وقتی برای خطایی که کودک مرتکب شده است او را مجبور می کنیم اسمش را پنجاه بار بنویسد و یا اسباب بازی مورد علاقه اش را از او می گیریم و یا او را کتک می زنیم، کاری کرده ایم که پیاژه آن را «مجازات تلافی جویانه» می نامد. در اینجا نوع مجازات تعیین شده با عملی که متخلف انجام داده است، هیچ ارتباطی ندارد. گاهی اوقات کودکان کم سن این نوع مجازات را برای عروسک های خود اعمال می کنند و بدین وسیله از مجازاتی که بزرگترها برای آنها تعیین کرده اند، تقلید می نمایند.
کودکان در سنین پیش از دبستان معمولا استفاده از مجازات تلافی جویانه را برای آدمهایی که به نظرشان موذی می آیند، پیشنهاد می کنند. ولی آنگاه که کودکان به سن مدرسه می رسند، در جهت مجازات متقابل (مجازاتی که با نوع تخلف متناسب است) پیش می روند. در اینجا تقابل، شامل این مفهوم نیز هست که خطاکار باید در نتیجه ی مجازات درست و به اندازه ای که می شود «اشتیاق بازگشت به رفتار بهنجار» را پیدا کند.
پیاژه شش نوع مجازات متقابل را توصیف می کند:
1) طردکردن(1): مانند وقتی که کودکی به علت «تقلب» از بازی اخراج می شود.
2) جریمه ی مادی(2): مانند وقتی که کودک را به علت مسامحه در خرید نان که برای ناهار کم بوده است، از خوردن نان محروم می کنند.
3) محروم ساختن متخلف از چیزی که از آن سوء استفاده کرده است. اگر کودکی صفحه ای از یک کتاب را پاره کرده است، او ممکن است از خواندن آن کتاب محروم گردد.
4) تقابل مناسب: اگر کودکی اسباب دیگری را شکست، دیگری نیز اسباب بازی او را بشکند.
5) مجازات جبران کننده: اگر کودکی پنجره ای را شکسته است، باید آن را درست کند و یا پول تعمیر آن را بپردازد.
6) سرزنش(3): در اینجا هیچ مجازاتی وجود ندارد، بلکه با استفاده از احساس گناه، کودک وادار می شود تا احساس کند که خطاکار بوده است.
استفاده از سرزنش در میان کودکان بزرگتر دیده می شود زیرا کودکان تا سن یازده سالگی مفهوم مسئولیت فردی را درک نمی کنند.
به عنوان مثال، در کتاب «شازده کوچولو» وقتی پادشاه از شازده کوچولومی خواهد که وزیر دادگستری او شود، او به پادشاه تذکر می دهد که در سیاره ی او کسی نیست که محاکمه شود. پادشاه با خردمندی جواب می دهد: «پس خودت را محاکمه خواهی کرد.» این دشوارترین کار است. محاکمه ی خود از محاکمه ی دیگران مشکل تر است. تو اگر توانستی درباره ی خودت درست قضاوت کنی، آن وقت قاضی واقعی خواهی بود.
در واقع، وقتی می توانیم بگوییم کودکی می تواند به درستی یک ضابطه ی اخلاقی را رشد دهد که این احساس از عدالت را درون سازی کرده باشد و پیشرفت به وسیله ی تعاون و احترام متقابل انجام شود.
1) Exclusion.
2) Material consequences.
3) Censure.