[Picturial Imagery]
تجارب اولیه در زمان و مکان با فعالیت ها و احساسات فرد در می آمیزند. برای عینی ساختن و خارج کردن زمان و مکان از جنبه ی فردی، باید آنها را به گونه ای انتزاعی تر دریافت کرد؛ اما کودکان فاقد این توانایی هستند. آنها در ابتدا، ناتوان از تفکر صرف مفهومی هستند و در عوض، درک آنها از دنیا به صورت عینی است. همانند تصویر اشیای خاص، تفکر تصویر گونه ی کودک نیز زمانی قابل درک است که از او خواسته می شود واژه ای را تعریف کند. اگر از کودکی پنج ساله خواسته شود واژه ی دختر را وصف کند، می گوید: «دختر، موهای بلندی دارد، دامن می پوشد و خوشگل است«. می بینیم که این تعریف، بر اساس پنداره ی تصویری خاصی صورت گرفته است. به اعتقاد «ورنر» این
تعریف مبتنی بر همادبینی(1) است، چون مفهوم هنوز در قید ادراک خاص و یک سویه است. برای اندیشیدن در سطح مفهومی، باید از مقولات عام و انتزاعی استفاده کرد. در این سطح، دختر می تواند عنصری جوان، مؤنث و متعلق به نوع بشر باشد.
ورنر، مشاهده کرد که پنداره ی تصویری در خردسالان، آن چنان غالب است که بسیاری از آنها دارای تصویر ذهنی روشن(2) یا پدیده ی رایج موسوم به حافظه ی تصویری هستند. کودکان می توانند آن چنان به توصیف دقیق جزئیات یک منظره بپردازند که شخص، با شگفتی در می یابد که دیگر به این صحنه نمی نگرد. اشکال قوی تصویر ذهنی روشن ظاهرا در معدودی از کودکان صدق می کند، اما بسیاری از کودکان، تا اندازه ای از این ویژگی برخوردارند. این پدیده در بزرگسالان بسیار نادر است (ورنر 1984(.
به اعتقاد «ورنر» بیش تر اشخاص بدوی دارای این ویژگی هستند؛ اما اثبات چنین امری دشوار است. ویژگی زبان های این اشخاص، نشان گر این نکته است که در ظاهر بیش تر به پندارهای تصویری می اندیشند تا مقوله های عام. آنها، واژه های کلی اما اندک و واژه های کلان اما برانگیزاننده ی تصاویر ذهنی خاصی را در اختیار دارند. برای مثال، در یکی از زبان های بانتو(3)، واژه ی کلی برای «رفتن» وجود ندارد، اما بسیاری از واژه های تخصصی شده برای انواع «قدم زدن» وجود دارد. به عنوان نمونه در زبان بانتو، واژه ای به معنای «قدم زدن آهسته و آرام با مردی که دوران نقاهت را می گذراند» وجود دارد! همچنین واژه ای به معنای «پریدن بر روی زمینی که از شدت حرارت داغ شده است» (ورنر 1965(.
یکی از مردم شناسان (مید) مشاهده کرده است که ساکنان جزایر سالمون(4) هرگز جمله ای انتزاعی و کلی مانند «پنج نفر وارد شدند» را در زبان خود ندارند. آنها ممکن است در این باره بگویند «مردی با دماغ بزرگ، مردی پیر، یک کودک، مردی با بیماری پوستی و مردی کوتاه قد، بیرون منتظرند» (1948(.(5)
پژوهش گران علوم اجتماعی، ظرفیت اندیشیدن مردم بدوی به واژه های انتزاعی را مورد بحث قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که آنها از این توانایی برخوردارند؛ اما به ندرت این توانایی را به کار می گیرند. آنها در ظاهر، مقولات گسترده ای را که فاقد جنبه ی شخصی باشند، بی معنا می دانند. بین این مردم، توصیف اشیا و اهداف با جزئیات دقیق آنها صورت می گیرد و نظیر هنرمندان، از واژه ها برای به تصویر کشیدن پنداره های روشن و تصویر گونه ی خود استفاده می کنند. «ورنر» خاطر نشان کرده است که در فرهنگ ما، بیماران روانی غالبا توانایی تفکر انتزاعی خود را از دست می دهند و به پنداره ی تصویری متوسل می شوند. به عنوان مثال، درباره ی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا گزارش شده است که از زمان آغاز بیماری، عقاید فردی آنها تصاویر و تخیلات پیش تری دارد و دیگر تفکر انتزاعی به معنای منطقی آن در کار نیست (1984(.
1) syncretism.
2) possess identic imagery.
3) Bantu.
4) Solemon.
5) فیلم سینمایی «رقصنده با گرگ» یکی از بهترین نمونه ها برای تأیید این ویژگی زبان شناختی می باشد.