جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بازخوانی روان شناختی دوران کودکی

زمان مطالعه: 5 دقیقه

برای تبیین و تحلیل چگونگی بازگشت به دوران کودکی و کشف درونی آن «گم شده ی دست نایافتنی» قبل از هر چیز باید به سراغ نظریه های روان شناختی رفت؛ نظریه هایی که ساختمان ماندگار شخصیت آدمی را از بنیاد در سازه های ناپیدای دوران کودکی جست و جو می کنند. نظریه پردازانی که کودک را پدر بزرگسال تعبیر می کنند و فرایند مکانیزم تحول دوران بزرگسالی را چیزی جز میراث های به جا مانده از مراحل رشد کودکی تلقی نمی کنند. اما در میان این روان تحلیل گران معاصر، تقسیم بندی تمایز یافته ای بر اساس نوع نگاه و قرائتی که از دوران تحول کودکی به بزرگسالی دارند وجود دارد که ما را نسبت به این دنیای ناشناخته آشنا می سازد.

به عنوان مثال، «زیگموند فروید» بنیان گذار مکتب روان تحلیل گری، سخت بر این باور پای می فشارد که تحلیل و تبیین شخصیت بزرگسال بدون

راه یابی به لایه های درهم تنیده ی دوران رشد کودکی امکان پذیر نیست. او در تأکید بر سهم تعیین کننده ی دوران کودکی در شکل گیری شخصیت آدمی تا آنجا پیش می رود که پرونده ی چرخه ی تحول روانی و بنیادهای اساسی شخصیت را تا پایان 5 سالگی مختومه اعلام می کند و گستره و آینده ی عمر آدمی را چیزی جز لایه های نازک و پوسته های سطحی بر روی استخوان بندی اصلی و اسکلت بنیادی شکل گرفته از دوران کودکی، نمی داند(1)

از دیدگاه فروید ریشه ی همه ی لایه ها و مؤلفه های شخصیت، چه در سطح خودآگاه و ناخودآگاه و چه در سطح عاطفی و شناختی، وام دار کیفیت رشد دوران کودکی است. این کیفیت به تناسب چگونگی تحول عناصر سه گانه ی شخصیت یعنی «بن«، «من» و «فرامن» از یک سو و تفاوت های فردی، نگرش های خانوادگی، و الگوهای ارتباطی از سوی دیگر بستگی دارد و می تواند جهت گیری مثبت یا منفی به خود بگیرد. مثلا از جنبه ی مثبت و والایش یافته ی آن، «هنرمند» تنها کسی است که می تواند مرحله ی گذر از خیال به واقعیت را به شکل خلاق و تأثیرگذار، پشت سر بگذارد. اما به راستی هنرمند چگونه می تواند بدون بازگشت به کودکی اش به آفرینش و خلاقیت دست یابد؟ چگونه ممکن است محصول شکوفا شده ی استعدادها بدون بذر پاشی های غنی و متکثر در دوران کودکی، امکان پدید آیی داشته باشد؟

از منظر شناخت شناسی(2) و تحلیل مؤلفه های پدید آیی هوش نیز می توان به دیدگاه دیگری در روان شناسی متکی بود. به عنوان مثال، ژان پیاژه، شناخت شناس و روان شناس بزرگ معاصر گفته است که «کودک، مورخ هوش بشر است!» (ترجمه ی منصور، 68) معنای این تعبیر بلند و شگفت اگر با تفسیر مفهوم

»ناخودآگاه جمعی» «یونگ» در قلمرو صورت های مثالی (ارکی تایپ ها) یا سرنمون ها در آمیزد، بیان گر لایه های دیگری از پهنا و ژرفای وجود آدمی و عظمت تبارشناسی دوران کودکی اوست. یونگ در کتاب مقدمه ای بر علم اسطوره شناسی می نویسد:

»درون مایه ی کودک نه تنها بازنمود گذشته است و چیزهایی از گذشته ی دور برای ما روایت می کند؛ که در زمان حال نیز حضور دارد (ص 112(. در واقع یونگ کودک را نماد پیش آگاهی انسان می داند. یعنی صورت مثالی کودک را در بر گیرنده ی مجموع تجربیات انسانی می داند (ص 135((3)

کودکان، فیلسوفان کوچک اند. آنها اندیشه های بزرگ را به زبان بسیار ساده و به دور از تکلف و پیچیدگی بیان می دارند. گویا به همین علت است که یکی از کارگردان های بزرگ سینمای فلسفی وقتی در برابر این انتقاد قرار گرفت که فیلم های او از فرط سنگینی و بار فلسفی، مبهم هستند پاسخ داد که؛ «تنها کودکان و فقط کودکان رازهای نهان فیلم مرا درک می کنند(4)«

نیروی حس و فهم کودکان برآمده از جوشش فطری – و نه کوشش ذهنی – آنهاست و معنویت و پاکی آنها – نه از روی نقش بازی و مقدس نمایی – که از سرچشمه ی طبیعت بی آلایش و زلال آنها جریان می یابد.

گویا این جمله ی «امیل شارتیه«، مربی بزرگ فرانسوی که گفته بود: «کودک آدمی، آدمی تر از بزرگسال است«،(5) عبارت ژان ژاک روسو را با قرائتی مطمئن تر واگو می کند که: «کودک آدمی، دینی تر از بزرگسال است«،(5) و آنجا

که فرانچسکوی قدیس می گوید: «خدا آن چیزی است که کودکان می دانند، نه بزرگسالان«، و ادامه می دهد که: «حس دینی، همان نگاهی است که کودک به جهان پیرامون خود دارد. . .«،(6) ناظر بر سلامت حس کودکان از خدا است.

