در پژوهشی که تحت عنوان «بررسی اخلاق فاعلی در کودکان ایرانی» انجام گرفته است، محقق
با هدف بررسی تطابق یافته های پیاژه و داده های ایرانی در جهت قضاوت اخلاقی، 40 پسر 7 ساله و 40 پسر 10 ساله را مورد بررسی قرار می دهد. در پایان این تحقیق، پژوهشگر به این نتیجه می رسد که بین آزمودنی های 7ساله و 10 ساله از نظر دخالت عامل قصد و نیت در قضاوتشان از داستانهای دزدی و دروغگویی، تفاوت معنی داری وجود ندارد (هاپیتان، 1364(.
»بررسی تحول ظرفیت عملیاتی و رابطه ی آن با تحول قضاوت اخلاقی» عنوان پایان نامه ی دیگری است که مؤلف با هدف بررسی رابطه ی تحول شناختی و اخلاقی کودکان ایرانی 160 آزمودنی دختر و پسر بین سنین 6 تا 14 ساله را از دو ناحیه ی جنوب و شمال تهران مورد بررسی قرار داده است.
نتایج به دست آمده از این تحقیق به شرح زیر است:
1- بین تحول شناختی (میزان دستیابی به مفهوم نگهداری ذهنی اشیاء) و تحول اخلاقی (استدلال در مرحله ی اخلاق فاعلی یا خودپیروی) همبستگی معنی دار و مثبتی وجود دارد.
2- کودکان شمال شهر به دلیل قرار گرفتن در وضعیت بالای اقتصادی و اجتماعی نسبت به کودکان جنوب شهر (محروم از امکانات فوق) در دستیابی به مراحل تحول شناختی و استدلال اخلاقی از سرعت بالاتری برخوردارند.
3- تفاوت معنی داری در هیچیک از گروههای نوجوانان و کودکان دختر و پسر از نظر تحول شناختی و اخلاقی دیده نشد.
4- ترتیب و توالی مراحل تحول شناختی واخلاقی در آزمودنیهای تهرانی، مطابق یافته های پیاژه بوده است. لیکن وجود تفاوتهای فردی و اختلاف در سطوح آموزشی، فرهنگی و خانوادگی آزمودنی ها در تسریع و یا تأخیر دستیابی آزمودنی ها به مراحل تحول (شناختی و اخلاقی) مؤثر بود. به هر حال، پژوهش نشان داد که مراحل و ترتیب توالی آنها پایدار است و مطابق نظریه ی پیاژه است (عبدالعظیم کریمی، 1368(.
در پژوهش دیگری با عنوان «بررسی تحول اخلاقی نوجوانان تیزهوش و مقایسه آن با نوجوانان عادی» پژوهشگر اهداف تحقیق حاضر را به شرح زیر تنظیم کرده است:
1- اندازه گیری رشد قضاوت اخلاقی در نوجوانان ایرانی.
2- بررسی قضاوت اخلاقی در نوجوانان تیزهوش و مقایسه ی آنها با نوجوانان عادی.
3- بررسی رابطه ی بین هوش و استدلال اخلاقی.
4- بررسی نقش جنسیت در رشد اخلاقی.
در این تحقیق یافته های زیر بدست آمده است:
1- قضاوت اخلاقی در نوجوانان تیزهوش در مقایسه با نوجوانان عادی به موازات سن عقلی آنها رشد نمی کند.
2- سطح رشد قضاوت اخلاقی در دختران و پسران تیزهوش تفاوتی ندارد و جنسیت در شرایط مساوی عامل تعیین کننده نیست.
3- عوامل محیطی و اجتماعی از قبیل تشویق و تنبیه، ارزشهای گروهی، سطح درآمد و تحصیلات والدین و محل سکونت دانش آموزان در رشد اخلاقی آنها مؤثر است (علی صاحبی، 1370(.
