جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

کودک و تربیت دینی (2)

زمان مطالعه: 11 دقیقه

آنچه می تواند رفتار دینی و حالات معنوی فرد را قوام بخشد در درجه نخست «خلق و سیرت» تربیت کننده است. در این جاست که والدین قبل از آن که در پی تعلیم اصول و مفاهیم دینی به کودک باشند باید در اعتقاد و ایمان خود به آن چه آموزش می دهند پای بند باشند.

تماشای شورانگیز زیبایی ها و شگفتی های طبیعت، تفکر و دقت در این شگفتی ها و اندیشیدن درباره ی چگونگی آفرینش موجودات، به خودی خود اثری عمیق در تلطیف و تعالی عواطف، وسعت روح، صفا و سلامت روان خواهد گذارد. همین تماشاگری متعالی موجب تحول درست اندیشه، بلند نظری، حقیقت جویی وحقیقت گرایی، خیرطلبی و زیبایی دوستی می گردد. اینها همه بستری مناسب برای شکوفایی استعدادهای درونی کودک است.

ساخت اخلاقی کودک، نگرش وی به نیازهای اجتماعی و کار به خاطر سعادت جامعه بستگی به این دارد که از همان سال های نخستین به او آموخته باشیم به کارهای برجسته بزرگان تاریخ چگونه بنگرد. این را دریابد که بزرگترین سعادت مندان تاریخ کسانی بوده اند که شادی و سعادت دیگران را بر شادی و سعادت خود ترجیح می دادند! در این شرایط او خواهد توانست از دام خودخواهی و خودپرستی رهایی یابد.

در بعضی مواقع تظاهر به خوبی ممکن است پوششی برای پنهان کردن زشتی ها باشد. یا کسی از روی تواضع بخواهد غرور خود را بپوشاند و یا تظاهر به تقوی و پرهیزگاری، نقابی باشد برای این که فسادهای پنهان او آشکار نشود. پس بیندیشیم که رفتار های فردی ـ اجتماعی تا چه اندازه طبیعی و درونی است و تا چه اندازه در محضر الهی پسندیده و مقبول است. اگر اینگونه باشیم فرزندانمان نیز همان گونه می شوند و یاد می گیرند که در همه ی احوال و امور خود به سادگی، پاکی و اخلاص عشق بورزند.

رفتار مذهبی کودک، نه به نصیحت کلامی والدین، بلکه به میزان علاقه و ایمان والدین به دین و نیز به درک و فهم درونی آنان نسبت به احکام دینی وابسته است.

توکل به یک معنا یعنی «سکون در اضطراب» و»اضطراب در سکون«! این یعنی حفظ آرامش در اوج تنش. هر کس که به خداوند توکل کند به مانند یک کشتی است که در بدترین طوفان ها طناب دکل را به تکیه گاه مطلق متصل کرده است. بنابراین اتکاء به خداوند در اوج ناآرامی و سردرگمی ها، تنش ها و فشارها، مطمئن ترین و آرام بخش ترین تکیه گاه است. آرامش و تکیه گاهی که ریشه و پایه اش نه در امکانات و قدرت های بیرونی بلکه در درون و در پایگاه ایمان قلبی استوار است.

قوی ترین و در عین حال لطیف ترین سلاح مبارزه با شر، نیکی است. زیرا نیکی همه بدی ها را مغلوب می کند و خودش هرگز مغلوب نمی شود، امام معصوم علیه السلام فرمودند: مَن دَفَع الشَربالخیر فهُوَ غَلَبَ، کسی که بدی را با نیکی دفع کند پس او پیروز و غالب است! چه زیبا و پسندیده است سلاح شکست ناپذیر را در فرزندانمان همیشه آماده و مهیا قرار دهیم و به آن ها بیاموزیم که چگونه از این منش ِ متعالی (نیکی کردن) برخوردار شوند.

اگر می خواهید فرزندانتان را دین باور تربیت کنید، باید از ناحیه ی میل و رغبت آن ها وارد شوید تا ایمان قلبی جایگزین اقرار ظاهری شود.

آدمی زمانی به سر حد کمال می رسد که حکومت و تسلط کامل بر خویش داشته باشد. یگانه مقصد و منظور تربیت اخلاقی و دینی آن است که انسان، مالک و مختار نفس خویش گردد و به جای آن که اسیر و تابع هواهای نفسانی خود باشد و هر میل و هوسی او را به طرفی بکشاند، همیشه زمام امیال خود را در کف خویش داشته باشد، بنابراین باید به کودکان خود یاد بدهیم که چگونه آزادگی خود را در اسیر کردن هواهای نفسانی بجویند و رهایی خود را در بازگشایی موانع و محدودیت های رشد بیابند و به این دلیل عده ای تربیت را «فتح مداوم» قید و بندهای نفسانی تعریف کرده اند و معتقدند آدمی هنگامی تربیت می شود که از این محدودیت های حیوانی آزاد شود.

