جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

من به یک تعلیم، تو را نادان کنم!

زمان مطالعه: 5 دقیقه

»مولوی«

کاشکی تهی بودندی از آن هذیان ها

مولانا

دانی که چرا:

»ما نه از راه «افزودن» بلکه از طریق «کاستن» خلق می کنیم«(1)

این عبارت را «روبرت برسون» در عالم سینما گفته است و ما در این جا سویه ی معنایی آن را در قلمرو تعلیم و تربیت فعال و خلاق به شکلی دیگر آشکار می کنیم تا نشان دهیم که اتفاقا بهترین و مؤثرترین جایگاه کاربردی این گزاره نه در جهان سینما که در جهان تعلیم و تربیت است.

از چندین زاویه می توان مفهوم «کاستن» در این گزاره ی متناقض نما را مورد تحلیل و تفسیر قرار داد.

کاستن در این جا به معنای حذف آن چیزهایی از صفحه و صحنه است که به عمد «انجام» می شود تا زمینه ی جذب آن چیز در ذهن و اندیشه ی مخاطب بیشتر، عمیق تر و ماندگارتر فراهم شود.

کاستن به معنای آن چه «سقراط» حکیم در تعلیم سلبی خویش با روش پرسشگری و سؤال انگیزی بدان تکیه می کرد تا مخاطب از «دانسته» به «ندانسته«، و از «تعادل» به «عدم تعادل» و یا به تعبیر جان دیویی از «موقعیت معلوم» به «موقعیت مجهول» ارتقا یابد. در این جا آن چه «هست«، «نفی» می شود و آن چه «کسب» شده است «سلب» می شود.

کاستن به معنای آن چه که مولانا در شعر زیبا و پارادوکسیکال خود سروده است که:

»بس زیادت ها درون نقص هاست.«

یعنی اگر خواهان فزونی و فربهی و استغنا هستید سر چشمه ی اصلی آن در درون نقص ها و کاستی هاست!

کاستن، ترجمان این حدیث از امام صادق (ع) است که فرمود:

اللهم لا تخرجنی من التقصیر؛ خدایا مرا از مدار نقصان و تقصیر خارج مکن!(2)

کاستن به معنای حذف «پس زمینه» برای بارورسازی «اصل زمینه» در فرایند تعلیم و تربیت نمادین، اما به شکل غیر مستقیم و غیر هدایت شده!

کاستن به معنای خست در گفتار، به قصد کثرت در تفکر و تأمل، و ایجاد «سکوت» و «خاموشی گویا«، به قصد افزایش حکمت و بلاغت و رسانایی پیام! زیرا در کاهش کلام است که معنی پیام افزایش می یابد.

کاستن به معنای نفی و حذف آن چه ذهن یادگیرنده را اسیر خود می سازد و از آن رنگ می گیرد و مانع خلاقیت و تولید آزاد و مستقل او می شود. یک بت شکنی دائمی و شرطی زدایی پی در پی از ذهن و اندیشه، که پیامد آن، به معصومیت؛ امی شدن؛ و شفاف شدن ذهن و دل می انجامد.

کاستن به معنای ایجاد «اشتها» به جای «اشباع«، و ایجاد «تشنگی» به جای «سیراب شدن» در مطالعه و کسب علم و معرفت.

کاستن به معنای «هرس کردن» ذهن و اندیشه به قصد توسعه دادن و زیادت شدن ریشه و پیکره.

کاستن به معنای ویران کردن ساختارها و عادت ها به قصد از نو ساختن و استخراج کردن اندیشه ها.

من چه غم دارم که ویرانی بود

زیر ویران، گنج پنهانی بود

کاستن به معنای دریافتن معنای نهان شعار لا اله الا الله که از همان ابتدا اصل را بر نفی و حذف آن چه «حقیقت

نیست» و جای گزین کردن آن چه حقیقتاً باید باشد، گذاشته است.

کاستن به معنای پاک کردن و تهی کردن ظرف ذهن برای شنیدن و تولید کردن اندیشه های تازه است؛ آن گونه که در آیین «ذن» از آن یاد شده است.(3)

کاستن به معنای تزکیه، وارستگی، پاک باختگی و سبک بالی روح و روان است؛ همان گونه که علی (ع) فرمود:

تخففوا و تلحقوا؛ سبک شوید و ملحق شوید!

کاستن به معنای زدودن هر گونه قصد و غرض، و هدف از آن چه که می بینیم و می شنویم تا هر چه خالص تر، آزادتر و عینی تر ببینیم و بشنویم. به مصداق دعای رسول اکرم (ص) که:

اللهم ارنا الاشیاء کماهی؛ خدایا بنمایان به من واقعیت را همان گونه که «هست«! (بدون غرض)

چون غرض آمد هنر پوشیده شد

صد حجاب از دل به روی دیده شد

کاستن به معنای قدرت فراموشی دائمی برای نوزایی و بازسازی دائمی است؛ زیرا به گفته ی لاوازیه:

خلاقیت بیش از آن که مدیون قدرت یادآوری باشد، مرهون قدرت فراموشی است. و ما نه از نیروی یادآوری بلکه به مدد فراموشی خلق می کنیم.

