[گزیده ای از مقاله ی «تطبیق کیفیت تخیل در افسانه های کهن«، محمد محمدی، فصلنامه ی شماره ی 10، ص 40]
»تخیل، ذاتی وجود انسان است. بخشی از ساخت و کار ذهن انسان از راه تخیل صورت می گیرد. تخیل نه تنها نیروی سازنده که مهم تر از آن، دارای نیروی آرامش بخش است. انسان با تخیل، طبیعت را دگرگون می کند و پدیده هایی نو می آفریند. آنجا که فشارهای بیرونی و درونی، زندگی را مشکل می کند، همین نیرو موقعیت هایی تازه خلق می کند که مانع پریشانی و آشفتگی روحی – روانی می شود. انسان اندیشمند از آغاز زندگی هوشمندانه دریافت که در برابر طبیعت موجودی ناتوان است؛ اما نیروی تخیل، این ناتوانی را جبران کرد و انسان در برابر درهای بسته ی طبیعت، پنجره های خیال را گشود. هم از این روست که تخیل دارای کارکردی جبرانی است.
تخیل چیست؟
اندیشه ی انسانی ترکیبی از مفاهیم و تصویرهای ذهنی است. هنگامی که تصویرهای عینی به نشانه و نماد تبدیل می شود، با مفاهیم سر و کار داریم. هنگامی که تصویرهای عینی در ذهن ثبت می شود، با نیروهای ذهنی یا انگاره سر و کار داریم. تخیل، ریشه در تصویرهای ذهنی دارد. هنگامی که انسان تصویرهای ذهنی برگرفته از طبیعت را تغییر می دهد، جابه جا می کند و تصویرهای تازه ای می آفریند که عین آن در واقعیت موجود نیست، به تخیل دست زده است. تخیل، بازسازی، دگرگونی و ترکیب این تصاویر در جهت میل آمی است. تخیل برآیند نیروی تفکر تصویری است.
ساز و کاری که نقشی بسیار اساسی در تخیل دارد، حذف، اضافه، دگرگونی و ترکیب تصاویر ذهنی بر اساس میل و عاطفه ی انسانی است. آنچه تخیل را به نیرویی سازنده، فرح بخش و دلپذیر تبدیل می کند، گرایش درونی و نیازهای برآورده نشده یا گام های واپس زده ای است که در تصاویر ذهنی مطلوب طبع آدمی بازسازی می شوند.
تخیل، گاهی دارای انرژی، و فعال است و در جهت ساختن و تغییر پدیده های مادی و معنوی به کار می رود. گاهی نیز منفعل است و تنها نیرویی است برای فرار از رنج واقعیت و ناهم سازی های واقعی؛ در این حالت، تخیل آرامش دهنده و خلسه آور است. تخیل هنری از نوع فعال و دارای انرژی است، زیرا خصلت آفرینندگی دارد. تخیل فقط خاص بیداری نیست؛ رؤیاها، تخیل انسان در خواب هستند و تأثیر فراوان بر تخیل هنری دارند.
کیفیت تخیل در ادبیات کودکان، همواره تحت تأثیر عواملی چون زمان و چگونگی آفرینش، سنت ها و باورهای اسطوره ای، جادویی و سلیقه و
عواطف هنرمند وشکل اثر هنری بوده است. در افسانه های کهن که مربوط به عصر روایت های شفاهی است، خودآگاهی، تجربه ها، آرزوها و عواطف جمعی در تخیل هنری بازتاب یافته اند؛ در حالی که در آثار نو، تخیل هنری بیش تر بر اساس سلیقه ی هنرمند، آرزوها، عواطف و تجربه های فردی او شکل می گیرد.
بررسی تخیل در ادبیات کودکان از دو راه ممکن است. در حالت اول اثر به صورت مجموعه ای تخیلی، بررسی و تحلیل می شود. در چنین حالتی، با تخیل ترکیبی سر و کار داریم؛ به این معنا که تمام تصویرهای تخیلی یک اثر در پیوند با هم و در خصوص ذهنیت آفریدگار آن بررسی می شود. صورت دیگر از تحلیل تخیل به این ترتیب است که بنیادها و جنس آن مورد مطالعه قرار می گیرد، بی آن که به ترکیب تخیل در یک اثر یا آثار مشابه توجه شود.
