اگر زیبایی طبیعت را تحصیل کنید و هیچ چیز دیگری را نداشته باشید به بهترین چیزی که خداوند ابداع کرده است رسیده اید.
»فرالیپولیپی»
آنچه قبل از هر چیز باید به آن پرداخته شود نوع نگاه و کیفیت نگرش انسان به طبیعت و نشانه های اندیشه ساز عالم خلقت است؛ زیرا بر اساس تقسیم بندی های روان شناختی ای که از کنش گری وجلوه گری نگاه و نگرش انسان به جهان هستی کرده اند، می توان به انواع نگاه از نظر کارکرد درونی و بیرونی اشاره کرد. به عبارتی دیگر، نگاه کردن درست به اشیا و طبیعت به منزله ی یک مهارت بنیادی در طیف های مختلف قابل تفسیر و تحلیل است. همان گونه که روان شناسان مهارت های ارتباطی را در قالب شنیدن، سخن گفتن، خواندن و نوشتن تقسیم بندی کرده اند مهارت های نگاه کردن را نیز به حسب مراحل و انواع کنش وری آن واجد انواع مختلف دانسته اند که در این جا به نمونه هایی از آن اشاره می شود:
1- نگاه حسی: این نوع نگاه سطحی ترین، عادی ترین و در عین حال غیرارادی ترین نوع نگاه به محیط پیرامون است که بیشتر از هر چیز متأثر از پیام های فیزیولوژیک دستگاه بینایی است و هنوز ارتباط معنی دار بین نشانه های دیداری و تفسیرهای دیدار کننده برقرار نشده است. در واقع اغلب نگاه های آدمیان به اشیا و عناصر محیط پیرامون از همین جنس و سنخ می باشد که در بردارنده ی، هیچ ارتباط معنی دار و هشیارانه ای نمی باشد.
2- نگاه قالبی:
بسیاری از افراد بر اساس چارچوب های شرطی شده ی ذهن خود، هر آنچه را که مشاهده می کنند در پی نتیجه گیری و سوگیری سودمندانه از آن هستند و سعی دارند که در جریان مشاهدات خویش به منافع آنی و نتیجه گیری مادی و یا معنوی دست یابند. این نوع نگرش به جهان خلقت، انسان را از نفس اندیشیدن و تأمل کردن در فضایی آزاد و سیال باز می دارد؛ تا آن جا که واقعیت ها و نشانه های جهان هستی نه بر اساس آنچه که هستند و رخ می دهند بلکه بر اساس آنچه که بیننده تصور می کند و یا درخواست می کند، مورد مشاهده قرار می گیرند. این پدیده ی خودنگرانه و خودخواهانه به جهان هستی که
برخاسته از ذهن شرطی شده ی انسان است، می تواند در پاره ای از موارد بسیار گمراه کننده و خطرناک باشد.
نگاه های گزینشی، شرطی شده، قالبی و انفعالی از جمله نگاه هایی است که نه تنها به توسعه ی ظرفیت های آدمی یاری نمی رساند بلکه به منزله ی عامل کاهنده و تحریف کننده ای است که روح و جوهره ی خلاقیت و آزاد اندیشی را در انسان از بین می برد و مانع رشد و تعالی بینش شهودی انسان می شود.
3- نگاه معنایی: در این نوع نگاه، دیدن فعال و خلاق در تعامل بین بیننده و نشانه های قابل مشاهده برقرار می گردد. نگاه معنایی مستلزم دقت، تمرکز، اندیشیدن، تأمل، سازمان دادن عناصر دیداری و ارزیابی عاطفی، حسی و شناختی نسبت به پدیده های طبیعت است و کسانی که از این منظر به طبیعت و جلوه های محیطی خود می نگرند واجد نگاهی زنده، پویا و هشیارانه هستند.
4- نگاه شهودی:
یکی از منابع شناختی انسان که فراتر از عقل منطقی و اداراک های فیزیکی است منبع کشف و شهود و تجربه ی درونی از طریق دریافت مستقیم و بدون واسطه ی حقایق عالم هستی است.