ارزش های اخلاقی همچون نوع دوستی و کمک به دیگران، خصلت هایی است که کودک در محیط های سالم و پاک و به صورت طبیعی به دست خواهد آورد. اما اگر بخواهیم زودتر از موعد این ارزش ها را به او تحمیل کنیم و یا او را مجبور به سخاوت و گشاده دستی کنیم، احتمالاً هرگز در بزرگسالی به این خصلت های انسانی دست نخواهد یافت، زیرا ارزش ها و فضایل اخلاقی باید در پرتو ایمان قلبی و گرایش درونی حاصل شود و اجبار، زور و اکراه باشد این رفتارها جنبه ی ریا و تظاهر به خود می گیرد.

فضیلت پاکدامنی و تقوی تنها در پرهیز از گناه و هوس های شیطانی نیست، بلکه بی میلی و بیزاری جستن از آن نیز هست. تا چه اندازه فرزندان ما اینگونه فضایل را به دست آورده اند؟ آن ها تنها با روی آوردن به کارها و افکار متعالی و نیکو، به چنین تحولی دست خواهند. یافت بنابراین به جای سرکوب و دور کردن فیزیکی کودکان از کارهای ناپسند، باید نگرش و گرایش درونی آن ها را نسبت به این گونه رفتارها تغییر داد.

وقتی به کودکان خود یاد می دهیم که به جای دیدن عیب دیگران، خوبی ها و نقاط قوت آن ها را مد نظر قرار دهند، در حقیقت احساسات عالی آنان را تقویت کرده ایم و پرورش داده ایم. این نوع نگرش به افراد باعث می شود تا نسبت به خود نیز نگرش مثبت داشته باشند. خوشبختی در آن است که جنبه خوب اشیاء و افراد را ببینیم، زیرا در تمام افراد و اشیاء و پدیده های هستی، خوبی و بدی چون خورشید و سایه وجود دارد. باید هنر خوب دیدن و خوب انتخاب کردن را که یکی از جلوه های تربیت دینی است به کودکان آموزش دهیم.

هر تربیتی که جنبه ی دینی و اخلاقی نداشته باشد، ناقص، صوری و بی دوام است.

همانگونه که اشخاص لاغر و ضعیف الجثه بدن خود را با لباس زیاد می پوشانند تا چاق تر جلوه کنند، افرادی که برای گفتن و نوشتن سخن قابلی ندارند می کوشند بوسیله الفاظ و عبارات، رنگ و بویی به گفته های خود بدهند. چه خوب است که فرزندان ما به اندازه سخن گویند و از لفاظی و زیاده گویی اجتناب کنند. همین امر باعث می شود که آن ها به محتوی و باطن کلام خود بیشتر از ظاهر آن توجه داشته باشند و به غنای فکری خویش بیفزایند. در چنین شرایطی است که تزکیه درونی و گرایش به راستی و درستی در کودک تقویت می شود.

به همان اندازه که به فرزندانمان توصیه می کنیم تا از دروغ گویی پرهیز کنند، باید پیش از این مراقب باشیم که با دروغ زندگی نکنند؛ زیرا با دروغ زندگی کردن، خطرناک تر و فریبنده تر از دروغ گفتن است.

مطمئن ترین و مؤثرترین روش مبارزه با رفتارهای نامطلوب کودک، گسترش دادن و استوارساختن خواسته ها و اندیشه های نیک در اوست. ریشه اغلب رفتارهای نامطلوب در اندیشه های نادرست نهفته است. برای کارهای منطقی باید اندیشه های منطقی داشت. اندیشه های منطقی، اخلاق منطقی و منطق درستکاری را تقویت می کند.

خواندن متون مقدس (کتاب خداوند، دعاهای ائمه علیهم السلام و تأمل در زندگی انبیاء و اولیاء الهی) روح را آرامش بخشیده و به ما کمک می کند تا تأیید کنیم قدرت خداوند در وجودمان نهفته است و قابل دست یابی است؛ مشروط به این که راه کشف آن را شناسایی کنیم.

