جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نبایدها

زمان مطالعه: 4 دقیقه

بسیاری از والدین تصور می کنند که تکرار یک ردیف نصایح اخلاقی و توصیه های دینی همراه با مکانیزم های متوالی تشویق و تنبیه لزوماً منجر به دینی شدن فرزندانشان می شود حال آنکه اگر این توصیه ها بدون آمادگی و پذیرش درونی کودک ارائه شود چیزی جز نفرت و بیزاری نسبت به مفاهیم دینی ایجاد نمی کند.

تا زمانی که نوجوان از درون و از روی میل شخصی عشق به دین را در خود حس نکرده است اجبار کردن او به انجام تکالیف دینی ممکن است نه تنها بی اثر باشد بلکه بجای دین گرایی، دین گریزی را در او تقویت کند.

پرورش حس دینی در کودک شالوده تعادل، پاکی، آرامش، طراوت را در او بنیان می نهد. این زیبایی و پاکی از چشم او به طور فطری و طبیعی حس می شود و نباید والدین این حس را با روش های ناشیانه تحریف کنند و اگر چنین حسی و درکی در کودک بوجود نیاید باید والدین در شیوه های تربیتی خود تجدید نظر کنند.

نیاز به دین و عشق و خداجویی در ذات و فطرت کودک به ودیعه نهاده شده است. ولی اگر همین نیاز را زودتر از موعد طبیعی بیدار کنیم و یا آن را با مکانیزم های بیرونی تسریع کنیم این احتمال وجود دارد که کارکرد طبیعی و کنش درون زای حس دینی را ضایع کرده و در پرورش حس دینی او اختلال جدی وارد آوردیم.

با توجه به ویژگی های متغیر و ناپایدار علایق انگیزه ها و هیجانات کودکان و نوجوانان لازم است که والدین این واقعیت را در نظر داشته باشند که نمی توان از فرزندان انتظار داشت که پیوسته رفتار و اخلاق خود را به طور ثابت آن گونه که ما خواهان آن هستیمـ بیارایند. و اگر در این زمینه بیش از حد سخت گیری شود، چه بسا رفتارهای دینی از همان سطح هم پایین تر آمده و آنها را نسبت به انجام تکالیف دینی بدبین می کند.

وجود تعارض اعتقادی در بین اعضای خانواده بویژه تعارض باورها و عملکرد متضاد میان پدر و مادر مانع استحکام ارزش ها و هویت دینی در فرزندان می شود.

دو عامل بازدارنده درونی (تحولات خلقی ونوسانات عاطفی) و بیرونی (تضادها و تعارض های اجتماعی، الگوهای ارتباطی دوستان) در نوجوانان همیشه تهدید کننده شکل گیری متعادل هویت دینی آنان به شمار می آید. مراقبت والدین در پیشگیری از بروز این عوامل به نوجوانان کمک می کند تا آنها را از این مرحله بحرانی و خطر زا به سلامت عبور کنند.

برخی از تغییرات و نوسانات خلقی و روحی نوجوانان در اوایل شکل گیری بلوغ که در قالب منفی بافی، طرد پاره ای از ارزش ها، پرخاشگری و تضادورزی در برابر تکالیف دینی نمایان می شود مرحله ای است که کاملاً موقت و گذرا که اگر اجازه داده شود تا با مراقبت و ملایمت از این مرحله عبور کنند می توان شاهد بازگشت آگاهانه و نوجوانان به ارزش های متعالی دین و تن دادن عاشقانه به تکالیف رشد دهنده مذهبی بود.

قبل از تمایل و تقاضای فرزند از انتقال پیام تربیتی خودداری کنید، به ویژه در تربیت دینی و اخلاقی که باید با انگیزه و رغبت درون همراه شود.

حدّ فراگیری مفاهیم تربیتی از جمله مفاهیم دینی را ظرفیت هوشی (I.Q) و قدرت انگیزشی (E.Q) مخاطب تعیین می کند، لذا از تحمیل و تراکم مفاهیم فراتر از ظرفیت او باید پرهیز کرد.

نباید فراموش کرد که انتقاد اصولی، عالی ترین شکل تعریف و تمجید عملی است! این روحیه ی انتقاد پذیری را در فرزندان پرورش دهیم. تا آن ها بتوانند در بیان مکنونات قلبی خود نسبت به مفاهیم و تکالیف دینی امنیت لازم را داشته باشند. در چنین شرایطی است که ابهامات و نقاط تاریک ذهن کودک و نوجوان نسبت به مسائل دینی روشن می شود.

ارزش های اخلاقی هم چون نوع دوستی و کمک به دیگران، خصلت هایی است که کودک در محیط های سالم و پاک و به صورت طبیعی به دست خواهد آورد. اما اگر بخواهیم زودتر از موعد این ارزش ها را به او تحمیل کنیم و یا او را مجبور به سخاوت و گشاده دستی کنیم، احتمالاً هرگز در بزرگسالی به این خصلت های انسانی دست

نخواهد یافت، زیرا ارزش ها و فضایل اخلاقی باید در پرتو ایمان قلبی و گرایش درونی حاصل شود و اجبار، زور و اکراه باشد این رفتار ها جنبه ریا و تظاهر به خود می گیرد.

به همان اندازه که به فرزندانمام توصیه می کنیم تا از دروغ گویی پرهیز کنند، باید پیش از این مراقب باشیم که با دروغ زندگی نکنند؛ زیرا با دروغ زندگی کردن، خطرناک تر و فریبنده تر از دروغ گفتن است.

اگر بیش از حد و فراتر از اقتضای سنی کودکان به تحمیل مطالب دینی اقدام شود، رغبت و ایمان قلبی آن ها نسبت به دین کاهش می یابد.

والدین ممکن است که از طریق روش های استدلالی و ارائه برهان و توضیح شناختی کاری کنند که کودکان و نوجوانان، خدا، دین و احکام دین را در حیطه شناختی فهم کنند، اما ایمان آوردن و عشق ورزی به دین و خدا، چیز دیگری است که ساز و کارهایی از جنس دیگر و شیوه هایی از نوعی دیگر و آموزه هایی با محتوایی دگر سان می طلبد!

یکی از مهمترین علل دین گریزی و ادبار به دین در جامعه دینی، بیش از آن که مربوط به ملحدان باشد از جانب حاملان دین ضد ایمان صورت می گیرد! این حاملان ضد دین نه در ظاهر بلکه در باطن، نه در عالم هشیار بلکه در عالم ناهشیار آسیب های خود را وارد می کنند.

اگر از کودکان به طور زودرس بخواهیم که به یک سری ارزش های اخلاقی عمل کنند احتمالاً پاره ای از آنان برای کسب رضایت والدین به این کار دست می زنند. با این کار عملاً خواسته و تمایل درونی آن ها را سرکوب کرده ایم و همین سرکوب باعث می شود تا این تمایلات به اعماق ناخودآگاه فرد نفوذ کند و به دلیل همین واپس زدگی در تمام عمر به طور ناخودآگاه نسبت به ارزش های اخلاقی نوعی نفرت از خود نشان دهد. بدین ترتیب به جای آن که کودکان را به ارزش های اخلاقی و دینی علاقه مند گردانیم، ناخواسته و ناخودآگاه اخلاق گریزی و دین ستیزی را در آن ها تقویت کرده ایم.