جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مقایسه ی روشهای فعال و غیر فعال در آموزش اخلاقی

زمان مطالعه: 5 دقیقه

دراینجا به بیان نمونه ای از دو برخورد متفاوت با کودک می پردازیم که یکی با شیوه ی مستقیم، مکانیکی، صوری، دستوری (که صرفا مبتنی بر عامل برونی است) و دیگری با شیوه ی اکتشافی، فعال، غیر مستقیم (که صرفا بر عامل درونی است(؛ بدین معنی که در شیوه ی اخیر، نحوه ی رفتار با کودک به گونه ای است که خود شخصا از طریق کشف علت رفتار خود، پی به ارزشها و اعمال درست می برد:

به جای گفتن: وقت رفتن است کفش و لباست را بپوش.

بپرسیم: وقت رفتن است، چه باید بکنی؟

به جای گفتن: این طرز حرف زدن درخانه ی ما به کلی ممنوع است.

بپرسیم: به نظر تو، من با شنیدن حرفهایت چه احساسی پیدا می کنم؟

به جای گفتن: نه، حق نداری بعد از تاریک شدن هوا بیرون از خانه بمانی، خودت این را خوب می دانی.

بپرسیم: مقررات خانواده ی ما درباره ی زمان مراجعه به منزل چه می گوید؟

به جای گفتن: اگر بر سر تماشای برنامه ی تلویزیون به توافق نرسید آن را خاموش می کنم.

بپرسیم: اگر بر سر تماشای برنامه ی تلویزیون به توافق نرسید، چه اتفاقی می افتد؟

به جای گفتن: اتاق جای توپ بازی نیست، چیزی را می شکنید.

بپرسیم: چرا نباید دراتاق توپ بازی کنید؟

به جای گفتن: گفتم ضبط صوت را خاموش کن.

بپرسیم: گفتم چه می کنی؟

به جای گفتن: حوله ات را به جا حوله ای آویزان کن.

بپرسیم: اگر همه حوله ی ترشان را روی زمین بیندازید، چه اتفاقی می افتد؟

به جای گفتن: ابدا کمک نمی کنید.

بپرسیم: آیا کمک می کنید؟

به جای گفتن: فکر نمی کنم سر وقت حاضر بشوید.

بپرسیم: اگرگفتید به چه فکر می کنم؟

به جای گفتن: اگر فورا لباس خوابتان را نپوشید، از خوردن بستنی محروم می شوید.

بپرسیم: ترجیح می دهید لباس خوابتان را بپوشید یا از خوردن بستنی صرف نظر می کنید؟

به جای گفتن: از جنگ و دعوای شما جانم به لب رسیده است.

بپرسیم: جنگ و دعوای شما روی من چه اثری می گذارد؟

به جای گفتن: یک ساعت است که با تلفن حرف می زنی، بس است.

بپرسیم: مقررات مربوط به مکالمه ی تلفنی چیست؟

به جای گفتن: مواظب رفتارت باش.

بپرسیم: چه باید می کردی؟

به جای گفتن: ساعت 30 : 6 است، گفتی تا 20 : 5 برمی گردی!

بپرسیم: چرا عصبانی هستم؟

به جای گفتن: از خواهرت عذرخواهی کن و قول بده که دیگر او را نزنی.

بپرسیم: اگر کسی را بیازاری، چه باید بکنی؟

به جای گفتن: وقتی تو را دررختخواب می گذارم و تو از آن بیرون می آیی، خیلی عصبانی می شوم.

بپرسیم: وقتی تو را در رختخواب می گذارم و تو از آن بیرون می آیی، چه احساسی پیدا می کنم؟

به جای گفتن: کمی از آب نباتها را به برادر کوچکت بده.

بپرسیم: ببینم! اگر برادرت آب نبات بخورد و به تو ندهد، چه احساسی پیدا می کنی؟

به جای گفتن: جنگ و دعوا بس است، به نوبت بازی کنید.

بپرسیم: چگونه می توانید این مسئله را حل کنید؟

به جای گفتن: جیغ کشیدن ممنوع.

بپرسیم: به جای جیغ کشیدن چه باید بکنی؟

به جای گفتن: کاری را که از تو خواستم، انجام ندادی.

بپرسیم: آیا کاری را که از تو خواستم، انجام دادی؟

به جای گفتن: با جیغ و داد به جایی نمی رسی.

بپرسیم: چه باید بکنی؟

به جای گفتن: صبح ما را به کلی خراب کردی.

بپرسیم: برای اینکه روز خوشی داشته باشیم، چه می توانی بکنی؟

به جای گفتن: وقتی چیزی را به زورمی خواهی، ناراحت می شوم.

بپرسیم: وقتی به جای خواهش همه چیز را به زور می خواهی، چه احساسی پیدا می کنم؟

به جای گفتن: موقع عطسه، دستت را مقابل بینی ات بگیر.

بپرسیم: موقع عطسه چه باید بکنی؟

به جای گفتن: می توانی با برداشتن چند بسته به من کمک کنی.

