ارزیابی ارزش تجهیزات و امکانات توضیح دهنده که به اشیای موزه ها و نمایشگاه های تعاملی اضافه شده است، نقاط قوت و ضعف روش های قدیمی تحقیق را نشان می دهد. روش های قدیمی و تجربی تحقیق، یعنی هم روش های
رسمی با برنامه های دقیق و گروه های معین و یا روش های غیر رسمی تر و عجولانه و سطحی تر، می توانند به کارکنان موزه ها در فهم دلیل کاربرد زیرنویس ها برای بازدید کنندگان کمک کند. سرل(1) در تحقیق با ارزش خود درباره ی این موضوع می گوید: «قبلا فکر می کردم، ارزیابی کاری اختیاری باشد؛ ولی اشتباه می کردم. این، کاری الزامی است. در تحقیقاتی که هنوز هم چندان مورد استفاده قرار نمی گیرند وخوانایی زیرنویس ها را نادیده می گیرند، هنوز هم معمولا زیرنویس هایی هستند که به سختی قابل خواندن می باشند و یا توضیحات طولانی آن ها باعث عدم توجه افراد می شود؛ و یا در مکانی نصب می شوند که قابل رؤیت نیست و یافتن توضیحات، چندان ارتباطی به شئی ندارد و مطالب بی اهمیت را در بر می گیرد، و یا توضیحات، پیش پا افتاده و معمولی است.«
مشکلاتی از این قبیل را می توان در بررسی واکنش بازدید کنندگان پس از نصب این زیرنویس ها مشاهده کرد؛ ولی ارزیابی نهایی درباره ی قدرت تفسیری این زیرنویس ها را نمی توان از کل تجربه ی بازدید از موزه جدا دانست و اگر به تنهایی مورد بررسی قرار گیرد، دیدگاه ناقصی درباره ی تجربه ی بازدید از موزه ارائه می کند. تعامل بازدید کننده با زیرنویس ها بخشی از مجموعه ی بزرگ تر واکنش های افراد است. سرل به عنوان نتیجه ی تلاش خود در سازمان دهی ارائه ی زیرنویس ها می گوید:
»این که مسئولان موزه چه قدر سخت کوش اند و یا تا چه حد با تجربه اند، مهم نیست؛ به هر ترتیب هیچ راهی برای دانستن نحوه ی کارکرد و تأثیر موزه وجود ندارد؛ مگر این که بتوان همه ی امور را در جایگاهی رفیع و منظم نگه داشت» (به نقل از سرل؛ 1996؛ ص 219(.
در واقع آموزش در موزه، روندی مربوط به رشد است؛ زیرا هر آن چه بازدید کننده در تعامل با موضوعات یاد می گیرد، نقش مهمی در تغییر ساختار شناختی و فرآیندهای رشد ذهنی دارد.
پذیرفتن آموزش به عنوان فرایندی تدریجی، موجب پیدایش دو رویکرد متفاوت در بررسی آموزش بازدید کنندگان شده است. از یک سو محققان، بازدید کنندگان را با در نظر گرفتن تجربیات گذشته ی آن ها در بازدید از موزه و آشنایی شان با موضوعات مورد نمایش، دسته بندی می کنند واز سوی دیگر آن ها را بر حسب مراحل عمومی رشد یعنی خردسالی، نوجوانی و بزرگ سالی مورد مطالعه قرار داده اند.
بنابراین، یادگیری در موزه های علوم، تاریخ و هنر با توجه به مرحله ی رشد بازدید کنندگان، مورد بررسی قرار می گیرد. بیشتر این اطلاعات از مصاحبه های زنده ی انجام شده درباره ی موضوعات مختلف، روش های بلند فکر کردن و دیگر روش های سنجش کیفی که در فصل های بعدی این کتاب توضیح داده خواهد شد، به دست می آید.
در خصوص موزه های هنر، دو تحقیق در حال انجام است. یکی هوسن(2) در زمینه ی فرآیند زیباشناختی که در حوزه ای مشابه با مراحل رشد ذهنی پیاژه(3) است و دیگری مطالعات روش های توصیفی در موزه ی هنر دنور(4) هوسن تحقیقات گسترده ای را با مصاحبه با صدها بازدید کننده از کوچک و بزرگ انجام داده است و به یک الگوی رشد پنج مرحله ای در رشد تدریجی زیبایی شناختی از طریق تجربه ی هنر در افراد دست یافته است که به این شرح می باشد:
1) Serrell.
2) Housen.
3) piaget.
4) Denver.