[به نقل از مقاله ی «گواهی بر ادعای آموزش از طریق موزه ها«؛ دبیرخانه ی دفتر اجرایی موزه ها؛ ص 21 تا 23؛ ترجمه ی ژیلا عبدالله پور. ]
در این جا اهمیت آموزش از طریق موزه ها با رویکرد تعاملی «یادگیری فعال» بر اساس یافته های پژوهشی آشکارتر می شود. و این یافته ها نشان می دهد که الگوی تعاملی یادگیری از طریق موزه ها می تواند از مراحل مختلف که غالبا جنبه های شخصی و خصوصی دارد عبور کند.
هنگامی که توجه پژوهشگران از اندازه گیری میزان کیفیت آموزش و فهم پیام های موزه به دانش آموزان، به بررسی مفهومی که بازدید کننده از اشیا
برداشت کرده انتقال می یابد، الگوهایی که برای تعریف آموزش ارائه می شوند تغییر می یابند. مک مانوس در سال 1991 و بیکنل در سال 1995 گزارش کرده اند که ارتباط با موزه را نباید رخدادی مستقیم و یک سویه قلمداد نمود؛ بلکه باید آن را روندی تعاملی دانست که هم موضوع نمایش و هم بازدید کننده، برای برقراری ارتباط در آن شرکت می کنند. فالک و دیرکینگ در سال 1992 اعلام نمودند که «تجربه ی تعاملی بازدید از موزه» شامل هم پوشانی حالات شخصی، اجتماعی و فیزیکی با هم است که موجب دست یابی به تجارب واقعی متنوعی در موزه ها می شود. پری در سال 1992 اظهار کرد که یک تجربه ی موفق بازدید از موزه که منجر به آموزش می شود، شش ویژگی دارد:
1. اشتیاق: در این مرحله دانش آموزان احساس شگفتی و حیرت زدگی می کنند. این نخستین و مهم ترین گام در فرایند یادگیری محسوب می شود؛ زیرا سرچشمه ی آغاز هر کاری ایجاد شوق درونی نسبت به انجام آن کار است.
2. اعتماد به نفس: در این مرحله دانش آموز احساس ارزنده بودن و خردمندی می کند؛ این احساس با فهم مطالب و یادگیری موضوعات، قوی تر و لذت بخش تر می شود.
3. چالش: در این مرحله دانش آموز پیش بینی می کند که کاری جالب توجه و معنی دار برای انجام دادن خواهد داشت؛ کاری که او را به چالش شوق آمیز برای حل مسئله و فائق آمدن بر موانع می کشاند.
4. هدایت: در این مرحله دانش آموز احساس می کند که خود تصمیم گیرنده است و اداره ی امور در دست اوست. در واقع نوعی خود رهبری را در فرایند تصمیم گیری تجربه می کند.
5. بازی: در این مرحله دانش آموز احساس تجربه ای لذت بخش و سرگرم – کننده دارد؛ زیرا بازی یک فعالیت خودجوش و خودانگیخته است که هدف آن در خود آن است؛ فعالیتی که منجر به خلاقیت، بازدهی مثبت و کارآیی معنی دار گردد.
6. ارتباط: در این مرحله دانش آموز، درگیر تعامل اجتماعی معناداری می شود.
با در نظر گرفتن این عوامل روشن می شود که دانش آموزان در موزه ها از مفاهیم و موضوعات مورد مشاهده معناسازی می کنند. آن ها از آن چه که می بینند، لمس می کنند و دست می زنند، مفهوم و برداشتی منحصر به فرد در ذهن خود می سازند. این برداشت اغلب با آموزش مورد نظر موزه متفاوت است؛ اما به آن مربوط می شود و با حضور در موزه حاصل می آید. با وجودی که بازدید کنندگان، زیرنویس های اشیا را به ندرت می خوانند، اما مضمون این برگه ها و موضوعات مورد نمایش و برخی از ویژگی های آن در گفت وگوی میان افراد نمایان است. اگرچه افراد به ندرت در مسیر اشیایی که دوست ندارند قدم می زنند، ولی به شکل هدفمند به تماشای اشیا می ایستند و میان آن چه می بینند، ارتباط موضوعی برقرار می کنند. گفت وگوهای دانش آموزان در مورد موضوعات مورد نمایش و گروه هایی است که در این فعالیت گسترده ی آموزشی شرکت کرده اند. با وجودی که در یک موزه، آموزش به طور حاشیه ای و اندک ارائه می شود، اما خاطرات به جا مانده از بازدید، مملو از جزئیات اشیا و موضوعات مشاهده شده در موزه است و بر عملکرد آینده ی دانش آموزان تأثیر می گذارد.
باید اضافه کرد که با نمایش اشیا و برپایی نمایشگاه های سازمان یافته، دانش آموزان می توانند به نکات جدیدی دست یابند؛ افق های اندیشه ی خود را برای دست یابی به سطوح بالای دانش گسترش دهند؛ و بصیرت و دانایی خود را
متحول سازند. البته به رغم این که تغییرات ذهنی، نادر و مشکل است، هر چند انجام چنین شرایطی در فضای موزه های موجود بسیار دشوار و پیچیده است، اما برنامه ریزان آموزشی می توانند با تمهیدات لازم، این بستر را با حداقل انتظارات فراهم کنند.
موزه تأثیر خاصی در ایجاد مکان های جدید و تعاملی که کودکان و بزرگسالان در آن با اشیا و مجموعه های جالب و غیر معمول مواجه می شوند؛ دارد و در نتیجه آنان از نیروی آموزشی «ناهمخوانی شناختی» خود استفاده می کنند. خصوصیات منحصر به فرد موزه ها که شاید باعث عدم آشنایی و غریبگی با اشیا و عدم توجه افراد شوند، می توانند در کسب تجربیات جدید، جالب توجه، و تردیدآمیز، مورد استفاده قرار گیرند. امروزه این خصوصیات به عنوان موضوعی حیاتی در آموزش ذهنی و عقلی شناخته شده اند. برای تسهیل آموزش باید سه نکته را رعایت نمود:
1. باید به ویژگی های متمایز موزه ها از طریق جذاب کردن محیط و دانستن این که فراگیر برای خو گرفتن با محیط جدید نیاز به زمان و فرصت دارد، غالب آمد.
2. نمایشگاه ها باید شرایط ذهنی و فرهنگی ای ارائه کنند تا از طریق آن فراگیران بتوانند با موزه ارتباط برقرار کنند.
3. آموزش فقط زمانی صورت می گیرد که فراگیران بتوانند به آن چه در ذهن خود دارند رجوع کرده و میان آن چه می دانند و آن چه در موزه ارائه می شود، رابطه برقرار کنند. بنابراین بازدید کنندگان به طور مطلوبی نسبت به زیرنویس های اشیا در موزه ی هنر که شامل نام و آثار هنرمند است واکنش نشان می دهند؛ بچه ها در بازی های خیالی خانه های علم و نمایشگاه های جانبی موزه ها شرکت می کنند؛ و خانواده ها با دیدن وقایع نشان داده شده در بخش های تاریخی، تاریخ خود را در ذهنشان بازسازی می کنند.