پژوهش بعدی «بررسی تحول اخلاقی در کودکان و نوجوانان نابینا» است که مهمترین سؤالات آن عبارتند از:
1- آیا نابینایی موجب تأخیر در تحول بهنجار اخلاق فاعلی می شود؟
2- آیا دست یافتن به مفهوم اخلاقی فاعلی درکودکان و نوجوانان دختر و پسر نابینا متفاوت است؟
برای پاسخگویی به این سؤالات، گروه نمونه ای مرکب از 120 نفر دانش آموز در دو گروه نابینا و عادی انتخاب شده است. یافته های این پژوهش به قرار زیر است:
1- همانطور که پژوهشهای شناختی حاکی از تأخیر جنبه های شناختی در کودکان نابینا است، بر اساس یافته های این پژوهش نیز تأخیر و کندی در تحول اخلاقی این کودکان مشاهده می شود.
2- بین تحول اخلاقی کودکان و نوجوانان دختر وپسر نابینا تفاوت معنی داری وجود ندارد. پژوهش دیگر، توسط خانم ناهید اکرمی با عنوان «مقایسه تحول قضاوت اخلاقی در کودکان و نوجوانان بزهکار و بهنجار و بررسی تأثیر شرایط خانوادگی» با اهداف زیر صورت گرفته است:
1- بررسی رابطه ی سن کودکان و نوجوانان ایرانی با مراحل تحول اخلاقی.
2- بررسی تفاوت بهره ی هوشی کودکان و نوجوانان بزهکار و بهنجار و بررسی وجود یا عدم وجود همبستگی میان نمره ی هوش و نمره ی تحول قضاوت اخلاقی.
این بررسی در یک نمونه ی 125 نفری انجام شده و به نتایج زیر دست یافته است:
کودکان و نوجوانان بزهکار و بهنجار از نظر تحول اخلاقی تفاوت معنی داری با یکدیگر دارند. در بررسی رابطه ی بین شرایط خانوادگی و تحول قضاوت اخلاقی تفاوت معنی داری مشاهده نشده است و کودکان و نوجوانان با افزایش سن درمراحل بالاتری از تحول اخلاقی قرار می گیرند (حاج اسماعیلی، 1370(.
در «بررسی رابطه ی بین قضاوت و منبع کنترل در بین دانش آموزان دختر و پسر» فرضیه های زیر در معرض آزمون قرار گرفته است:
1- بین منبع کنترل درونی و سطح قضاوت اخلاقی رابطه ی معنی داری وجود دارد.
2- بین منبع کنترل بیرونی و سطح پایین قضاوت اخلاقی رابطه ی معنی داری وجود دارد.
3- سطح قضاوت اخلاقی در دختران و پسران تفاوتی ندارد.
این تحقیق در یک نمونه 80 نفری و در گروه سنی 17- 16ساله انجام شده است. اهم یافته های آن به قرار زیر است:
بر اساس یافته های تحقیق، فرضیه های تحقیق تأیید شده و پیشنهادهایی نیز برای محققین در زمینه ی رشد اخلاقی ارائه شده است:
1- بررسی رابطه ی بین قضاوت اخلاقی و شخصیت های از نوع A و B انجام شود.
2- تحقیق با تعداد نمونه ی بیشتر و در مناطق دیگری از ایران انجام شود.
3- بررسی بین انگیزش پیشرفت و رشد اخلاقی بررسی شود (محمد نوبخت، 1374(.
پژوهش دیگری با عنوان «بررسی تحول اخلاقی نوجوانان بزهکار پسر و مقایسه ی آن با نوجوانان عادی دختر» و با هدف کلی بررسی وضعیت تحول اخلاقی بزهکاران و با فرضیه ها و اهداف اختصاصی زیر انجام شده است:
1- بررسی رشد و تحول اخلاقی در بین نوجوانان بزهکار و مقایسه ی آن با نوجوانان عادی با این فرض که نوجوانان بزهکار نسبت به نوجوانان غیر بزهکار در سطوح پایین تر و متفاوتی از تحول اخلاقی قرار دارند.
