هین سخن تازه بگو
تا دو جهان تازه شود
رنگ باختگی، بی مایگی و نخ نما شدن روش های جاری در تعلیم و تربیت از یک سو، و دل زدگی و وازدگی دانش آموزان از برنامه ها و فعالیت های سطحی و تکراری بی جاذبه در مدارس از سوی دیگر، شرایطی را فراهم آورده است که جریان تعلیم و تربیت به بن بست فرساینده کشانده شود. به همین سبب کارآیی و اثربخشی فعالیت های تربیتی کاهش یافته است. انگیزه ی تحصیل و دانش پژوهی در نسل جدید فروکش کرده است. بی تفاوتی، فقدان پشتکار، دل سردی، زودرنجی و احساس شکست و نومیدی در دانش آموزان فضایی را شکل داده که شکایت اولیا و مربیان در خانه و مدرسه را روز به روز افزایش داده است. شور فهمیدن، شوق دانستن و اشتیاق به پیشرفت و تعالی که
خوشایندترین و لذت بخش ترین کنش انسانی در فهم جهان هستی و کشف خویشتن است در فضای آلوده و تهوع آور تعلیم و تربیت مستقیم و تحمیلی به اشباع و انزجار تبدیل شده است.
چاره ی «برون رفت» از این بن بست و واگشت از این «پس رفت«، خروج هوشمندانه و شجاعانه از راه و روشی است که تاکنون پیش گرفته ایم. یعنی خارج شدن از «مدار صفر درجه ی» تربیت مستقیم! خروج از مدار «تربیت سلیقه ای» و برنامه ریزی های «موجی» و اقدامات «صوری«. با ایجاد این تغییر و تحول بنیادی در نگرش های تربیتی است که می توان به این تراژدی فراگیر پایان بخشید.
انتخاب الگوهای «غیرکلامی«، پرهیز از روش های مستقیم تربیتی، کنار گذاشتن سلیقه ها و خودمداری ها در تربیت و اتخاذ روش های غیرمستقیم، نامرئی و نمادین برای اثربخش کردن پیام های تربیتی و ایجاد محیط شاداب و خلاق، با توجه به ویژگی های زبان نمادین، زبان بالنده ی ارتباط «هادی» روزآمدترین راهبردهای تربیتی و رهیافت های درونی جهت دست یابی به اهداف بلند و متعالی تعلیم و تربیت است.
این زبان خودبخود مخاطبان آشنا را می یابد و ارتباط خصوصی و عاطفی با تک تک آنها برقرار می کند. در این زبان، قواعد رسمی و تکلفی از میان می رود و انعطاف و پویایی جایگزین انجماد و ایستایی تفکر می شود.
در زبان نمادین که ماهیتی مشترک و همگانی دارد نیازی به قالب های مجازی و کالبدهای کلامی نیست. از این رو، ما ناگزیر از پذیرفتن این واقعیت زبان شناختی هستیم که انسان ها با این زبان همگانی در همه ی مکان ها و زمان ها به تناسب توانمندی های ذهنی و عاطفی از مشاهده یا
شنیدن نمادهای تصویری و آوایی پی به مفاهیم و مضامین ویژه ای می برند.
نماد، تجسم عینی بخشیدن به معانی و مفاهیم باطنی، درونی یا نامرئی است، همانند معادلی است برای استعاره و کنایه در گفتار. هرچند این نمادها به جزئی ترین و فوری ترین شکل خود ظاهر می شوند.
نماد، شییء یا تصویری است که هم خود را بیان می کند و هم بر یک مفهوم خاصی که جزئی از واقعیت عینی آن نیز هست اشاره دارد. همین خاصیت پویا موقعیتی را فراهم می کند تا واقعیت سیال خود را آنگونه که هست نمایان سازد و مخاطب به درک بلاواسطه و حضوری آن دست یابد.
در تعلیم و تربیت نامرئی، تصویرها، مضامین و تداعی های مقرون به احساس ها و عواطف که جنبه ی «نامرئی» دارند به شکل «مرئی» نمایان می شوند. لازمه ی مرئی شدن و کشف شدن این نمادهای پنهان، همان جنبه ی نامرئی بودن آن است. این معنا خود واجد یک قضیه ی پارادوکسیکال و متناقض نماست؛ یعنی از مرئی به نامرئی و بالعکس.
