اگر بپذیریم که یادگیری به یک معنا فرایند به کارگیری تجربه و اصلاح و بازسازی آن است، آن گاه این یادگیری می تواند موجب افزایش دائمی مهارت ها، دانش، قدرت درک و فهم، احساسات و توانایی تفکر شود. افزون بر آن، این یادگیری شامل ارزش های چالش انگیز، نگرش ها و عقاید مختلف نیز می باشد.
یادگیری اثربخش می تواند موجب تغییر و تحول، رشد و پیشرفت، و افزایش شور و اشتیاق برای یادگیری بیشتر باشد و این هدف با آموزش و یادگیری از طریق موزه ها امکان پذیر است.
الگوی یادگیری از طریق موزه ها با این فرضیات قابل طرح است:
– فرض می شود که در فرآیند یادگیری، فرد یادگیرنده، شرکت کننده ای فعال باشد تا این که صرفا یک دریافت کننده ی منفعل.
– فرد یادگیرنده سعی می کند با تفکر و تعمق در مورد تجربیاتش و تفسیر آن چه می بیند، می شنود و احساس می کند، جهان را درک کند.
– بنابراین یادگیری، قابل انطباق با مدل ها و الگوهای ذهنی، و هماهنگ با تجربیات و اطلاعات جدید است.
منظور از «یادگیری در موزه ها» بیشتر، فراگیری و کسب دانش جدید است. فرایند یادگیری یا دانش آموزی از طریق موزه ها برای کسب یک تجربه ی علمی، می تواند شامل یک یا بیشتر از یکی از 5 مقوله ی زیر باشد:
1. شناختی Congitive
2. عاطفی Affective
3. اجتماعی Social
4. مهارت هاSkills
5. فردی Individual
جدول 1: حیطه های یادگیری در موزه ها
– شناختی: کسب دانش جدید؛ تقویت دانش و اطلاعات قبلی از طریق تکرار تجارب ملموس و مستقیم؛ آمیختن مفهوم متن با دانش قبلی؛ یادگیری چگونگی به کار بردن دانش موجود e. g از طریق تجربه؛ مرتبط ساختن مفاهیم؛ و ترسیم شابهت ها (مقایسه ها(.
– عاطفی: به مبارزه طلبیدن عقاید، نگرش ها و ارزش ها؛ القای علاقه و حس کنجکاوی؛ و القای حیرت و تعجب.
– اجتماعی: رشد مهارت های عملکرد توأمان؛ ارتباطات؛ کمک به دیگران در یادگیری؛ چگونگی افزایش درک نقطه نظرات مردم دیگر.
– رشد مهارت های (ذهنی و فیزیکی(: پیش گویی؛ استنباط (استنتاج) حل مسائل؛ تحقیق و بررسی؛ مشاهده؛ اندازه گیری (سنجش(؛ طبقه بندی؛ تئوری های آزمون نوشتن و بیان داستان ها؛ تصمیم گیری مهارت های فیزیکی و جسمی؛ چالاکی و زبردستی؛ مهارت های هنری (کاردستی) و غیره؛
مهارت های قدردانی و انتقاد؛
مهارت های حسابی و ادبی؛
مهارت های تکنولوژی اطلاعات.
– فردی: افزایش خودباوری و خودسودمندی؛ برانگیختن حس تحقیق و بررسی بیشتر؛ به هم پیوستن حس کنجکاوی و تفکر با تجارب لذت بخش؛ افزایش حس شناسایی هویتی؛ و خود ارزشمندی.
»شیوه های یادگیری در موزه ها همچون سایر روش ها و نظریه های آموزشی، کاربردهای مهمی در ماهیت یادگیری غیرمتعارف، غیررسمی و سریع دارد؛ آموزشی که در ثانیه ها به وقوع می پیوندد؛ نه در طی یک نیم سال تحصیلی(1)«.
