»مولوی«
آواز آب ترقی به قدر تنزل کند
»بیدل«
دانی که چرا:
»به محض آن که ادعا کنیم که فروتن هستیم، فروتنی را از دست می دهیم«؟(1)
زیرا کنش طبیعی و زیبایی درونی این فضیلت را به انتظارات بیرونی و نمایش های ظاهری تقلیل می دهیم.
از آن چه کریستیان بوبن در عبارت پارادوکسیکال فوق گفته است می توان تعبیرها و تفسیرهای متفاوتی از آن داشت از جمله آن که بگوییم:
به محض آن که ادعا کنیم مالک حقیقت هستیم، حقیقت را از دست داده ایم.
به محض آن که احساس کنیم دانا هستیم، جهل خود را به اثبات رسانده ایم.
به محض آن که تلاش کنیم تا شاد باشیم، شادی درونی از دست می رود.
به محض آن که خود را پیش روتر از دیگران بدانیم، به عقب ماندگی خود اعتراف کرده ایم.
به محض آن که در پی آرامش و امنیت برآییم، ترس و اضطراب را به وجود خود راه داده ایم.
به محض آن که در مقام مربی گری نقش بازی کنیم، اثر تربیتی خود را بر روی دیگری از دست می دهیم.
به محض آن که کسی را وادار کنیم تا به چیزی ایمان بیاورد، ریشه ی کفر و بی ایمانی نسبت به آن چیز را در او محکم می کنیم.
به محض آن که ارزش های دینی و اخلاقی را برای نمره و مدرک و جایزه فرا گیریم، عشق و ایمان به ارزش های دینی و اخلاقی را از همان ابتدا کم رنگ و کم بنیه تر می کنیم.
به محض آن که سعی می کنیم نیازی را از درون فرد سرکوب کنیم، قدرت و شدت و وسعت آن نیاز را به چندین برابر می رسانیم.
پس جان کلام آن که: عشق، ایمان، تواضع، فداکاری، خلوص، معرفت، حکمت، محبت و فرزانگی «کلیدهای جادویی» و سحرآمیزی هستند که به محض آن که متوجه می شویم که در دستمان هستند، از دستمان محو می شوند!
فرزانگی این است: در معمولی به دیده ی حیرت نظاره کن.
»ری گریگ«
1) کریستین بوبن.