به همین سبب است که «آنتوان دوسنت اگزوپری» در مقدمه کتاب مشهور خود با عنوان «شازده کوچولو» می نویسد: «تقدیم به لئون ورت» آن وقت که کودکی بیش نبود «و با صراحت و ظرافت اعلام می کند که؛ این کتاب را به بچگی آدم بزرگ ها تقدیم می کنم. تمام آدم بزرگ ها، اول بچه بوده اند«(7) راز این گفته ی «سنت اگزوپری» آنجا بر ملا می شود که جمله ی پارادوکسیکال و نیش آگین «نیچه» را به یاد آوریم که گفته بود: «پختگی مرد یعنی باز یافتن آن جدیتی که در روزگار کودکی در هنگام بازی داشته است«(8) و «اریک اریسکون» بر اساس اصل «اپی ژنتیک» در تحول روانی – اجتماعی کودک اعلام می دارد که: عروج و کمال آدمی در دوران کهنسالی چیزی جز بازیابی آنچه در دوران پیشین رشد از خود باقی گذشته است، نیست. . .(9)

پس بجاست که در اینجا ضمن تحلیل و تبیین ویژگی های تفکر دوره ی کودکی و نگاه خلاقانه ی کودک به جهان هستی، نظریه ی روان شناختی تحولی نگر «هاینز ورنر» که در قلمرو روان شناسی رشد کودک به کشف تازه ای در تحول هوش شهودی دوره ی کودکی دست یافته است، معرفی شود. در این نظریه، «ورنر» دو نوع هوش یا دو نوع طرز تفکر را که از همان ابتدای کودکی به طور موازی و هم زمان رشد می یابند مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و نشان داده است که در کنار «هوش هندسی – تحلیلی» و یا «منطقی و فنی«، هوش دیگری

وجود دارد که تنها در دوره ی کودکی (قبل از ورود کودک به تفکر منطقی) برجستگی قابل ملاحظه ای دارد و آن هوش «فیزیونومی» است. این نوع هوش همان نوع طرز تلقی از پدیده ها و جهان هستی است که در دنیای عرفان و شعر از طریق کشف و شهود و اشراق به آدمی دست می دهد و به تدریج در مراحل بعدی تحول از بین می رود و یا بسیار کم رنگ و کم رمق می شود.

»ورنر» با پژوهش های وسیعی که در این قلمرو انجام داده است، توانسته است هم سنگ و هم تراز نظریه ی ژان پیاژه نوعی دیگر از «شناخت شناسی» بشر از پدیده ها را، عرضه کند. همان گونه که ژان پیاژه، تحول هوش کودک را در عبور از چهار دوره ی اصلی – که با چهار ساختمان ذهنی (هوش حسی – حرکتی، هوش پیش عملیاتی، هوش عملیات منطقی عینی و هوش انتزاعی) همراه است – تبیین کرده است، «ورنر» نیز به موازات این ساخت ها، ساخت دیگری را در کنار هوش منطقی کشف کرده است که از سنخ دیگر و با ابراز و محتوایی متفاوت تحول می یابد. این همان نوع هوش و یا معرفتی است که عارفان، شاعران و هنرمندان توانسته اند تا دوره ی بزرگسالی خود آن را تداوم بخشند.

اما چگونه است که این طرز تفکر یعنی هوش شهودی در دوره ی بزرگسالی کارکرد خود را از دست می دهد؟ به نظر می رسد مهم ترین عاملی که در این فاجعه ی فروکاهنده نقش بنیادی دارد نظام تعلیم و تربیت و روش های نادرست آموزشی است که در سن آموزشگاهی کودک، بر او تحمیل شده و مانع رشد و تحول هوش شهودی او می گردد؛ آموزش هایی که جمود تفکر، محدودیت ابتکار، از بین رفتن حس کنجکاوی، ضعیف شدن ظرفیت حیرت و کاستمندی شگفتی کودک را باعث شده و صدها بلای خانمان سوز دیگر را در واپاشی نگاه و نگرش ناب او در پی دارد.


1) ر. ک: نظریه های روان کاوی و شخصیت، جرالد، اس. بلوم، ترجمه ی هوشنگ حق نویس.

2) Epistemology.

3) ر. ک: «دریچه ای به جهان ناخودآگاه«، عظیمی، شاپور، تأملی در هنر و سینمای کودک و نوجوان، انتشارات فارابی، ص 166.

4) تارکوفسکی، ترجمه ی بابک احمدی، انتشارات فیلم، سال 1373.

5) مربیان بزرگ، شاتو، ژان، ترجمه ی دکتر غلام حسین شکوهی، انتشارات دانشگاه تهران، سال 1369.

6) بوبن، کریستیان، رفیق علی، ترجمه ی پیروز سیار، انتشارات طرح نو، سال 1375.

7) ر. ک: قصه ی شازده کوچولو، ترجمه ی محمد قاضی، چاپ چهاردهم«.

8) ر. ک: فراسوی نیک و بد، نیچه، ترجمه ی داریوش آشوری.

9) پیشگامان روان شناسی رشد، کرین، ویلیام، (ویرایش 1992(.