در این جا، شیوه های یادگیری عبارت اند از: راهکارهای گوناگونی که دانش آموزان هنگام یادگیری به کار می گیرند؛ یعنی شیوه ای را که آن ها برای دریافت
و پردازش اطلاعات به کار می برند. این شیوه ها تا حدود زیادی بر پایه ی تحقیقات انجام شده درباره ی نحوه ی یادگیری افراد در نظام های رسمی آموزشی استوار است، به ویژه نحوه ی حل مسئله توسط آن ها.
شیوه های یادگیری، موضوعاتی چون «توانایی حدس زدن» یا «توانایی تحلیل مسئله» را در بر می گیرد که هر دو با بررسی نحوه ی مشارکت دانش آموزان در کلاس ها با استفاده از منابع متنوع و زمان کافی، نحوه ی کسب اطلاعات تازه، واکنش در موقعیت های مختلف، درک معنا، و نظریه پردازی قابل ارزیابی است. روش های یادگیری به نحوه ی پردازش اطلاعات شنیداری و دیداری در نیم کره های راست و چپ مغز فرد، بستگی دارد. متخصصین موزه داری، موضوع روش های یادگیری را بسیار مفید می دانند؛ زیرا آگاهی از آن، به آن ها کمک می کند تا تفاوت های میان نحوه ی یادگیری افراد را مشخص کنند.
برنیس مک کاری(2) با تحقیقات بسیاری در این زمینه، شیوه ی یادگیری الگویی را پایه ریزی کرد. او فراگیرها و شرایط فراگیری را به گروه های مختلف تقسیم بندی نمود. الگوی او با شرایط یادگیری در موزه ها کاملا مطابقت دارد. مثلا رز گلنون(3) از روش های چهارگانه ی مک کارتی، در ارائه ی راهکارهایی برای شناساندن موقعیت، توضیح موضوعات مورد نمایش، روابط کارمندان و بازدید کنندگان، و برنامه های رسمی موزه ی هنر کمک گرفت. دسته بندی مک کارتی عبارت است از:
یادگیرنده ی تصویرساز: یعنی دانش آموزانی که غالبا از طریق گوش دادن و برقراری ارتباط میان موضوعات، مطالب را فرا می گیرند و توضیحاتی را ترجیح می دهند که منجر به ایجاد تعامل اجتماعی می شوند.
یاد گیرنده ی تحلیل گرا: دانش آموزانی که مطالب را با به کارگیری اصول یادگیری، سازمان دهی می کنند، با ترکیب عناصر یادگیری و تلفیق متن ها و پیام ها شکل جدیدی از ماهیت یادگیری را پدید می آورند.
یادگیرنده ی عقلانی: در این جا دانش آموز ترجیح می دهد فرضیه ها را خود بررسی کند و مسائل را، خودش کشف نماید؛ در واقع او با خردورزی و اندیشه سازی به تجزیه و تحلیل پدیده ها اقدام می کند.
یادگیرنده ی تجربی: دانش آموز از طریق آزمون و خطا کردن خلاقانه، مطالب را می آموزد. روش های یادگیری افراد، تحت تأثیر عوامل ارثی، تجربیات گذشته ی آن ها و نیازها و شرایط موجود در محیط قرار دارد؛ اما باید به خاطر داشته باشیم که همه ی فراگیرها انواع روش های یادگیری را به کار می برند و به همه ی روش ها نیاز دارند. شاید یک روش یادگیری در شرایطی خاص آسان تر باشد؛ اما در موقعیت دیگری چنین نباشد.
توجه به این که روش یادگیری بازدید کنندگان متفاوت است، به موزه داران کمک می کند تا خدمات خود را به مخاطبین متنوع موزه ها ارائه کنند و راهکارهای مختلفی را برای دریافت و پردازش اطلاعات توسط بازدید کننده ارائه نمایند. به علاوه پذیرفتن اصل تنوع در روش های یادگیری به برنامه ریزان موزه ها کمک می کند تا باور کنند که تحریک و ترغیب افراد، مهم ترین مسئولیت موزه است.
1) به نقل از مقاله ی Exhibit Labels: ترجمه ی ژیلا عبدالله پور.
2) Bernice Mc carthty.
3) Rose Glennon.