ای برادر، موضع ناکشته باش
کاغذِ اسپید نابِنوشته باش
»مولوی«
در خاتمه ی این نگاشته برای تبیین بیشتر ویژگی های دو مفهوم متفاوت و بعضاً متضاد «اجتماعی کردن» و اجتماعی شدن که در این اثر تحت عنوان «اجتماعی کردن«، مانع «اجتماعی شدن«است، آمده است، می توان به مضمونی اقتباس شده از کرکیگارد(1) فیلسوف اگزیستانسیالیست استناد کرد که در تبیین مفهوم مسیحی بودن و مسیحی شدن می گوید:
مسیحی بودن، «مقام» است و مسیحی شدن «حال«. در مسیحی بودن، دین داری آدمی صرفاً تابع آداب و سنن رسمی و حفظ ظواهر شریعت و تن دادن صوری و انضباطی به آیین های مسیحیت – بدون ایمان قلبی و تجربه ی فردی – است؛ اما در «مسیحی شدن» افزون بر فرم و ظاهر می توان به لذت ایمان باطنی و حلاوت کشف تجربه ی قدسی از دین داری نیز دست یافت.(2)
شاید در این جا نیز برای ایجاد تمایزیافتگی میان اجتماعی کردن و اجتماعی شدن بتوان از تعبیر تفکیک کننده ی کیگارد استفاده نمود؛ چرا که در «اجتماعی شدن«، متربی با طبیعی ترین روش ها و در طبیعی ترین موقعیت ها الگوی رشد و تحول خود را در تعامل با تجربه ی اجتماعی شخصاً کشف می کند؛ اما، در «اجتماعی کردن«، این بزرگ سال است که شخصیت کودک را به خواست و اراده ی خود شکل می دهد. در اجتماعی کردن، کودک در زیر چتر سنگین کنترل و فشارهای اجتماعی و قالب های فرهنگی، فرصت کشف خود و تجربه ی خویش را در لا به لای این لایه های درهم تنیده و فشرده پیدا نمی کند.
در واقع، تربیت هر کس باید متمایز از دیگری و به شکل تکثیر ناپذیر و منحصر به فرد صورت گیرد. یک فرد تربیت شده کسی است که قدرت ابداع، خلاقیت و نوآفرینی همه جانبه را در گستره ی زندگی خویش داشته باشد و بتواند در تعامل با محیط اجتماعی، سبک بی همتای «بودن» و «شدن» خویش را حفظ کند. این هنر تنها در پرتو مفهوم «اجتماعی شدن» که فرایندی فاعلی، خودجوش و درون زاست، شکل می گیرد؛ هنری که هر کس به سبک خویش در آزادی و استقلال درونی می تواند از آن بهره گیرد.
البته واگذاری فرد به حال خود و آزادی دادن در انتخاب مسیر خویش مشروط به شرایطی است که مربی یا بزرگ سال به این تشخیص برسد که متربی از میان موقعیت ها و شیوه های گوناگون زندگی راه درست و بالنده ای را بر می گزیند و در غیر این صورت باید زمینه های فکر و فرهنگی را برای ایجاد قدرت تشخیص و نیروی روشنگری در متربی تقویت کرد؛ اما پاره ای از اولیا و مربیان بلافاصله با دیدن کوچک ترین خطا و ناتوانی، سد راه کودک شده و قیم وار مسیر زندگی او را به سبک و سیاق خود تعیین می کنند.
به هر حال، هنر مربی در ایجاد زمینه و شرایط مناسب «اجتماعی شدن» کودک در این است که ظرفیت او را به حدی از رشد برساند که او خود مربی خویش و سازمان دهنده ی شخصیت بدیع و رفتار ویژه ی خود باشد.
در خاتمه ی این پی گفتار به جمع بندی متفکر معاصر جهان اسلام، شهید مطهری در بحث «فطرت از دیدگاه قرآن و فلسفه» اکتفا می کنیم که می گوید:
»از مجموع آن چه گفته شد معلوم گردید که دو گونه طرح تربیتی برای انسان می تواند وجود داشته باشد:
الف: طرح های مبتنی بر یک سلسله مقصد ها که قبلاً انتخاب شده اند و انسان به عنوان ماده و شئی باید مطابق آن طرح ها ساخته شود و در نظر گرفته شود.
ب: طرح های مبتنی بر واقعیت)طبیعت انسان) و اقتضای فطری و سرشتی او.«(3)«.
در طرح «الف«، همه ی تلاش ها در چگونه تغییر دادن افراد است و در طرح «ب» همه ی کوشش ها در چگونه تأیید کردن آن ها است. پس در تعلیم و تربیت اجتماعی آن چه محور قرار می گیرد طبیعت، اراده، خواست و نیاز فطری فرد است که باید توسعه اولیا و مربیان مورد «تأیید» قرار گیرد. هر گونه تغییر و تبدیل یا تحریف و تحمیل که ماهیت و هویت فردی او را مختل سازد پذیرفته نیست. از همین روست که باید فرصت ها و زمینه های تربیتی به شکل آزاد اما متعهدانه فراهم شود تا شخصیت کودک، به منزله ی یک پروسه و نه یک پروژه، و به مثابه ی یک جریان تکوینی، و نه تدوینی، رشد یابد و هر فردی به تناسب شاکله ی خویش و راه و روش منحصر به فرد خود، به کمال فردی و اجتماعی برسد.
1) Soren Kierkegaard.
2) برای مطالعه بیشتر درباره ی مفهوم «ایمان درونی» بنگرید به کتاب «ترس و لرز«، اثر کیگارد؛ ترجمه ی دکتر سید محسن کاظمی؛ صص 145 و 143 و 142 و 47 و نیز مقاله ی «هستی دینی«: نوشته ی مارتین دنیس؛ ترجمه ی پریش کوشش.
3) ر. ک: مجله رشد معارف؛ پاییز 74؛ مطلب فطرت از دیدگاه قرآن و فلسفه، شماره ی 15.