گیرندگان نیز در این فضای میدانی دخیل و نافذ است.(4)
عمق و ژرفای ارتباط غیرکلامی از طریق نمادها و نشانه ها از همینجا معلوم می شود. جایی که در فضای «اینجا» و «اکنون» نمی گنجد و از ابزارهای موجود بسی فراتر رفته و به مخاطب امکان بازیابی و کشف و تفسیر شخصی و درونی را می دهد. گویا به همین سبب است که صنعت سینما و هنر فیلم سازی زمانی به تأثیر جادویی و نفوذ سحرانگیز خود نایل آمد که از زبان صامت و ادبیات غیرکلامی بهره گرفت. اگر جریان تعلیم و تربیت نیز به تدریج به این «زبان بی کلام» و این نماد «بی زبان» مجهز شود عمیق ترین و نافذترین تأثیرات خود را بر روی مخاطب باقی می گذارد. چیزی که راهبردهای تبلیغی و تربیتی کنونی با آن بیگانه بوده و راهی وارونه را در ارسال و انتقال پیام طی می کنند.
1) به نقل از مقاله ی معنای نشانه ها، نشریه ی خیال، شماره ی 12، زمستان 83.
2) »زبان از یاد رفته«، اریک فروم، ترجمه دکتر ابراهیم امانت، انتشارات مروارید، سال 1362، ص 7. شناخت و کاربرد «نماد» در ادبیات و همه ی هنرها کاری ژرف، گسترده، ظریف و پیچیده بوده است. نه فقط در ادبیات و علوم انسانی و هنرها، بلکه کتاب های مقدس همه ی ادیان و برخی کتاب های فلسفی و عرفانی نیز سرشار از نمادها هستند. «رمز«ها، «ایما«ها، «ایهام«ها، «ابهام«ها، «اشاره«ها، «القاء«ها، «کنایه«ها، «طنطنه«ها، «موسیقی«ها، «رؤیابینی«ها، «رنگ«ها، «حالت«ها، «فضا«ها و. . . در مجموع حاکی از زبان نمادین است. بر این اساس، نمادگرایی یکی از باستانی ترین، پردامنه ترین، پرنفوذترین، پیچیده ترین، ژرف ترین و شاید رازآمیزترین شیوه هایی است که انسان به کمک آن، درون مایه ی «اندیشه«، «شهود«، «خلاقیت» و هنر خویش را به نمایش می گذارد.
3) شاعران نمادگرا نیز بر این اعتقاد بوده اند که شعر باید از راه آهنگ کلمات، حالات روحی و احساسات را که امکان بیان مستقیم آنها نیست به خواننده یا شنونده القاء کند. شیوه ی نمادگرایی همواره به این سه اصل کلی توجه دارد: (1) آهنگ کلام و رمز بیان. (2) هیجان و انگیزش. (3) استقلال و ابتکار. همه این عناصر و اصول به گونه ایی است که فرصت تأویل، تفسیر و زمینه ی کشف و ابلاغ منحصر بفرد برای هریک از مخاطبین فراهم باشد زیرا خلاقیت در عمیق ترین معنای خود، تنها در شرایطی حاصل می شود که مخاطب بتواند با ابتکار درونی و استنباط درون زا، آنچه را که از محیط دریافت کرده است با ترکیبی نو و بدیع بازآفرینی کند. زبان نمادین مساعدترین و مهیاترین بستر برای خلق چنین موقعیت هایی است.
4) بنگرید به کتاب «ارتباط کلامی» (تحلیل معانی بیان(، نوشته جرالدر، میلر، ترجمه دکتر علی ذکاوتی قراگزلو، انتشارات سروش، سال 1368، ص 59.