اگر زندگی ساده و صمیمی داشته باشید عمق و زیبایی را به همراه خواهد داشت؛ اگر خلوص و پاکی را در رفتار و گفتار خود حاکم کنید، آرامش و امنیت درونی خواهید داشت؛ اگر دیگران را دوست داشته باشید، رضایت درونی در شما ایجاد می شود؛ اگر به دیگران کمک کنید آثار مثبت آن متوجه خودتان خواهد شد. آنچه به دیگران می دهید، پیش از آن که به نفع دیگران باشد به نفع شماست. تا چه میزان این اصول را به کودکان خود آموخته اید؟ اخلاق مذهبی و آموزه های دینی ارتباط مستقیمی با این خصوصیات نیک دارد.

کودکی که گلی را کاشته تا از زیبایی آن شادمان شود و خود را در این کار لطیف و زیبا شادمان می بیند، نمی تواند به شرارت و پستی دست بزند و اسیر بدبینی و لاقیدی بشود. این یکی از پیچیده ترین رازهای تربیتی در پرورش حسّ دینی و انسانی است.

یکی از بهترین نشانه های فرزند خوب آن است که به همه افراد خوبی کند بدون آن که انتظار داشته باشد تا دیگران نیز به او خوبی کنند. چنین روحیه ای را در خود و فرزندان خویش تا چه اندازه بارور ساخته ایم؟ کرامت و بزرگی، چیزی جز داشتن چنین فضیلتی نیست و آن چه که کودک را به تربیت دینی نزدیک می کند نزدیک شدن به این فضیلت است.

هر کس آن چنان است که در دل خود فکر می کند. هم چون گیاهی که جوانه می زند، نمی تواند بی بذر و بی ریشه باشد، هر عملی که از ما سر می زند از بذرهای اندیشه هایمان نشأت می گیرد. بنابراین آنچه که هستیم بر اساس اندیشه ای که ورزیده ایم، پرداخته و ساخته می شود. خوب است نیک اندیشی را در فرزندانمان پرورش دهیم، که اگر نیک بیندیشند نیک عمل خواهند کرد و نیک خواهند بود.

سادگی، صمیمیت، یک رنگی، صداقت، دوری از تکلف و پرهیز از نقش بازی، یکی از راز و رمزهای بزرگ در پرورش فرزند است. والدینی که این صفات ارزنده را از طریق رفتار و کردار خود به فرزندان خود منتقل می کنند به تربیت الهی فرزندان نزدیک شده اند.

هدف تربیت، پرورش و تقویت عشق متربی به حقیقتی است که در فطرت او به ودیعه نهاده شده است و تنها تحریک و تحریض آن توسط مربی می تواند به بروز و ظهور آن کمک نماید. بنابراین تربیت دینی یعنی بیدار سازی فطرت درونی کودک.

پدران ومادران خوب ـ اما بی علم – غالباً فرزندان خوب داشته اند؛ البته آن جا که نه با زبان، بلکه با وجود دستان چرا که تربیت دینی با زبان وجود و از طریق کلام قلبی رخ می دهد. در حالی که پدران و مادران عالم ـ اما بی عمل ـ احتمالاً فرزندانی شرور و بی ایمان داشته اند.

مطمئن باشیم که کودک آدمی دین دارتر از بزرگ سال است اما تربیت تحمیلی و تصنعی او را از دین دلزده می کند. سخت گیری ها، اجبارها، و شتاب زدگی ها، حسّ دینی کودک را کم رنگ و ضعیف تر می کند.

میزان اعتقاد و باور ایمانی کودک به خداوند از یک نظر بسته به میزان اعتقاد و ایمان قلبی پدر و مادر به خداوند است. این اعتقاد نه با زبان و کلام، بلکه در سیرت و کردار ظاهر می شود. این باور نه از روی تحمیل گری بلکه بر اساس بیدار گری فطرت شکل می گیرد.

اگر از کودکان به طور زودرس بخواهیم که به یک سری ارزش های اخلاقی عمل کنند احتمالاً پاره ای از آنان برای کسب رضایت والدین دست به این کار می زنند. با این کار عملاً خواسته و تمایل درونی آن ها را سرکوب کرده ایم و همین سرکوب باعث می شود تا این تمایلات به اعماق ناخودآگاه فرد نفوذ کند و به دلیل همین واپس زدگی در تمام عمر به طور ناخودآگاه نسبت به ارزش های اخلاقی نوعی نفرت از خود نشان دهد. بدین ترتیب به جای آن که کودکان را به ارزش های اخلاقی و دینی علاقه مند گردانیم، ناخواسته و ناخودآگاه اخلاق گریزی و دین ستیزی را در آن ها تقویت کرده ایم.