»چنین تصویرهای تخیلی که در ادبیات قومی اکثر مردم جهان پیدا می شود، نشانه های روشنی برای حضور تخیل جمعی و الگووار است. نمونه ی دیگر این تصویرهای تخیلی که بیش تر در حوزه ی اسطوره ها مطرح می شود، مربوط به بچه های رانده شده است. در ادبیات بیش تر اقوام، افسانه هایی درباره ی بچه های رانده شده که بعدا قدرت و اختیار حکومت و مردم را در دست می گیرند، وجود دارد.
»تو باعث بدبختی من هستی. به تو گفته بودم که زنت از کار ما سر در خواهد آورد. حالا دیگر به مرگم چیزی نمانده است؛ اما ما یک پسر خواهیم داشت. او قهرمان خواهد شد. گوش کن و هر کاری که می گویم انجام بده. سه ماه او را در پوست گوساله بگذار. در تمام مدت او دراز خواهید کشید و آنجا برایش جای گرم و نرمی خواهد بود. پس از آن، او را در گهواره ای بگذار و به
رودخانه ای امن ببر و کنار آن رهایش کن. در آنجا او را پیدا خواهند کرد و غسل تعمید خواهند داد. شخصی که او را پیدا کند تمام چیزهایی را که پسرمان نیاز به دانستن آن داشته باشد، به او خواهد آموخت.«
نمونه ی دیگر همین وضعیت در افسانه ای متعلق به اقوام دیگر، شباهت و الگوواری تصویرهای تخیلی را در افسانه های کهن نشان می دهد.
»پادشاه، کودک را در جعبه ای گذاشت و سوار اسب شد و خود را به کنار رود بزرگی رساند و جعبه را به آب انداخت و با خود گفت: «اکنون دخترم را از شر این مدعی نابهنگام خلاص کردم«. اما جعبه غرق نشد و همچون قایقی کوچک بر روی آب شناور ماند، بی آن که یک قطره آب به داخل آن نفوذ کند. جعبه تا چند فرسنگی پایتخت پادشاه روی آب شناور بود تا به نزدیک آسیایی رسید و به سد آسیاب گیر کرد و همانجا ماند. شاگرد آسیابان که خوشبختانه آنجا بود، جعبه را دید و به تصور آن که به گنجی دست یافته، جعبه را با قلابی به کنار کشید و آن را از آب گرفت و چون آن را باز کرد، جز یک کودک زیبای سرحال و سرزنده چیزی در آن ندید. جوان، کودک را نزد صاحب آسیاب برد و چون او و همسرش کودکی نداشتند از این رویداد شادمان شدند و گفتند: «خداوند این کودک را به ما عطا کرده است» و از کودک به طور شایسته پرستاری و مراقبت کرند و کودک بزرگ شد.(1)«
به راستی اگر گستره ی تخیل و ژرفنای این همه رؤیاپردازی های شالوده شکن در دوره ی کودکی وجود نمی داشت آیا امکان بروز و ظهور افکار خلاق، یعنی افکاری که وام دار همان تخیلات دوران کودکی است، وجود می داشت؟ آیا اگر تخیل کودکی با همان لایه های هزارتوی آن بدون توجه به مصلحت ها، واقعیت ها و محدودیت های زندگی دالانی و کانالی رشد نمی کرد، امکان بروز
و ظهور آن در دوره ی بزرگسالی وجود داشت؟ و آیا هم اکنون بشر می توانست به این همه اکتشاف و اختراع شگفت آور دست یابد؟ آیا اگر قدرت تخیل نبود زیبایی هنر و شکوفایی استعدادهای آدمی فرصت رشد و تعالی می یافت؟ و آیا اگر قدرت خیال پروری دوره ی کودکی نبود می توانستیم شاهد جلوه های گوناگون از انواع هنرهای حیرت آور و زیبایی شناسانه در پهنه ی جهان باشیم؟ پس، آنچه این خلاقیت ها و اکتشافات بزرگ را سبب شده است، بازگشت به کودکی و بازآفرینی هوش شهودی و ادراک فیزیونومی بوده است.
1) همان منبع، ص 44.