یکی از چالش های اساسی مدارس در تربیت دینی دانش آموزان به ویژه دانش آموزان دوره ی متوسطه که در تحولات دوره ی نوجوانی به سر می برند، چالش میان نیازها و بحران های این دوره با الزامات و ضروریت های اخلاقی و دینی می باشد. به گونه ای که موضوع و جایگاه تربیت دینی و اخلاقی در این دوره به یک موضوع چند جانبه و در عین حال پیچیده تبدیل شده است. راه برون رفت از این بحران ها و چالش ها بدون توجه به حساسیت های این دوره امکان پذیر نیست. دوره نوجوان در عین حال که مصادف با شکوفایی عقلانیت و معنویت است تهدیدها و خطرهایی را نیز در بردارد که باید اولیا و مربیان با درک واقعی از این دوره و همراه شدن مراتب گونه با نوجوان این تهدید خطرساز را به فرصت سازنده تبدیل کنند.
اگر بپذیریم که دوره ی جوانی و نوجوان از نظر تحولی، مرحله ای است که تغییرات بنیادی در سه پهنه ی زیستی، روانی و اجتماعی در آن صورت می پذیرد و اگر قبول
کنیم که این تحولات، تمامیت ترازهای شناختی عاطفی، اخلاقی و ارزشی را در سطحی عمیق تر و فراتر از دوره های پیشین ارتقا می دهد؛ طبیعی خواهد بود که در انتظار ظهور وقایع بزرگ و خطرزا و در عین حال شکوهمندی باشیم که هر یک از آنها به نوبه ی خود به منزله ی انقلابی در نظام رفتاری و ارزشی فرد تلقی گردد؛ به گونه ای که نوجوان در این وضعیت تمامی اکتسابات و اندخته های قبلی خود را همراه با قابلیت ها و نوآوری های فعلی خود به میدان می آورد. از این رهگذر او تلاش دارد تا ثبات و وحدت شخصیت خویش را هشیارانه با نظام ارزشی نوینی که به پاس ظهور ساخت های تفکر صوری به دست آورده است در قالب مفاهیمی چون هویت، استقلال، صمیمیت، پیشرفت و تعهد بنا کند.
بدون تردید جوانی و نوجوانی متراکم ترین و فشرده ترین دوره ی اجتماعی شدن و درونی کردن ارزش ها است. نوجوان در این دوره از چنان قدرت و قابلیت انعطاف پذیری برخوردار است که در هیچ دوره ای از حیات خویش قادر به آفرینش و بازآفرینی آن نخواهد بود. پس شرایط بهینه ای فراهم است تا ارزش های متعالی جایگاه خود را در سازمان روانی نوجوان بیابند. اما نقش مربیان و مبلغان در تبلیغ ارزش ها و ارایه پیام های اخلاقی
و اجتماعی باید معطوف به تحولات بنیادی دوران رشد نوجوانی باشد.
همان طور که «انقلاب هورمونی» در اوان بلوغ، منجر به تغییرات اساسی در ساختار زیستی و فیزیولوژیکی نوجوان می شود همزمان انقلابی عمیق تر و کیفی تر در ساختار عقلانی و فرآیندهای قضاوت اخلاقی و ارزشی نیز به وقوع می پیوندد که همه ی سازگاری ها و سازش یافتگی های دوران کودکی را در هم شکسته و او را راهی مرحله ای می گرداند که متضمن پدید آمدن نظامی نو با ملزومات مختص به خود است. و این تحول در فرآیند تربیت دینی نوجوان بسیار تعیین کننده است.
بدین ترتیب، مرحله ی نوجوانی تشکیل دهنده ی دوره ی جدیدی است که همه ی جنبه های روانی را تحت الشعاع قرار می دهد و یک احساس کلی عدم تعادل در زمینه های شناختی، اخلاقی و ارزشی را پدید می آورد. نوجوان در مقابل نظام ارزشی گذشته ی خود دچار سردرگمی می شود و این نیاز را در خود احساس می کند که باید به تدوین مجدد ارزش ها بپردازد. در این وهله، حرکت به سوی درون و بازگشت به ریشه ها آغاز می شود.
