رموز وضع جهان را کسی چه دریابد؟
که خلق، کور سوادند و این کتاب، غلط
(بیدل، ص 292)
این علم ها و هنرها همچون پیمودن آب دریاست به تاس، طریق «یافتن» نوعی دیگر است.
مولوی (فیه ما فیه)
بسیاری از آموزه ها مانند پنجره ای است که از آن حقیقت را می بینیم، اما خود، ما را از حقیقت جدا می کند.
جیران خلیل جبران
کسی که دانستن کلمات را دانش می پندارد، بیش از انسان وحشی از حقیقت دور است.
»پستالوزی«
ای بنده، اگر دانش تو را از حجاب دانش بدر کشید، راهبر طریقی، و اگر در علم باز در علم در افتی؛ در حجاب علم فرومانی.
»ناشناخته«
و گفت: همه کس نازد بدان چه داند تا بداند که هیچ نداند؛ چون بدانست که هیچ ندانست، شرم دارد از دانش خود تا آن گاه که معرفتش به کمال باشد.(1)
»ابوالحسن خرقانی«
شاگردی که بر استاد خویش بر نیاشوبد استاد خویش را درک نکرده است.
»نیچه«
خاطرات به واسطه ی تصادفات زنده اند. با هر حادثه ای، خاطره ای خود را نشان می دهد.
»والری«
1) به کوشش کریستین تورتل، ترجمه روح بخشان، ص 123.