جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

روش ها

زمان مطالعه: 7 دقیقه

روش های تربیت دینی باید درونی، فاعلی، خود انگیخته، اکتشافی، طبیعی و نمادین باشد تا متربی با بینش و فهم درونی، حلاوت دین داری را در وجود خویش حس کند.

پایایی و یا ناپایداری رفتارهای اخلاقی و دینی نوجوانان ریشه در گذشته آنها از نظر نحوه برخورد والدین با تکالیف دینی آنها دارد. هر قدر این برخوردها اصولی تر، خوشایندتر و با حرمت و کرامت بیشتر همراه باشد ارزش های اخلاقی و دینی در نوجوانان پایدار تر و پویاتر خواهد بود.

یکی از مقتضیات مهم دوران رشد در فرایند تربیت دینی نوجوان این است که فرد در جریان عمل و فرایند طبیعی زندگی خانوادگی با مشاهده الگو های سالم و متعالی اطراف خود بیاموزد که چه کارهایی درست و چه کارهایی نادرست است؟ چه رفتاری دینی و چه رفتاری غیر دینی

است؟ چه عبادتی نیکو و خالصانه و چه عبادتی نامطلوب و ریاکارانه است؟ این آموزه ها نه در قالب نصایح لفظی بلکه از طریق کردار و رفتار وجودی والدین به فرزندان منتقل می شود.

باورها، ارزش ها و تکالیف دینی بخش اساسی از نظام پویای شخصیت آدمی است که بنیاد ها و هسته های اولیه آن در نظام تربیتی خانواده، شکل می گیرد. هر قدر هویت دینی یک خانواده از نظر ثبات، وحدت و پویایی بیشتر باشد به همان میزان هویت دینی فرزندان در چرخه تحول روانی و تعامل اجتماعی از استحکام و پویایی بالاتری برخوردار می شود.

اغلب روان شناسان در پژوهش های مربوط به تربیت دینی به این نتیجه رسیده اند که جان مایه های اصلی حس دینی آدمی در دوره اولیه رشد حتی در دوره نوزادی به واسطه ایمان عمیقی که والدین بویژه مادر دارد شکل می گیرد. احادیث و روایات زیادی در باب روش های تربیت نوزاد و رابطه عاطفی مادر با نوزاد آمده است که نشان از

عمق لایه های پنهان تربیت در دوران نوزادی دارد تا آنجا که گفته شده است:

»آینده جنین درجبین مادر نهفته است.» به همین سان می توان گفت آینده اعتقادی کودک در باورها و ایمان قلبی مادر نهفته است.

قرائت نیکوی قرآن، برپایی نماز، انجام عاشقانه تکالیف دینی، داشتن اخلاق نیک همراه با لطف و صفای باطنی بهترین زمینه را برای پرورش حس دینی کودک و گرایش او به مفاهیم دینی فراهم می کند.

نوع مناسبات عاطفی و اعتقادی اعضای خانواده در تعامل چند جانبه با یکدیگر موجب فضایی از حس دینی در زندگی خانوادگی می شود که آثار پنهان آن در شکل دهی شخصیت و باورهای دینی فرزندان می تواند نقش تعیین کننده ای داشته باشد.

اگر مراحل تحول حس دینی مطابق نظام فطری و قابلیت های نهفته در وجود فرد طی شود بهترین و مناسب ترین مرحله سنی برای پذیرش مذهب به شکل عمقی و عرفانی آن دوره نو جوانی است اما روش های نامناسب تربیتی، برخوردهای باز دارنده، سخت گیری های افراطی و سهل انگاری های بیش از اندازه این روند طبیعی را مختل می سازد و نوجوان را در مقابله آشتی نا پذیر با ارزش های دینی وادار می سازد.

چشم ها دریچه هایی به سوی روح هستند، زیبا دیدن و درست مشاهده کردن بهترین عامل و منبع پرورش حس حقیقت جویی و خداجویی است. آموزش نگاه درست به کودکان چیزی نیست که از طریق توصیه و نصیحت کلامی منتقل شود بلکه حس و دریافتی است که از نوع نگرش و بینش والدین به فرزندان آن هم به شکل غیر کلامی منتقل می شود.

ایمان واقعی و گرایش به انجام اعمال مذهبی از جمله برپاداشتن نماز تحت تأثیر تجارب شخصی، نگرش های

مذهبی فرد می باشد. یاری کردن والدین به فرزندان در کسب تجربیات مثبت و اصلاح نگرش ها می تواند این گرایش را با زیبایی و نیکی همراه سازد.

فرایند دین ورزی و ایمان و اعتقاد به ارزش های دین به صورت یک سلسله نقاط عطف در مراحل تحول روانی پدیدار می شود. درک ویژگی های سنی و نیاز های عاطفی و اعتقادی نوجوانان جهت پاسخگویی مناسب و متعادل (به دور از افراط و تفریط در روش های تربیتی) می تواند والدین را در شکل دهی هویت دینی فرزندان یاری کند.