بازگشتی که متضمن هشیاری نسبت به لایه های درونی شخصیت خویش و عناصر محیطی و فرهنگی و دنیای
پیرامون است. اما لازمه ی هشیار شدن نسبت به خود، نخست وابسته به اثبات هویتی است که فرد را در مقابل دنیای برونی انسانی و طبیعی قرار می دهد. البته هویتی که عناصر تشکیل دهنده ی آن را «عشق و صمیمیت«، «تعهد و مسئولیت» در برگرفته است و از میان همه ی این عناصر، مفهوم تعهد در شکل گیری نظام ارزشی نوجوان از نقش تعیین کننده ای برخوردار می شود. ارزش هایی که بر ساختار «تفکر انتزاعی«، اخلاق خود پیروی یا «فرا قراردادی» تکیه می زند و از این تکیه گاه است که نوجوان فرصت «درون سازی» ارزش های متعالی را در «وجدان» خود فراهم می سازد. تربیت دینی نیز در این مرحله با نوعی شهود و عرفان و خودیابی دینی همراه می شود. نوجوان از ظرفیت تازه ای برای پرورش حس دینی و گرایش به عرفان و معنویت برخوردار می شود.
پس، گستره ی ارزش ها در چرخه ی تحول روانی، اجتماعی نوجوان در منظومه ای از عناصر درونی (فطرت و طبیعت) و برونی (محیط و فرهنگ) توسعه می یابد و بر اثر تعامل دائمی این عناصر با یکدیگر است که سلسله مراتب ارزش ها بنا می گردند زیرا زمانی که کودک راهی مرحله ی نوجوانی می گردد از نظر عقلانی ساختار هوشی او از سطح تفکر عملیات عینی به سطح تفکر عملیات صوری ارتقاء
می یابد و از نظر اخلاقی از سطح دگر پیروی (اطاعت از ارزش های قراردادی) به سطح خود پیروی (اطاعت از ارزش هایی که خود بناکننده ی آن است) تحول می یابد در گذار این تحول، از لحاظ عوامل محیطی و فرهنگی سه پایگاه بزرگ اجتماعی را تجربه می کند: «خانواده«، «گروه همسالان» و نهادهای وسیع ترین چون مدرسه، جامعه که وی در هر یک از این پایگاه ها نقش هایی را ایفا می کند. هر یک از این نقش ها به وسیله ی اشخاصی که نوجوان با آنها در تعامل است، مشخص می شود.
در وهله ی اول، پایگاه خانواده که نوجوان قبلا در خلال مرحله ی «دگر پیروی» (1) اخلاقی به آن تعلق داشت و منظومه ای است که در آن هر کس جای معینی دارد. نظام ارزشی نوجوان در منظومه ی اخیر با خطر تثبیت شدن در دوره ی دگرپیروی و مطلق نگری به ارزش های قراردادی ا حساس می شود. در این صورت مفهوم ارزش ها در این مرحله از نظر وی، تابع چیزی است که به او دیکته شده است و روابط اخلاقی اش بر محور مقررات خانواده و زندگی خانوادگی دور می زند.
در وهله ی دوم، پایگاه نوجوان در مدرسه موجب می شود که گروه هایی که وی می تواند به آنها پیوند یابد متعدد و متنوع شوند و از طریق تعامل با این گوره ها دیگر تابع مطلق مقررات خانوادگی نیست. لذا فرد می تواند به حسب زمان و با توجه به هدف ها و رغبت های خویش، به این یا آن گروه گرایش یابد. در اینجاست که اگر نوجوان در میدان تعامل اجتماعی، توان حفظ هویت مستقل خود را علیرغم درآمیزی با گروه های مورد علاقه داشته باشد در اثر تحولاتی که در این سن به وجود می آید، می تواند نظام ارزشی خود را به طور ارتجالی و خودانگیخته با در نظر گرفتن قابلیت های فطری و امکانات فرهنگی پیرامون خود، بنا کند.
اما سؤال این است که آیا می توان فرهنگ نماز و ایمان درونی به ارزش های دینی را از طریق تکنیک های تبلیغاتی نهادینه کرد؟ از آنجا که مبنای نظریه ی شناختی- تحولی مبتنی بر این فرض است که فرآیند یادگیری بر تعامل فرد با محیط استوار است، پاسخ به این سؤال مثبت است. اما همانند سایر مفاهیم تحول انسانی، تحول ارزش ها، فرآیندی است تدریجی و پیچیده. لذا در خلال آموزش ارزش ها لحاظ کردن اصول زیر ضروری و یاری کننده ی اهداف تبلیغی تربیتی است:
1- از آنجا که هر گونه یادگیری، تابع تراز تحول شناختی فرد است، ارائه مفاهیم ارزشی باید، متناسب با قابلیت ها و ظرفیت های ذهنی یادگیرنده باشد.