کسانی که از نگاه شهودی و هوش عرفانی در برخورد با جهان هستی، برخوردارند، می توانند به این
منبع لایزال دست یابند. اغلب عارفان و شاعران سرمایه ی معرفتی خود را از این نوع نگاه کسب کرده اند. آنچه در این کتاب در قالب گزیده های تفکر برانگیز و گزاره های شور انگیز آمده است برخاسته از همین نوع نگاه است که بزرگان و پیشگامان تفکر شهودی به آن دست یافته اند.
حس زیبایی دوستی و نگاه زیباشناسانه به طبیعت، بستر اصلی پرورش استعدادهای خلاق انسان است. اغلب هنرمندان، شاعران و عارفان با برخورداری از این حس متعالی توانسته اند در آفرینش جلوه های عظیم ادبی، کری و هنری جامعه ی بشریت پیشرو باشند.
اما زیبایی چیست و چگونه می توان این حس را در بینش افراد پرورش داد؟ آیا زیبایی یک فرایند درونی است و یا یک فرآورده ی بیرونی؟ آیا آنچه که در بیرون زیباست، باعث می شود که ما آن را زیبا ببینیم یا اگر درون زیبا باشد آنچه را که در بیرون مشاهده می شود جلوه ای از زیبایی را در خود می پوشاند؟ آیا زیبایی یک حس است یا یک ادراک؟ آیا زیبایی برخاسته از نماد فیزیکی است یا ریشه در نمودهای فکری بیننده دارد؟ برای پاسخ به سؤالات، قبل از هر چیز لازم است که مفهوم و جایگاه زیبایی از دیدگاه اسلام به بحث گذاشته شود.
به نظر می رسد در متون اسلامی، به هنگام بحث از زیبایی و ارزش زیبا شناختی، از سه گونه عنصر یا معیار، سخن به میان آمده است: عینی ذهنی و غایی.
مقصود از عنصر عینی در زیبایی این است که چیز زیبا، خود از خصایصی برخوردار است که آن را زیبا می گرداند. در برخی از آیات قرآن، از زیبایی و آراستگی چیزها، چنان سخن گفته شده که این جنبه ی عینی در آن، غالب است:
»ما آسمان این دنیا را به زیور اختران آراستیم(1)
نظیر این تعبیر در مورد زیبایی های زمین نیز آمده است:
»……. تا آن گاه که زمین پیرایه ی خود را برگرفت و آراسته گردید….«(2)
عنصر ذهنی در زیبایی، سهم و نقش ادارک و ادراک کننده را در آن نشان می دهد. به عبارت دیگر، زیبایی، به نحوی و تا حدی به ادراک و ادارک کننده، قائم است. زیبایی های آسمانی که در آیه ی فوق، به نحو غالب، به صورت عینی ذکر شده بود، در موارد دیگر، با ملاحظه ی ادراک کننده، زیبا معرفی شده است: «و به یقین، ما در آسمان برج هایی قرار دادیم و آن را برای تماشاگران آراستیم«(3)
عنصر ذهنی، به نحو صریح تری نیز در آیات مطرح شده و سهم آن در زیبایی، چنان تعیین کننده معرفی گردیده است که دریافت زیبایی، به توهم نزدیک شده است:
»این گونه برای اسراف کاران آنچه انجام می دادند، زینت داده شده است«(4)
»سرانجام، مقصود از عنصر غایی در ارزش زیباشناختی این است که بدون در نظر گرفتن چیز زیبا در رابطه ای غایت گرایانه، نمی توان از ارزشمندی آن سخن به میان آورد. به عبارت دیگر، برای معین نمودن ارزش زیباشناختی چیزی، باید به هماهنگی یا ناهماهنگی آن با غایت امور نیز نگریست. شاید با توجه به این نکته است: در قرآن، هر مخلوقی، نیکو نامیده شده است:
»همان کسی که هر چیزی را که آفریده است نیکو آفریده……«(5)
به عبارت دیگر، خداوند هر چیزی را متناسب با قصد و غرض حکیمانه ی خویش برای هستی، آفریده است و از این رو، خلقت آن چیز نیکوست.
