پاییز این جاست!
به صراحت کامل.
هر چند که به دیده نمی آید،
ولی از آوایش اشکار است؛
از نسیمی که در گذر است(1)
»سخت گیری» در برابر «استواری«، نظیر «رکود، پیری، مستعمل شدن و زمستان» در برابر «سرزندگی، جوانی، شادابی و بهار» است. در هنر ملهم از طریقت، انسان موجودی تکیده و در عین حال استوار است که، از طریق تجربه ی مستمر زندگی، به فرزانگی رسیده است. در او، تمام آنچه مزاحم و زاید است به کناری رانده شده و تنها آنچه جوهره وحقیقت یا شاکله است به جا مانده است؛ مانند انگوری که مویز شده باشد یا شیره ای که از درخت گرفته باشند. در این «تقلیل یافته ها«، حس غریبی هست که می توان آن را در لاک کهنه شده ی صندلی یا در شیارهای قابلمه ای چدنی یا در ترک ها و لبه های پریده ی بادیه ای سفالی دید. انسان همین «حال» را به هنگام حضور در نمایش «نو«(2)، در
تقابل با اپراهای پرسوز و گداز، و پرفرود و فراز غربی، احساس می کند. در نمایش «نو«، حالت عمیق درونی با رفتاری متین و واژه هایی رو به خاموشی ادا می شود؛ گویی انسان و مصایبش در این مرحله از رشد، از حدود دنیای مادی فراتر رفته و بخشی از جهان اسرار آمیز دیگر گشته اند.
1) ibid , p.509.
2) Noh (no(، درام سنتی ژاپن، که با رقص و موسیقی همراه است- ویراستار.