2- نظر به اینکه هدف از تربیت دینی و آموزش ارزش ها، درونی شدن آنها توسط مخاطب است و لازمه ی این درون سازی دخالت فعالانه فرد را به طور آزاد و خودانگیخته می طلبد باید روش های تربیتی به گونه ای باشد که نظام ارزش ها از جانب خود افراد کشف گردیده و بر ساختارهای عقلانی و فرآیندی قضاوت اخلاقی او بنا شود. به عبارتی دیگر آموزش ارزش ها صرفا بستر سازی روانی، شناختی و اجتماعی برای کشف آنها از جانب یادگیرندگان و مخاطبان می باشد. به ویژه آنکه ارزش های دینی برخاسته از فطرت آدمی است و دیگر نیازی به تحمیل و یا افزودن آن از بیرون نیست.
3- اگر چنانچه تربیت دینی و انجام تکالیف دینی از جمله نماز مبتنی بر اجبار، تحمیل، القاء و نصایح لفظی شد، مانع بزرگی در ایمان ورزی و عشق ورزی نوجوان نسبت به نظام ارزش ها می شود و در نهایت، واپس روی و تثبیت در سطوح پایین تر تحول دینی و ارزشی را دامن می زند و چنانچه آموزشی هم صورت گیرد، رفتارهای
دینی نوجوان در حد پاسخ های قالبی و ریاکارانه باقی می ماند.
4- با توجه به رابطه ی متقابل مراحل تحول شناختی و مراحل تحول اخلاقی، نظام ارزش ها به تبع تحول ساخت های ذهنی تغییر یافته و در نتیجه با ظهار تفکر انتزاعی و «خود پیروی اخلاقی» در دوره ی نوجوانی، این ارزش ها درونی می شوند و لذا در نظر داشتن همه ی این ابعاد در فرآیند تربیت دینی از اهمیت بنیادی برخوردار است.
5- نوجوانان باید نسبت به ارزش هایی که از آنان انتظار داریم شناخت روشنی داشته باشند و بدانند که نظام ارزش ها به چه علت و برای چه مقصودی و در کدام شرایط باید محترم شمرده شوند.
6- به نوجوانان باید فرصت های طبیعی با زمینه های خودانگیخته داده شود تا خود نظاره گر عینی الگوهای ارزشی مطلوب افراد عامل به ارزش ها باشند.
7- اگر در جریان آموزش، بیش از حد و فراتر از قابلیت های نوجوانان مفاهیم و مطالب آموزشی ارایه گردد و مانع جذب کامل و اکتشاف آنها شود، احتمالا نوجوانانی بار خواهند آمد که از نظر دستیابی به ارزش ها
سوخته اند. این افراد بعدا مانند کسانی که از آتش فرار می کنند، از نظام ارزش ها نیز دوری می جویند؛ تا آنجا که سنگ بنای کجروی ها و بزهکاری ها را با دست خود بنا نهاده ایم.
8- منابع تأمین کننده و بنا کننده ی ارزش ها در قلمرو اجتماعی باید از واقعیت ها، میراث ها و نهادهای اصیل فرهنگ همان جامعه (مذهب،عرف، سنت و ضرورت های اجتماعی پذیرفته شده) سرچشمه بگیرد. تبلیغ و تحمیل هر گونه ساختار تصنعی و خودساخته، اصالت و سلامت نظام ارزشی نوجوان را بر هم می زند.
9- آموزش ارزش ها، نه فقط در ساعاتی خاص و مراکز و مکان های آموزش بلکه در سرتاسر روز و در همه ی لحظات و موقعیت های رسمی و غیر رسمی انجام می گیرد. در این لحاظ، هر گونه برنامه ریزی تصنعی و محدود به زمان مکان قالبی و از پیش تعیین شده، روال طبیعی کسب ارزش ها را مختل می سازد.
10- در فرآیند تربیت دینی، ارزش ها از طریق دخالت فعالانه خود فرد و ادخال مناسب داده های محیطی در ساختار ذهنی با توجه به کانون رغبت و سلسله مراتب نیازهای او قابل انتقال و واجد شرایط درونی شدن آنهاست.
1) Heteronomy مرحله ای از تحول اخلاقی که پیاژه آن را مترادف اطاعت کورکورانه کودک از بزرگسال می داند. دوره ی خود پیروی اخلاقی در دوره ی نوجوانی رخ می دهد که حاکی از اخلاق فاعلی و قائم به خود می باشد.