جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نقش تعارض یا بحران در کلاس درس

زمان مطالعه: 2 دقیقه

»ای. توریل«(1) به پیروی از نظریه ی پیاژه درباره ی تحول شناختی، بر این باور است که تعارض(2) یا برهم خوردن تعادل شناختی کودک شرط اساسی پدیدآیی ساخت های جدید در نظام تحول اخلاقی کودک است. این دیدگاه، متضمن ترکیب های مختلفی از راه حل های متناقضی است که کودک در بحران اخلاقی با آن مواجه می گردد و از آن نشأت می گیرد. نقش مربی یا معلم آن است که با روشی فعالانه و عاری از القائات و آموزه های برونی، کودک را راهی مرحله ی بالاتر و متعادل تر گرداند. در چنین شرایطی است که ارزشهای اخلاقی درونی و پایدار می شود.

به منظور وارسی این فرضیه که تحول اخلاقی بر اصل «تعارض مبتنی» است، یکی از همکاران برجسته ی لورنس کهلبرگ، به نام «ام. بلات«(3)، برنامه ی چهار ماهه ای برای بحث و تبادل نظر پیرامون مسائل اخلاقی درکلاسهای معماهای اخلاقی برای سنین یازده تا پانزده ساله به اجرا درآورد. کودکان، معماها و محذورات اخلاقی را مورد بحث و مجادله قرار می دادند. معلم بحث هایی را که در حد متوسط (مثلا مرحله سه از سطح دوم نظام کهلبرگ)

بود، تأیید می کرد و توضیح می داد. اما استدلالها و دلایل مربوط به مرحله ی پایین تررا با روش فعال تخطئه می کرد و هنگامی که به نظر معلم می رسید شرایط به گونه ای است که می توان راهی مرحله ی چهار شد، شروع به زمینه سازی جهت تخطئه استدلالهای مربوط به مرحله ی سه می کرد و مباحثات مربوط به مرحله ی چهار را با روش خاصی طرح می کرد.

البته این تحولات و سیر صعودی کودکان به مراحل بالاتر، بر اساس فعالیت ذهنی آنها و با تعادل جویی و حل بحران های نامتعادل ذهنی از جانب خودشان صورت می گرفت و معلم تنها زمینه ساز و هدایت کننده ی غیر مستقیم این روند رو به رشد بود.


1) Toril.

2) احساس تعارض نیز مستلزم آمادگی شناختی و توانمندی ذهنی است. کودک باید واجد توانایی تجربه ی تعارض باشد. در غیر این صورت، افزایش پرسش از طرف کودک به ایجاد تعارض و ارتقاء رشد عقلانی نخواهد انجامید. ایجاد تعارض (و تعادل جویی حاصل از آن) تنها هنگامی میسر است که کودک آمادگی سازگاری با آن را داشته باشد. چنین دیدگاهی تلویحات بسیار مهمی را در قلمرو آموزش و پرورش اخلاقی کودکان به دنبال می آورد که بعدا در مورد آن نمونه هایی را خواهیم آورد.

3) Blatt.