آموزش این که فرزندان ما هر روز با محاسبه و مراقبه، اعمال و رفتار خود را ارزیابی کنند بیش از آموزش های درسی و مدرسه ای اهمیت دارد زیرا این آموزش به خود شناسی، خودیابی و خودگردانی آن ها کمک می کند بنابراین خوب است که هر شب هنگام خواب به آن ها یادآوری کنیم که از خود بپرسند: امروز را چگونه گذراندم؟ چه افکاری نسبت به دوستانم داشتم؟ همین بازنگری و بازاندیشی منجر به بازآفرینی موقعیت های برتر خواهد شد و کودک یاد می گیرد که چگونه فراتر از آنچه که هست، حرکت کند!

اگر خواهان فرزندانی حقیقت جو، نیک اندیش و سلیم النفس هستید، سعی کنید به آن ها یادآور شوید که در ذهن خود نسبت به کسی بداندیشی نکنند و یا پشت سر دیگران غیبت نکنند. زمانی که ما نسبت به دیگران مثبت بیاندیشیم و آن ها را از روی خیر و نیکی یاد کنیم، به کرامت و عظمت وجود خویش افزوده ایم آن چه که آدمی را از عشق و نیکی و آرامش و سلامت روانی تهی می سازد، بدبینی و کج اندیشی نسبت به دیگران است و آن چه که موجب تیرگی ذهن و افسردگی دل می شود، بدبینی و بداندیشی نسبت به خود و دیگران است.

راه درست زیستن، دیندارانه زیستن است. اما دین یک امر بیرونی نیست که ما با تشویق و محرکه های عارضی و خارجی وارد ذهن و قلب کودک کنیم، تربیت دینی، بیدار سازی درون مایه های فطری و حسّ متعالی کودک است.

عبادت روش کشف خود و فطرت الهی خویش است. عبودیتی که با لذت کشف و شکوفایی حسّ متعالی انسان همراه نباشد از موضوع عبادت خارج می شود. ما در هنگام عبادت باید زیباترین، معنی دارترین و خوشایندترین لحظه ی زندگی را حس کنیم.

تربیت دینی کودک، اغلب و در بیشتر موارد امری درونی است نه بیرونی، اکتشافی است نه اکتسابی، اصالتی است نه واسطه ای، اعتقادی است نه القایی، خصلتی است نه عادتی، فطری است نه محیطی، با رقبت و نیاز و تمایل همراه است نه تحکم و فشار. ولی آنچه که در اغلب آموزش ها و روش های تربیتی مشاهده می شود خلاف این روش می باشد و به همین خاطر است که نتیجه آن ـ دین گریزی و نهایتاً دین ستیزی ـ رخ نمایی می کند.

اگر بیش از حد و فراتر از اقتضای سنی کودکان به تحمیل مطالب دینی اقدام شود، رغبت و ایمان قلبی آن ها نسبت به دین کاهش می یابد.

احساس کودکان دینی تر از احساس بزرگسالان است؛ لذا هنر ما باید در جهت تقویت و پرورش این احساس باشد. حال آن که پاره ای از والدین به نام تربیت دینی، آن ها را نسبت به ارزش های دینی بی زار می کنند.

شیوه ها و محتوای آموزش دینی در کودکان باید بر پایه ی عواطف و نیروی ایمان و عشق شکل گیرد زیرا تربیت دینی بر کنش «قلب» استوار است. بیدار سازی حسّ دینی از طریق قلب تربیت شده صورت می گیرد.

دین یک امر بیرونی نیست که به کودکان منتقل شود بلکه دین و تربیت درونی، نوعی بیدارسازی فطرت است یعنی آنچه که در درون کودک است باید در تعامل با فرهنگ و روابط سالم بیرون شکوفا شود. وظیفه والدین این است که از کودکان در برابر آنچه دنیای پاک احساسات آن ها را آلوده و فاسد می سازد و نتایج غیر اخلاقی به بار می آورد، جلوگیری کنند.

جنس ایمان از محبت و عشق و امنیت درونی است؛ و یقین و اعتقاد از جنس شناخت و معرفت و فهم می باشد. ایمان با جوشش و زایش درون سر و کار دارد و اعتقاد و یقین با کوشش و استدلال همراه است. برای تربیت دینی باید از هر دو ابزار شناخت استفاده کرد.