از آنجا که شاعران و عارفان بیش از سایر اندیشمندان از زبان نمادین و رازآلود استفاده می کنند در نتیجه به رمزگونگی و رمزاندیشی و لزوم درک چند جانبه و پویای مفاهیم پیش از دیگران پی می برند. نشانه ها و نمادها علائم ذهنی و شکل های بیانی خاصی هستند که جهان معنایی سیال و مواجی را به مخاطب منتقل می کند. هر تصویر نمادین قادر است معانی گوناگونی را با خود حمل کند. این مفاهیم به حسب ظرفیت ذهنی مخاطب و خلاقیت و سیالیت اندیشه ی دریافت کننده قابل تکثیر و تولید است، مشروط به آنکه مخاطب با زبان راز و رمز و هنر رمزگشایی آشنا باشد.
معرفت نشانه ای و خرد «رازگشا» رهیافتی پویا و خلاق برای توسعه ی ذهن و والایش اندیشه است. رهیافتی که انسان را از علائم ظاهری به
منابع باطنی رهنمون می سازد و او را از قالب ها و عادت های درجا زننده رهایی می بخشد، همین معنا را می توان در کلام رازآلود قرآن جستجو کرد.
در مواجهه با کتاب های آسمانی – به ویژه قرآن کریم که اعجاز جاودانگی و پویایی آن بر همگان روشن است زبان نمادین جایگاهی خاص دارد. شاید بتوان علت و ریشه ی این جاودانگی و طراوت را در سه عامل مهم زیر تفسیر کرد:
1. منبع پیام: یعنی منشأ و منبع کلام قرآن به زبان «وحی» متصل است.
2. ماهیت پیام: یعنی آنچه در این کتاب آمده است مبتنی بر اصول ثابت و همیشگی قانون خلقت و فطرت انسانی است.
3. وسیله ی انتقال پیام: یعنی ماهیت و کیفیت انتقال پیام از منظر «ارتباط شناسی» در ظرف نامحدود «زبان نمادین» که قابلیت پویایی و تأویل و تفسیر چندگانه را دارد بیان شده است.
به قول شیخ عطار:
صد هزاران اسرار زیر نقاب
روز می بنمایدت چون آفتاب
صد هزاران مرد گم گردد مدام
تا یکی اسراربین گردد تمام
کاملی باید دروجانی شگرف
تا کند غواصی این بحر ژرف
افزون بر آن، زبان نمادین در بستر الگوهای نمادین و غیرکلامی واجد سه خصوصیت عمده ی زیر است:
1. وضوح و غنا و همگانی بودن آن.
2. تنوع تصاویر و معانی ضمنی آن.
3. قابلیت کشف و ابداع آن.
البته ویژگی های تکنیکی زبان نمادین خود به شش دسته تقسیم می شوند: نشانه های «تصویری«، نشانه های «حرکتی«، نشانه های
»گفتاری«، نشانه های «نوشتاری«، نشانه های «آوایی» و نشانه های «موسیقیایی«.(1)
هر یک از این نشانه ها بر حسب ظرفیت های سیال و بازتولید آدمی قابلیت های تفسیری، و تحلیلی و تأویلی، امکان تعامل آزادبین فرستنده و گیرنده را ایجاد می کند.
به یک معنا زبان قرآن و زبان دین نیز زبان «نمادین» است. براساس روایات اهل بیت عصمت و طهارت، قرآن کریم دارای ظاهری و باطنی است که در متن هر باطن هزاران لایه ی پنهان دیگر وجود دارد. علم تفسیر و تأویل در درک مفاهیم قرآنی نیز ناظر بر کاربست زبان نمادین است. در اغلب قصص قرآنی سراسر از اصطلاحات نمادین استفاده شده است. تمامی اسامی انبیاء، اقوام، اشیاء و مکان ها حامل معانی پنهان و نمادهای رازآلود است که تنها راز آشنایان اهل دل و نهان آشنایان اهل معنا و طهارت توان بازشکافی ابعاد پنهانی و نامرئی آن را دارند.
درک درست آیات تکوینی و تشریعی و آشنایی با کائنات هستی و نشانه های معرفت و عرفان نیازمند درک زبان تمثیلی و نمادین است. زبانی که با خمیرمایه ی وجود آدمی از طریق الهام و اشراق هماهنگ است.
زبان شناسی نمادها، زبان هستی شناسی و شناخت شناسی است. زبان قراردادها و تأویل ها و تفسیرهاست و فرصتی را فراهم می آورد تا عارف اهل معنا با زبان اشیا نیز ارتباط معنایی برقرار کند.
زبان نمادین را می توان هنر بیان افکار و عواطف نه از راه مستقیم و آشکار، بلکه از راه تصویرسازی و خلق معانی دانست، یعنی هنر ارتباط مؤثر و نافذ با مخاطب از راه رمز و راز و آیه و نشانه.