توجه به عنصر غایی در زیبایی شناسی، به ویژه در مسائل مربوط به انسان، رابطه ای میان زیبایی و خیر یا اخلاق نیز برقرار می سازد(6) از این رو، می توان زیبایی ها را به دو دسته تقسیم کرد؛ زیبایی هایی که به لحاظ غایت، بی ارزش اند و زیبایی هایی که از این حیث، ارزشمند محسوب می شوند. حتی ممکن است چیزی
که چندان زیبا هم نیست، با ملاحظه ی غایتی که مترتب بر آن است، بهتر از چیز زیبایی باشد که چنین غایتی بر آن مترتب نیست. در آیه ی زیر، به این عنصر غایت گرایانه در ارتباطی با زیبایی، اشاره شده است:
»و با زنان مشرک ازدواج مکنید، تا ایمان بیاورند؛ قطعا کنیز با ایمان، بهتر از زن آزاد مشرک است؛ هر چند [زیبایی] او شما را به شگفت آورد. و به مردان مشرک زن مدهید تا ایمان بیاورند؛ قطعا برده ی با ایمان، بهتر از مرد آزاد مشرک است؛ هر چند شما را به شگفت آورد«(7)
البته می توان گفت که در این آیه، زیبایی بدون در نظر گرفتن غایت (ایمان به خدا(، حاصل است؛ زیرا از شگفتی ناشی از زیبایی، سخن به میان آمده است. با این حال، اگر بخواهیم از ارزش نهایی سخن بگوییم، این امر در گرو توجه به عنصر سوم، یعنی غایت گرایی، خواهد بود. از این رو، در آیه ی مذکور، بیان شده است که کنیز با ایمان، بهتر از زن آزاد مشرک است. هر چند وی زیباتر باشد. با نظر به این معنا آمده است:
»بگو، پلید و پاک یکسان نیستند، هر چند کثرت پلید تورا به شگفت آورد«(8)
بنابراین، در نهایت، زیبایی و ارزش زیباشناختی، با سه عنصر یا معیار عینی، ذهنی و غایی در ارتباط است.(9) (باقری، ص 131- 132)
پس همان گونه که ملاحظه می شود یکی از جلوه های رشد و کمال انسان ها برخورداری از حس زییایی دوستی و تقویت بینش شهودی است تا به واسطه ی آن بتوانند نگاه خود را به جهان هستی و هستی جهان معنی دار کنند.
از رهیافت های مهم برای تحقق این هدف، کسب مهارت تصرف دیداری در پدیده های طبیعی است؛ آن گونه که قرآن کریم در آیات متعدد به این موضوع اشاره کرده است و می فرماید: «اوست آن کسی که آنچه در زمین است؛ همه را برای شما آفرید«(10)
و در حایی دیگر از عناصر طبیعت و رام کردن آنها در جهت منافع بشر یاد می کند و می فرماید: «خدا همان کسی است که دریا را به سود شما
رام گردانید تا کشتی ها در آن به فرمانش روان شوند و تا از فزون بخشی او [روزی خویش را] طلب نمایند و باشد که سپاس دارید. و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است به سود شما رام کرد«.(11)
بر این اساس در دیدگاه اسلام، طبیعت و به ویژه زمین، از این حیث که مجموعه ی وسایل و امکاناتی برای زندگی آدمی است، می توان گفت که ارزش ابزاری دارد و اشیای طبیعی، به منزله ی وسایلی در اختیار آدمی هماهنگ با او و زندگی اوست.
اما گذشته از جنبه ی ابزاری طبیعت، جلوه های دیگری از طبیعت از جمله ستایش طبیعت و توجه دادن خداوند به عناصر طبیعت، با نگاه نمادین ارائه می شود، تا آن جا که خداوند در سوره های مختلف مکی به آن ها قسم می خورد.
»قسم به خورشید«، «قسم به زمین و آسمان«، «قسم به زیتون و انجیر«، «قسم به سپیدی صبح«، «قسم به شب و روز» و ده ها نمونه ی دیگر نشان از تقدس نمودهای طبیعت و برانگیختن انسان ها به درک و فهم این آیات می باشد.
از این منظر، طبیعت و پدیده های آن، نشانه و نمادی از اقتدار، حکمت، لطف و رحمت الهی است. و برای همین است که خداوند در پاره ای از آیات، انسان ها را به تفکر و تعقل در هنگام مشاهده ی آیات و نشانه های خود در طبیعت دعوت می کند؛ زیرا برای این تفکر و تعقل است که حس دین جویی، حس زیبا دوستی، حس خداپرستی و خداگونگی که همان غایت تربیت درونی و شکوفایی استعدادهای معنوی انسان است جلوه گر می شود.