بپرسیم: برای کمک به من چه می توانی بکنی؟

به جای گفتن: تجربه ای شد که اگر راه را گم کردی مضطرب نشوی.

بپرسیم: از این تجربه، چه درسی می آموزی؟

به جای گفتن: جانم به لب رسید، نمی دانم با تو چه کنم؟

بپرسیم: اگر به جای من، پدر بودی، چه می کردی؟

به جای گفتن: وقتی به یک میهمانی می روی که در آن مواد مخدر استعمال می کنند، خیالم ناراحت است.

بپرسیم: به نظر تو وقتی به این قبیل میهمانی ها می روی، من چه احساسی دارم؟

به جای گفتن: سعی کردم با دلیل و منطق مسئله را حل کنم، اما مثل اینکه این طوری به جایی نمی رسیم.

بپرسیم: اگر دوست تو و مادرش با این مشکل روبه رو می شدند، چه توصیه هایی به آنها می کردی. (قراچه داغی، 1369(]

همان گونه که شاهد هستیم، در هر یک از این سؤالات، نوعی معمای اخلاقی نهفته است و کودک باید با کشف پاسخ های آن، از طریق خودیابی و خودفهمی نحوه ی توجیه رفتارش را بیان کند و از این طریق ما می توانیم سطح تفکر کودک و نیازها و انگیزه های رفتار غلط او را از لابه لای جملات و عباراتش کشف کنیم. با این روش هم کودک را با طرح سؤال به فرایند کشف مسئله آفرینش یک راه حل مطلوب وادار کرده ایم و هم خود به دنیای درون او نفوذ کرده و احساسات و برداشت های او را از یک رفتار غلط درک می کنیم.

اگر چنین روشهایی به طور مرتب و نظام دار با شرایط بهینه و مناسب انجام گیرد، کودک خود رأسا در پی ریزی رفتار اخلاقی و اصلاح و تغییر رشد یابنده ی آن بر می آید و انضباط درونی

را- که بر پایه ی درون سازی مقررات و ارزشها از طریق خودفهمی و خودیابی صورت می گیرد- جایگزین انضباط برونی می کند. چرا که انضباط موقعی درونی می شود که کودک خود شخصا مقررات انضباطی را کشف و درک کند، اما اگر این مقررات از طریق اجبار و تهدید به کودک تحمیل شود، او صرفا در حد یک اطاعت کورکورانه و ظاهری رفتارش را تنظیم می کند.

برای مثال وقتی در برابر این سؤال قرار می گیرد: «با شنیدن این حرفها چه ا حساسی پیدا می کنید؟» به او فرصت می دهیم که مسئله را بازیابی و ارزیابی کند و از نو آن را بیافریند. او با طرح این سؤال، اولا موقعیت خود را با یک خطای رفتاری مورد سؤال قرار می دهد؛ ثانیا انتظارات خود و دیگران را در طرح این سؤال در نظر می گیرد؛ ثالثا اولیاء و مربیان نیز با شنیدن پاسخ کودک، با برداشت طبیعی او از مسئله ای که اتفاق افتاده است، آشنا می شوند. شاید در ذهن کودک اساسا هیچ گونه برداشتی که ما از این حرکت غلط رفتاری داریم نباشد و یا شاید تصور اینکه کار بدی انجام داده و یا حرف زشتی زده است را نکند. لذا ما با طرح این گونه سؤالات، بهانه ای برای تصورات خودبه خودی و طبیعی کودک از رفتاری که انجام داده است، به دست می آوریم. اما بر عکس، اگر با تهدید و به شکل مستقیم و القایی بگوییم که:

»این طرز حرف زدن به کلی در خانه ی ما ممنوع است«، اولا کودک نمی داند به چه علت این نوع حرف زدن را باید کنار بگذارد و ثانیا مگر چگونه باید حرف بزند؟ و اساسا چگونه باید حرف بزند تا دیگران او را دوست داشته باشند؟ همان گونه که می بینیم، با القاء این دستور و تهدید فقط نوعی رفتار صوری را بدون دلیل و منطق واقعی که خود کودک باید آن را کشف کند، به او تحمیل کرده ایم. حال، دو وضعیت پیش می آید: یا از این پس کودک از روی ترس و تهدید این گونه حرف زدن را ادامه نمی دهد و تکرار نمی کند و یا اینکه از روی ریا و تظاهر، تنها در موقعیت هایی که پدر و مادر و یا مربی حضور دارند آن را رعایت می کند و در موقعیت های دیگر، مجددا این طرز سخن گفتن را تکرار می کند. زیرا علت آن را درک نکرده است.

به هر حال آنچه که از این بحث می توان نتیجه گرفت این است که کشف مراحل و فهم درونی کودک از ارزشهای پیرامون است. در واقع کودک هنگامی به اطاعت واقعی و آگاهانه از دستورات و مقررات دست می زند که از طریق درون سازی، مطالب و مفاهیم اخلاقی را درک کرده باشد.