کاستن به معنای مراقبه ی محض که در آن لحظه، آدمی از همه ی آن چه هست «خالی» می شود؛ تا از آن چه باید بشود «پر» شود؛ آن «خالی عالی» که «حس متعالی» را در بردارد.

کاستن به معنای نائل شدن به مرحله ی غنی «هیچ«، و کوچیدن به «هیچستانِ» غنی. آن گونه سهراب سپری می سراید:

در پشت هیچستان هم، جایی هست!

کاستن به معنای «باختن» همچون «قمار عاشقانه«. به تعبیر مولانا، که گفت:

خنک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش

بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

کاستن به معنای «افزودن» از «پی کم شدن«، و آشکار شدن از پی «ناپدید شدن«.

چون که غنچه گریخت، میوه شد پدید

چونک آن گم شد، شد این اندر مزید

کاستن یعنی بر شناخته ها مردن و از داشته ها رستن!

کاستن یعنی ترجمان این حدیث قدسی که خداوند به حضرت موسی (ع) فرمود:

»ما علم را در «گرسنگی» قرار داده ایم؛ اما مردمان، آن را در «سیری» می جویند.(4)«

کاستن به معنای «سپیدگویی«، «سپید نگاری«، «سپید انگاری«، و «سپید نویسی» به قصد بازآفرینی و بازخوانی و بازنمایی!

کاستن به معنای فهم این کلام متناقض که: «فی الجوع طعاماً وافراً«. در گرسنگی طعامی است وافر!

کاستن به معنای دریافتن این عبارت «ناهم شوند» و «ناساز» و «نامعمول» از صائب تبریزی که:

طالب حسن غریب و معنی بیگانه باش

کاستن به معنای بخشیدن، و بخشیدن یعنی اندوختن، و اندوختن یعنی از دست دادن؛ که گفت:

آن چه می دهی می ماند، و آن چه می اندوزی می رود.

کاستن به معنای امی شدن و معصوم ماندن؛ مرحله ای بین دانستن و ندانستن، و داشتن و نداشتن.

کاستن، به معنای فرو کاستن از خود کاذبی برای پر شدن از خود حقیقی؛ که گفت: تا خود را گم نکنید خود را پیدا نمی کنید.

کاستن، معنی این جمله ی ا.م. کیوران است که:

قوت من در نیافتن پاسخ برای هر چیز است!

کاستن به معنای خروج از «تعادل ایستا» به قصد ورود به «تعادل پویا» است.

کاستن به معنای ذهن را از آن چه «غیر» است تهی کردن! و دل را از آن چه مانع یاد او می شود شستن.

کاستن به معنای تراشیدن و خراشیدن به قصد کشف کردن و خلق کردن؛ همان کاری که «میکل آنژ» با سنگ می کرد! تا از دل سنگ پیکره های زیبا خلق کند.

کاستن به معنای «کندن» برای «پر» شدن و «زدودن» برای «افزودن«.

کاستن به معنای آشنازدایی از آشناها؛ عادت زدایی از نگاه ها؛ و قالب زدایی از معناها.

کاستن به معنای ذهن آموزش ندیده، فطرت دست نخورده و انسان تربیت نشده! که هنوز به مسمومیت روانی، مصدومیت مغزی و محرویت ذوقی از طریق آموزه های رسمی و قیل و قال های مدرسه ای دچار نشده است.

پس آن چه در معنای «گاستن» در قالب گزاره های متناقض نما عنوان گردید، نشان از تنوع این مفهوم در جهت گیری وارونه ی آن دارد که در قلمرو تربیت و آموزش، ذهنیت ما را نسبت به این مفهوم واژگون ساخته است. به عبارت دیگر به کارگیری رهیافت کاهش گرایی به قصد فزون یابی، رابطه ای پیچیده و در عین حال معکوس را در فرایند یاددهی – یادگیری ایجاد می کند که اساساً با آن چه در نظام آموزشی و شیوه های تعلیم و تربیت حاکم است، به تعارض می کشاند. معلمان و مربیانی که در چارچوب این رویکرد قرار می گیرند باید انقلابی بنیادی در نگرش ها و روش های آموزشی و تربیتی و حتی منش های خود ایجاد کنند تا بتوانند با رهیافت «کاستن متوالی» به بهار «رستن متوالی«، دست یابند.


1) به نقل از کتاب «باد هر کجا بخواهد می وزد» روبرت برسون؛ ترجمه ی بابک احمدی.

2) اصل کافی؛ جلد 4.

3) اشاره به حکایت «خالی عالی» در کتاب صد حکایت ذن؛ ترجمه ی دل آرا قهرمانی؛ ص 80.

4) نصایح؛ (سخنان چهارده معصوم(؛ نشر الهادی؛ ص 255.