به همین معناست که گفته اند: «زبان» وسیله بیان مفاهیم درونی و سطحی و «نماد» بیان گر مفاهیم درونی و نامرئی است. نزدیک شدن به عوالم معنوی و وارد شدن به فضای روحانی کشف و شهود از طریق الگوهای نمادین، راهبردهای غیرکلامی و ارتباط نامرئی امکان پذیر است.(2)
قرآن کریم درباره ی مثال های نمادینی که آورده است می فرماید:
»تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون» (حشر – 21)
و نیز در جای دیگر آمده است:
»وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُون» (عنکبوت / 43)
در واقع مثال، ارایه نمونه عینی و عملی برای یک معنی یا مفهوم است و از قابلیت های نمادین قوی برخوردار است. در تعلیم و تربیت هم یکی از روش ها و راهبردهای اثربخش، استفاده از شیوه ی تمثیل و ارایه نشانه ها و نمودهایی است که مخاطبان را به تفکر و تأمل برانگیزاند.
در ادیان الهی، عناصر طبیعی آیات و نشانه هایی از قدرت و علم و خلاقیت خالق هستی معرفی می شوند. در این تفکر، ارزش و اصالت هنر نیز بستگی تام دارد به نوع و اندازه ی نقشی که در یادآوری خداوند، تبارک و تعالی، و نمایش حضور وی و زیباییها و ارزشهای الهی ایفا می کند. به
همین دلیل است که علی رغم تفاوت ماهوی «نشانه» و «نماد«، در ادیان الهی و به خصوص اسلام، از عناصر طبیعی و هر چیز دیگر به «آیه» یا «نشانه» تعبیر می شود:
اسمای تعلیمی به آدم در بدو خلقت رمز و نماد عناصر خلقت اند و چون انسان را از آنها آگاه کرده اند، تنها به تذکر و تفکری ساده نیاز است تا رمز و معنای آنها روشن شود؛ و به همین دلیل است که کل خلقت و اجرای آن را «آیات» (نشانه های) الهی نامیده اند. بدیهی است که با عنایت به محدود نبودن ذات اقدس الهی و همچنین به سبب ارتباط پیچیده ای که عالم ماوراء طبیعت (عالم غیب) با این جهان (عالم شهادت) دارد، هر یک از این آیات در مراتبی ممکن است به بسیاری نکات دیگر اشاره کند یا رمز شناسایی آنها قرار گیرد؛ چنان که در نظر حکما و عرفای اسلامی و در باب طبیعت نیز مسطور است. اجمالا اینکه آیه، همانند نشانه، بر سه نوع اصلی تقسیم شده است: قراردادی (مثل پرچم و زبان(؛ تکوینی مقطعی و موردی (نشانه ی آب بودن سبزی و نشانه ی آتش بودن دود(؛ تکوینی حقیقی و دایمی (آیه ی حق بودن عالم وجود و اجزای آن(.
در پاره ای از موارد، تفاوت معنا و وجه پنهان اشیا با ظاهر آنها آشکارتر و درک آن سهل تر است. [این دریافت در نزد کسانی که باورهای دینی و گرایش های معنوی اشان بیشتر است سریع تر و عمیق تر است. ] هر چه اعتقاد شخص به عالم ماوراء الطبیعه قوی تر باشد، می تواند استنباطهایی معنوی تر داشته باشد؛ و برعکس، هرچه بینش انسان مادی تر باشد، معانی و استنباطات وی بیشتر بر اساس ادراکات حواس مادی او خواهد بود. به همین علت، کسی که کمتر به ارتباط اشیا با ماوراء الطبیعه معتقد است یا نقش ماوراء الطبیعه را در هستی کمتر می بیند
اصولا نه تنها در درک معانی معنوی اشیا ناتوان است، که حتی در درک مفاهیم متعلق به آن عالم در می ماند. نمونه ی بارز این وضع تفاسیر و تعابیری است که گاهی از آثار عرفا و شعرای عارف فارسی زبان می شود. آنان که به عالم معنا و غیب باور دارند و، حتی فراتر از آن، بارقه ای از آن عالم بر آنها تابیده است دیوان حافظ را «تماشاگه راز» می بینند:
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
و آنان که جز محسوسات خویش را باور ندارند تفسیر و تعبیرشان از اشعار دیوان حافظ صرفا مادی است.
به هر حال، نشانه نیز، همچون بسیاری از موضوعات و پدیده ها، با توجه به عواملی [نظیر بینش و ادراک مخاطب و سطح دریافت او از نماد] قابل طبقه بندی است.(3)
در متون دینی از جمله کتاب آسمانی قرآن زبان اشاره و نشانه در قالب مثل برای درک سریع تر و ارتباط آسان تر مفاهیم بکار رفته است.
