در دو بخش گذشته، مبانی نظری، چارچوب و ویژگی های آموزش از طریق موزه ها در قالب یادگیری فعال و خلاق به همراه نمونه ها و مثال های عینی ارائه گردید، و مشخص شد که تا چه اندازه می توان گستره ی یادگیری تعاملی از طریق موزه ها را در ابعاد مختلف به نمایش گذاشت؛ اما همه ی آن چه که در باره ی موزه ها، خانه های علم و فلسفه ی وجودی آن ها در قلمرو آموزش و یادگیری بحث گردید، نمی تواند بیان کننده ی کارکرد پنهان و آثار ناهشیار و غیرعمدی این مراکز در ذهن و ساختار فکری و عاطفی بازدید کنندگان باشد.
در واقع، اثر پنهان اما مثبت یادگیری غیررسمی بیش از اثر آشکار آن است. و آنچه که دانش آموزان به طور ناهشیار از مشاهدات خود از موزه ها، تأثیر می پذیرند قابل ارزیابی عینی به شکل آمار و ارقام و داده های پژوهشی نیست؛ اما ناگزیر برای آگاه شدن از کارکرد آموزشی موزه ها می توان به نمونه هایی کوچک در قالب ارزش یابی از کار موزه ها دست زد.
ارزش یابی به منزله ی اولین و در عین حال آخرین حلقه ی فرایند یادگیری نقش مهمی در ارائه ی بازخورد تکوینی و نهایی برای برنامه ریزان دارد.
سنجش میزان موفقیت و عملکرد آموزشی موزه ها نیز از طریق ارزش یابی میدانی با ابزارهای معتبر علمی و عینی می تواند روند پیشرفت با پسرفت تأثیرگذاری موزه ها را بر بازدید کنندگان مشخص کند. این یک واقعیت آشکار است که ارزش یابی از کار موزه ها و نمونه های ارائه شده در آن، بسیار پیچیده و چند جانبه است.
در این جا تنها به نمونه ای از کار پژوهشی با هدف ارزش یابی از کارکرد موزه ها در حد موضوعات مشخص و قابل ردیابی پژوهشی اشاره می شود تا بتوان از این نمونه ی کوچک به تناسب اهداف مورد نظر استفاده کرد:
»پس از بازدید بچه های کودکستانی از یک موزه ی باستان شناسی، تحقیقی در باره ی قدرت حافظه و یادآوری آن ها انجام شده تا مشخص شود آیا این گردش در خاطر آن ها مانده و آنان قادر به تشخیص و تمایز میان آن و گردش های دیگری که در طول سال داشته اند، هستند؟ با بررسی جزئیات زبان شناسی در گزارش های کودکان مشخص شد که نحوه ی بیان آنان با یک دیگر تفاوت قابل توجهی دارد.
شاید جالب تر از همه این بود که کودکان می توانستند، تا بیش از یک سال، مجموعه ای شش تایی از عکس هایی را که در روز بازدید از موزه گرفته شده بودند، تشخیص دهند و آن ها را به ترتیب انتخاب کنند. «اگرچه کودکان در به خاطر آوردن جزئیات تا حدی دچار مشکل می شدند، ولی ساختار گزارش های آن ها به صورت خاصی مشابه بود و محتوای آن ها نیز به نحو شگفت انگیزی صحیح بود«.
هرچند در این مطالعه توجه کمی به محتوا شده بود و بیشتر به شکل یادآوری کودکان دقت شده بود؛ اما مشخص شد که به طور کلی کودکان بهتر
می توانند به خاطر آورند که چه کاری کرده اند تا این که به یاد داشته باشند کجا رفته اند.
در بررسی مجددی که 6 سال بعد به عمل آمد، کودکان در ابتدا چیز زیادی را از بازدید خود به یاد نمی آوردند، ولی با راهنمایی های قابل توجهی که صورت گرفت، همه ی آن ها توانستند برخی از جزئیات را به خاطر آورند.
در مطالعه ای دیگر، یکی از مربیان به نام «اینزولینز» با تعدادی از کودکان دبستانی پایه ی سوم مصاحبه کرد و از آن ها خواست تا بازدیدهای بیرون از مدرسه ی خود را به خاطر آورند. در مدت 2 سال مربی مذکور بچه ها را به 29 گردش علمی از 17 موزه ی مختلف برد. «ولینز» به نتایج حاصل از: یادآوری تعداد دفعات بازدید از یک مؤسسه ی خاص؛ ماهیت ارائه ی موضوعات مختلف در موزه؛ آماده سازی دانش آموزان توسط مربی قبل از بازدید؛ برگزاری جلسات بحث و تبادل نظر بعد از بازدید؛ و بیان تجربه ی به دست آمده از بازدید قبلی توسط کودکان علاقه مند بود.
»ولینز» دریافت که کودکان: بازدیدهایی را که چند بار از یک موزه تکرار شده اند؛ بازدیدهایی که به فعالیت های کلاسی آن ها مرتبط هستند و نیز بازدیدهایی را که در آن ها میزان مشارکت آن ها بالا بوده است را به خوبی به یاد می آورند. در این جا نیز دوباره کودکان آن چه را که در طی بازدید انجام داده بودند، بهتر به خاطر می آوردند تا این که به یاد داشته باشند از کدام موزه ی خاص بازدید به عمل آورده اند. اگرچه میزان به خاطر آوردن کودکان نیز، بسته به نوع ارائه در طول بازدید (به عنوان مثال ایراد سخنرانی، پر کردن پرسش نامه یا تجربه ی عملی(، با یک دیگر تفاوت داشتند، ولی این تفاوت ها آن چنان بارز نبودند. در این مطالعات به طور صریح و روشن به یادگیری اشاره ای نشد، ولی
طبیعی است که نتیجه بگیریم آن دسته از گردش های میدانی که بهتر به خاطر آورده می شوند، احتمالا نقش مؤثرتری را در جریان یادگیری ایفا کرده بودند.
در یک مطالعه ی جدید از دانش آموزان پایه ی چهارم، هشتم(1) و دانشجویان سال های اول و آخر دانشگاه خواسته شد که یکی از گردش های علمی خود در سال های نخست آموزش ابتدایی را بازگو کنند. 98 درصد از مجموع 130 نفری که با آن ها مصاحبه شد، قادر بودند که چنین موضوعی را به خاطر آورند. شباهت های قابل توجهی در محتوای یادآوری هر 3 گروه سنی وجود داشت. بیشتر یادآوری ها شخصی بودند و اغلب نشان دهنده ی تجربه های مثبت و منفی رخ داده در طول بازدید بودند. از جمله ی این تجارب می توان به حالت تهوع در داخل اتوبوس؛ پیدا کردن یک دوست جدید؛ خستگی یا سرگرمی؛ دل تنگی یا گم شدن؛ و هیجان زده شدن در هنگام خرید چیزی از فروشگاه اشاره کرد. دانش آموزان اطلاعات فرعی فراوانی را درباره ی گردش به یاد می آوردند؛ از جمله این که همراه چه کسی بودند؛ چگونه به آن جا رفتند؛ و حتی در برخی موارد، چه لباسی بر تن داشتند. اگرچه همه ی این مصاحبه ها در داخل مدارس یا دانشگاه ها صورت گرفتند، ولی دانش آموزان نسبتا خاطرات کمی را از برنامه ی تحصیلی یا مفاهیم درسی مرتبط به گردش را به خاطر می آوردند.
1) این پایه با کلاس دوم راهنمایی در آموزش و پرورش ایران، برابر است.