بسم الله الرحمن الرحیم
»مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو«
تعلیم و تربیت نامرئی به یک معنا یعنی:
»نامربی» گری در هنر مربی گری
و «نامرئی» کاری در کار تربیت!
وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُون
»قرآن کریم، عنکبوت (29(: 43«
رمز خدا در میان آوایی رسا و زمزمه ای پنهان نهفته است.
»ابن عربی«
تقدیم به مربیان نامرئی
– به جای اینکه بگوییم شعور انسان به «تصاویر» نیاز دارد بهتر است بگوییم که به «نماد» احتیاج دارد. شناخت آدمی از جهان، شناختی «نمادین» است.
»ارنست کاسیرر«
– نماد، تصویر محتوایی است که اغلب از آگاهی فراتر می رود و به ذهن، احساسی از رمز و راز می بخشد، عالی ترین وصف ممکن از چیزی آشنا است که حتی به چشم بیننده اش نیز تماما آشنا نیست چیزی است که بر اندیشه ها و نیز بر احساساتمان اثری تکان دهنده و حیات بخش بر جا می گذارد!
قوه ی حیاتی یک دین به قوه حیاتی «نماد«هایش وابسته است.
»یونگ«
– رابطه «نماد» با تخیل دینی تا حدودی به مفهوم امر غایت (The Absent) در ادیان نیز باز می گردد که با معنای غیب (Absence) و حضور (Presence) در سمبول (نماد) ارتباط دارد.
»توماس گورنال«
– نماد تا زمانی که باردار معناست زنده است، طبیعتش، نه انضمامی است نه انتزاعی، نه معقول است نه نامعقول، نه واقعی است نه غیرواقعی، نه پنهان است، نه پیدا و همواره هر دوی آنهاست.(1)
– در اندیشه ی نمادین «هر شییء» چونان «رمزی«(2) است که از «صورت بیرونی» خود فاصله می گیرد و برای درک آن به «شهود» خاص نیاز است.
– تنها با بصیرتی هزاران ساله می توان به درک تصاویر نمادین نایل شد.
»پازولینی«
– زبان نمادین می تواند انسان ها را در «فرهنگ«ها، «مکان«ها و «زمان«های مختلف به هم نزدیک گرداند. بدین ترتیب واژه ها، معانی و نمادها، مرزهای زمان و مکان را در می نوردند و به انسان ها اجازه می دهند تا در «فراسوی» مرزها بیندیشند.
– نمادها توانایی انسان را برای درک چند وجهی و چندگانه جهان توسعه و کیفیت می بخشند و او را به دریافت «عمودی» و «افقی» از معانی تو در
توی پدیده ها رهنمون می سازند. این توانایی به انسان اجازه اندیشیدن عمیق تر و فراتر از آنچه که می بیند و می شنود و یا حس می کند می دهد.
– نمادها قوه ی درک و بصیرت آدمی را به جولانگاه تخیل پرواز می دهند تا آزاد از زمان و مکان و حتی اندریافت های شخصی خود بتواند فراسوی واقعیت ها را از نگاه های مختلف بنگرد و حتی جهان را از دیدگاه انسان های دیگر در زمان ها و مکان های دیگر ببیند.
زبان، اسطوره، هنر و دین از عناصر سازنده جهان نمادین انسان هستند. اینها رشته هایی هستند که شبکه پیچیده ی جهان نمادین بشر را شکل می دهند. هرگونه پیشرفتی این شبکه را استوارتر می سازد. بین شبکه ی «گیرنده» و شبکه «فرستنده» که چرخه ی ارتباطات عالم را می سازد سیستم سومی هم وجود دارد که از آن انسان است و می توان آن را منظومه ی نمادین نامید. این عنصر است که حیات نوع بشر را تغییر می دهد.
»کاسیرر«
»کلمات فاقد معنی هستند. معنی فقط در انسان هاست.«
»برلو«
1) به نقل از کتاب یونگ، خدایان و انسان مدرن، آنتونیومورنو، ترجمه داریوش مهرجویی.
2) به نقل از مقدمه ای بر نمادشناسی فیلم، مهدی ارجمند.