ظهور آزادگی، زیبایی و عزت و اقتدار آدمی در پرستش خدای سبحان امکان پذیر است. آن کس که در خدا پرستی، لذتِ آزادی و خلوص و رهایی خویش را نمی بیند، عبادت او تردیدپذیر است.

تربیت دینی، صرفاً آموزش و تقلید از آداب دینی نیست بلکه فراتر از آن انتقال این حسّ زیبا به کودکان است که دین داری و خدا پرستی، عامل نیک بختی، امنیت درون و لذت معنوی از زندگی است.

ابزار شناخت و معرفت دینی کودکان، شناخت شهودی است. معرفت دینی یک تجربه درونی، یک اندریافت خصوصی، منحصر به فرد و اشراقی و باطنی است. این معرفت حالتی از ذهن و اندیشه است که شخص در لحظه ی بصیرت و در اندرون خویش می یابد. بصیرت و یا شهود از نوع جهش نا گهانی فکر یا نتیجه گیری دفعی و اشراقی و وابسته به تجربه ی خصوصی است و نه آموزش های اکتسابی و تحمیلی.

حسّ دینی و لطافت روحی و تعادل روانی با حسّ زیبایی دوستی همبستگی بالایی دارد. کودکانی که از مشاهده ی اشیاء، گیاهان، جانوران و پدیده های جهان هستی احساس لذت می کنند معمولاً از سلامت روانی و تعادل روحی بیشتری نسبت به کودکانی که فاقد این احساس هستند برخوردارند.

خوش نویسی، کاشی کاری، نیایش، ترتیل، تذهیب، معماری و صدها نمونه ی دیگر از این دست، جلوه های زیبایی، توازن، هماهنگی، تناسب، تقارن و. . . در اشیاء و اصوات و رنگ هاست که چنانچه به زیبایی درک شوند، منجر به زیبایی درون و هماهنگی و یکپارچگی شخصیت آدمی می شود.

ما ممکن است که از طریق استدلال و برهان و توضیح شناختی کاری کنیم که کودکان و نوجوانان، خدا، دین و احکام دین را در حیطه ی شناختی فهم کنند، اما ایمان آوردن و عشق به دین و خدا، چیز دیگری است که ساز و کارهایی از جنس دیگر و شیوه هایی از نوعی دیگر و آموزه هایی با محتوایی دگرسان می طلبد!

نهاد تربیت دینی بر کنشِ «دل» و»قلب» شکل می گیرد.

زیبایی جویی و زیبایی دوستی، استعدادها و قابلیت ها فطری کودک را برمی انگیزد، حسّیات او را تحریک می کند، عواطف و هیجانات او را تلطیف و تعدیل می کند و به همین سبب می تواند به زیبایی و نیک سیرتی کودک بیفزاید.

تربیت دینی، یعنی برخورداری از شور زندگی، شوق پیشرفت، جرأت ورزی در زندگی، لذت جویی معنوی، خوش خلقی و عشق ورزی به دیگران ثبات و آرامش درون و حسّ وحدت و یک پارچگی در خود.

یکی از مهمترین علل دین گریزی و ادبار به دین در جامه ی دینی، بیش از آن که مربوط به ملحدان باشد از جانب حاملان دینِ ضد ایمان صورت می گیرد!

هر کودکی باید در قلب خویش انسان های دیگر را درک کند و به آن ها عشق بورزد. اگر حسّ نوع دوستی و مهارت مهرورزی و مهرجویی در کودک رشد نکند حسّ دینی او از همان ابتدا خاموش می شود.

تقویت حسّ زیبایی دوستی در کودک بستر اصلی تربیت دینی و تعالی فضایل اخلاقی اوست. هنرهای زیبا و آموزش آن به کودکان در همان نخستین سال های آموزش به آن ها کمک می کند تا عواطف و هیجانات خود را در توازن و تناسب تعالی بخشند و از آسیب ها و اختلالات روانی از جمله افسردگی، اضطراب، ترس، پرخاشگری و صدها عارضه ی دیگر مصون بمانند.

فرق است بین تربیت کردن افراد متظاهر به دین و تربیت افراد مؤمن به دین. فرق است بین فردی که دین را دست مایه ی ترویج و تزیین دنیای خود قرار داده است و آن کس که دین را سرمایه ی آخرت خویش می داند.

آموزش جلوه های زیبای دین و احکام روشنایی بخش آن به کودکان، باید به گونه ای باشد که موجب حرکت زایی، انرژی زایی و سازندگی شود زیرا دین برای تحرک و پویایی و جوشش درون است.