بهترین رهیافت پرورش اندیشه وخرد انسان برای رشد و تعالی او ارتباط فعال و خلاق با آفریده های خالق هستی است؛ اما این ارتباط باید با فرایند تفکر عمیق همراه باشد تا شاید هدایت الهی جلوه گر شود. این گونه است که قرآن کریم می فرماید:
آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است به سود شما رام کرد؛ قطعا در این [امر] برای مردمی که می اندیشند نشانه هایی است«.(12)
در واقع، این نشانه ها وآیات حیات زا و کمال بخش فقط برای خرد ورزان و اندیشه ورزان خلاق موجب
هدایت و تعالی است. و چه بسا همین نشانه ها با همه ی عظمت و زیبایی خود برای افراد کور دل و تیره اندیش هیچ گونه محرک ونشانه ای برای حرکت آن ها به سوی کمال نباشد. پس عامل اصلی در تسخیر و تصرف نشانه های طبیعت؛ درست دیدن و درست اندیشیدن است که باید به پرورش و تعالی آن همت گمارد.
1) إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزینَةٍ الْکَواکِبِ (صافات؛ 6(.
2) …… ُ حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّیَّنَتْ……… (یونس؛ 24(.
3) وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَیَّنَّاها لِلنَّاظِرینَ؛ (حجر؛ 16(.
4) کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (یونس؛ 12(.
5) الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ…..» (سجده؛ 7(.
6) کانت بر این نظر است که زیبایی، در اصل، هیچ پیوندی با غرض، غایت یا کمال ندارد؛ از این رو، ما چیزهایی را زیبا می یابیم، بدون آنکه از غرض یا غایت مربوط به آن اطلاعی داشته باشیم. اما وی نیز با تفکیک دو نوع زیبایی آزاد و مقید، رها بودن از هر غرضی را به نوع نخست مربوط می داند. در زیبایی آزاد، توجهی به غرض مربوط به شیء وجود ندارد (مانند زیبایی گل های طبیعی(؛ اما در زیبایی مقید، به غرض، توجه می شود (مانند زیبایی یک قصر، مفهومی از کمال، پیش فرض گرفته می شو؛ یعنی این که قصر، با توجه به انتظاری که از آن می رود، چگونه باید باشد(. از نظر کانت، معیارهای مربوط به غایت، «قواعد ذوق نیستند بلکه صرفا قواعدی برای اتحاد ذوق با عقل یعنی زیبا یا خیر هستند که اولی را به مثابه ابزار قصد و غایت دومی در اختیار می گذارد«. (کانت، ترجمه ی رشیدیان؛ 1377؛ ص137(. در عین حال که کانت، تفکیک میان زیبا و خیر را در مورد توجه قرار می دهد، به نوعی پیوند خاص نیز میان آن ها نظر ارد: «با طیب خاطر می پذیرم که علاقه به زیبایی هنری….. به هیچ وجه مثبت منشی مقید به خیر اخلاقی یا حتی فقط متمایل به آن نیست اما بر عکس قائلم که علاقهای بی واسطه به زیبایی طبیعت (نه صرف داشتن ذوق برای داوری درباره ی آن) همیشه نشانه ای از نیک نفسی است؛ و وقتی این علاقه به صورت عادت درآید لااقل دال بر استعدادی از ذهن برای احساس اخلاقی است، اگر به میل خود با تعمق در طبیعت متحد باشد. (همان مأخذ؛ ص 231؛ تأکیدها در متن(.
7) وَ لا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَ لا تُنْکِحُوا الْمُشْرِکینَ حَتَّى یُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکُمْ…..» (بقره؛ 221(.
8) قُلْ لا یَسْتَوِی الْخَبیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبیثِ (مائده؛ 100(.
9) به نقل از جزوه ی پژوهش برای دست یابی به فلسفه ی آموزش و پرورش؛ دکتر خسرو باقری؛ 1380.
10) هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً (بقره؛ 29(.
11) اللَّهُ الَّذی سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ فیهِ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً مِنْهُ…. (جاثیه؛ 13-12(.
12) وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً مِنْهُ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (جاثیه؛ 13(.