2- بررسی تفاوت یا تفاوت های بین قضاوت اخلاقی بزهکارانی که برای اولین بار به کانون های اصلاح و تربیت ارجاع می شوند با بزهکارانی که دو یا بیشتر از دوبار مرتکب اعمال بزهکارانه شده و به کانونهای اصلاح و تربیت ارجاع داده می شوند.
3- با این فرض که قضاوت اخلاقی بزهکاران ارجاع شده برای اولین بار تفاوت بیشتری با جمعیت عادی دارد و بزهکارانی که دو یا بیشتر از دو نوبت مرتکب جرم شده اند، ورزیده تر شده یا به عبارتی «بزهکار حرفه ای» شده اند و در پاسخ به معماهای اخلاقی خود را موجه تر جلوه می دهند و لذا کمتر صادقانه جواب داده، پاسخ هایشان احتمالا بیشتر شبیه پاسخ های نوجوانان غیر بزهکار است.
4- بررسی سطوح تحول قضاوت اخلاقی بر اساس تفکیک نوع بزه مرتکب شده توسط نوجوان بزهکار که در این تحقیق به سه نوع عمده ی بزه توجه می شود: سرقت، ضرب و جرح، جرائم جنسی و تجاوز به عنف.
مهمترین یافته های این تحقیق به قرار زیر است:
1- تفاوت معنی داری بین میانگین نمرات گروه بزهکاران و گروه غیر بزهکار وجود دارد.
2- تفاوت کیفی قضاوت های اخلاقی بزهکاران و غیر بزهکاران معنی دار است.
محقق این تفاوت ها را این گونه بیان کرده است:
1- پاسخ های بزهکاران در مقایسه با غیر بزهکاران بیشتر بر اساس پیامدهای مادی رفتار استوار بود.
2- پاسخ های بزهکاران بیشتر بر اساس پرهیز از تنبیه و پاسخ های غیر بزهکاران بیشتر بر اساس دستیابی به پاداش قرار داشت.
3- پاسخ های غیر بزهکاران بیشتر بر اساس جلب «تأیید اجتماعی» قرار داشت تا پاسخ های نوجوان بزهکار.
4- در پاسخ های نوجوانان عادی ترس از واکنش اجتماع در مقابل اعمال خلاف اخلاقی در مقایسه با پاسخ های گروه بزهکاران بیشتر به چشم می خورد.
5- درتجزیه و تحلیل پاسخ های دو گروه «توجه به حقوق دیگران» در بین پاسخ های بزهکاران نسبت به غیر بزهکاران کمتر دیده می شود.
6- پاسخ های نوجوانان بزهکار نسبت به نوجوانان عادی بیشتر حکایت از عدم توانایی در نظر گرفتن دیدگاه دیگران یا توانایی «همدلی» با دیگران است.
7- بزهکاران با سابقه نسبت به بزهکاران بدون سابقه درارتکاب اعمال بزهکارانه دارای نمرات بالاتری در رشد اخلاقی بودند.
8- نمرات رشد اخلاقی بزهکارانی که به جرم ضرب و جرح دستگیر شده بودند بهتر از بزهکارانی بود که مرتکب اعمالی از قبیل سرقت و تجاوز به عنف بودند.
همین طور، نمرات رشد اخلاقی بزهکارانی که مرتکب اعمال تجاوز به عنف و خلافهای جنسی شده بودند از بزهکاران دیگر پایین تر بود (راهنما، 1373(.(1)
همان گونه که ملاحظه شد تمامی یافته های پژوهشی نشان از تعمیم یافته های لورنس کهلبرگ از نظر توالی مراحل رشد اخلاقی در کودکان و نوجوانان فرهنگ های مختلف دارد و این داده بیانگر آن است که اگر فرصت های طبیعی و محرک های آموزشی و تربیتی فراهم باشد، مراحل رشد اخلاقی در سطوح سه گانه و مراحل ششگانه به ترتیبی که کهلبرگ نشان داده است طی می شود و آنچه که در خلال این تحول دخالت منفی یا مثبت دارد عوامل محیطی همچون: سطوح آموزشی، وضعیت اجتماعی و اقتصادی وعوامل خانوادگی است.
1) منبع پیشین.