شاید بتوان گفت که در قرآن مجید سه نوع مثل مهم داریم:(4) نوع اول صورت تشبیه دارد. یعنی پروردگار موضوعی را که درکش آسان نیست به امری که جنبه ی مادی و تجسمی دارد تشبیه می نماید تا فهمش برای همگان آسان گردد.
در شکل دوم مقصود از ذکر مثل بیان داستانی است از آنچه برای اقوام گذشته اتفاق افتاده است. تا مردم از آن پند گیرند و دچار اشتباه و تحمل عذاب نگردند: «ادب از که آموختی، از بی ادبان«. و در صورت سوم، حق تعالی برای تفهیم موضوع در مقام مقایسه برمی آید.
حق مثل ها را زند هر جا بجاش
می کند معقول را محسوس و فاش
تا که دریابند مردم از مثل
آنچه مقصود است بی نقص و خلل
و یا در جایی دیگر آمده است:
ما در این قرآن بیان کردیم بل
پند را للناس من کل مثل
که بدان دارند در نظم احتیاج
وز دلایل و ز قصص بی اعوجاج
وندر افکار و خصومت بی محل
کان انسان اکثر شییء جدل(5)
به یک معنا، مثال و نماد همانند ریسمانی است که یک سر آن در اوج و فراز مفاهیم پیوسته است و طرف دیگر آن در حضیض است. این اوج و حضیض به توانمندی و خلاقیت اندیشه ی آدمی بستگی دارد. از این رو نمادها دارای ابعاد مختلف هستند:
الف. از حیث حقیقی و اعتباری بودن.
ب. از حیث منبع اقتباس (آداب و سنن و پیشینه ی تاریخی و فرهنگی(.
ج. از حیث ارتباط با مسایل اعتقادی (خدا و معاد و فرشته و شیطان(.
د. از حیث سادگی و پیچیدگی (کیفیت و عمق مفاهیم و تصاویر(.
مطالعه ی فلسفه تعلیم و تربیت درونی و باطنی، نشان دهنده ی این است که به لحاظ تناظر و تشابهی که میان محرک های بیرونی و درون مایه های فطری وجود دارد محرک های خارجی، وسیله ای برای نفوذ در جهان درون است. فهم جان و سیر و سلوک درونی، کلید شناخت ابعاد هستی انسان است و تغییر درونی انسان به هنگام درونی شدن جهان هستی، جهانی شدن درون خوانده می شود. در اینجاست که زبان نمادین و تعلیم و تربیت نامرئی با بهره گیری از هنر، عرفان، حکمت و کلام، در بالاترین
حد و سطح با درون مایه های فطری انسان رابطه برقرار می کند و به کمال درونی انسان که هدف غایی تعلیم و تربیت است مدد می رساند. چه کمال درونی، همان خود شکوفایی، تحقق خود و تمامیت بخشیدن به ابعاد وجود به منظور عروج به بارگاه کمال مطلق است.
در حقیقت، نشانه ها و نمادهای عرفانی و معنوی خود مرتبه ای از نشانه های فطری هستند که به سبب ماهیتشان در همه ی جوامع و تمدن ها به اشکال مختلف وجود دارند. هر چه دانش بشر پیش تر می رود قراین بسیاری بر فطری بودن این نشانه ها آشکارتر می شود و این نشان می دهد که زبان تربیت بیش و پیش از هر چیز زبان نمادین است که ریشه در ذات انسان دارد.(6)
زبان نمادین در گفتمان تربیت نمادین با پیش فرض ها و چارچوب های برخاسته از تعلیم و تربیت غیرمستقیم به معرفی ساختاری جدید و رهیافتی نو در تربیت که همان زبان فطری و امی است می پردازد تا باب دیگری را پیش روی معلمان و مربیان قرار دهد.
1) سینما از نگاه اندیشه، مجموعه ی مقالات دومین هم اندیشی دین از چشم سینما. «انتشارات حوزه هنری«، سال 1377.
2) ر. ک: رمزگرایی دین و زبان نمادین در سینما. غلامرضا جلالی، در کتاب «سینما از نگاه اندیشه«، جلد اول، حوزه هنری، سال 1377.
3) به نقل از مقاله معنای نشانه ها، جان جلوه های هنری، محمد تقی زاده، نشریه خیال، شماره 12، زمستان 83، صص 14 و 15.
4) ر. ک: امثال القرآن، تألیف دکتر اسمعیل اسمعیلی، انتشارات اسوه، سال 1368.
5) امثال القرآن، تألیف دکتر اسمعیل اسمعیلی، انتشارات اسوه، 1368.
6) ر. ک: معنای نشانه ها: جان جلوه های هنری، محمد تقی زاده، نشریه خیال، شماره 12، زمستان 1383.