باورهای مذهبی و گرایش عمیق تر به آموزه ها و تکالیف دینی، زمانی برای کودک معنی دار می شوند که با نیاز های واقعی و رویدادهای زندگی روزمره او پیوند طبیعی و عمیق داشته باشند. این وظیفه والدین است که با روش های فعال، در پیوند میان نیازها و تکالیف دینی و فرصت های مناسب و رخ دادهای سازنده را شناسایی کنند.

صبوری زیبا و شکیبایی جمیل والدین در برابر نافرمانی و ناسازگاری های اولیه فرزندان در تن ندادن آن ها به انجام تکالیف دینی و تفکر و تأمل برای کشف راه های مناسب و شیوه های مؤثر در برخورد با این گونه مشکلات می تواند راه را در هموار کردن پیدایش حس دینی و پیشگیری از موانع بازدارنده تربیت دینی باز کند.

معنای معنویت را می توان با شناخت آنچه که معنوی نیست بهتر درک کرد. والدین برای مقایسه مفاهیم مادی و معنوی بهتر است که در فضای طبیعی زندگی مصداق متضاد معنویت را به فرزندان خود نشان دهند. تا آنها با درک و هوشیاری فعال به تمایز میان دین داری و بی دینی پی ببرند.

والدین متعادل که با روش های درست تربیتی نیاز های فرزندان را با واقع بینی درک کرده و پاسخ می دهند بخوبی می دانند که چگونه از طریق محبت، امنیت، اعتماد، آرامش، صلح و صمیمیت، مفاهیم دینی و آثار انجام تکالیف دینی را به فرزندان یادآور شوند. زیرا کودکان بخاطر

فقدان هوش انتزاعی نمی توانند این مفاهیم پیچیده را مستقیما درک کنند.

پرورش حس دینی، فراگیری ارزش ها و رویکرهای معنا جویانه به زندگی است که با اتصال به منبع مطلق حقیقت به آدمی احساس آرامش، لذت، اعتماد و امنیت می بخشد. این نیاز بنیادی در مناسبات اعتقادی خانواده به تدریج تکوین و تعالی می یابد. کلیدهای فهم کودک از خدا، جهان هستی، زندگی دنیوی واخروی وابسته به چگونگی روش فهم والدین از این مفاهیم در میدان کردار و رفتار دارد.

فرزندان، بسیاری از امور را که دینی نیست از راه دیده می آموزند، مثل صدق و صفای درونی، شرافت نفسانی، نجابت اخلاقی و وقار معنوی؛ واین آموزه های نادیدنی و نا گفتنی بسیار پایدارتر و عمیق تر آموزش های کلامی و مستقیم دینی است.

سؤالات دینی کودکان را جدی بگیرید و قبل از پاسخ دادن شتاب زده بدانید که آن ها در چه سنی هستند، چگونه می فهمند، وچرا این سؤال ها را مطرح می کنند و با چه تجربه و قرینه ذهنی ای می توان پاسخ متناسب با سن و شرایط و ظرفیت آن ها ارائه داد.

تربیت دینی، افزودن چیزی از خارج به ذهن کودک نیست، بلکه استخراج و شکوفایی سرمایه درونی و کشف بن مایه های فطری او برای بسط و توسعه آنها در تعامل با محرک ها و عوامل بیرونی است.

برای درک بهتر مفاهیم دینی و آثار الهی در جهان هستی چهار راهبرد اساسی یعنی «مشاهده درست«، «تفکر خلاق«، «تمثیل های زیبا» و «ایمان قلبی» کودک دخالت دارند که اگر این راهبرد ها با روش های درست همراه شوند، تربیت دینی پایدار می شود.

پیام های اخلاقی و ارزش ها و آیین ها، به خودی خود اثر بخش نیستند بلکه شیوه ی انتقال آن ها در تعامل چهره به چهره شدن انسان ها با یک دیگر ارزش تأثیر گذاری می یابند.

علم منطق لزوماً کسی را به درست استدلال کردن وادار نکرده است و علم اخلاق نیز لزوماً کسی را به درست رفتار کردن رهنمون نشده است. برترین فایده این علوم آن است که فقط به اشتباه دیگران پی ببریم اما همین علوم اگر با عمل همراه نباشد ممکن است ما را از شناخت اشتباهات عقلانی و اخلاقی خود باز دارد.

مطمئن ترین و مؤثرترین روش مبارزه با رفتارهای نامطلوب کودک، گسترش دادن و استوار ساختن خواسته ها و اندیشه های نیک در اوست. ریشه اغلب رفتارهای نامطلوب در اندیشه های نادرست نهفته است. برای کارهای منطقی باید اندیشه های منطقی داشت. اندیشه های منطقی، اخلاق منطقی و منطق درستکاری را تقویت می کند.

شیوه ها و محتوای آموزش دینی در کودکان باید بر پایه عواطف و نیروی ایمان و عشق شکل گیرد زیرا تربیت دینی بر کنش «قلب» استوار است. بیدار سازی حس دینی از طریق قلب تربیت شده صورت می گیرد.

دین یک امر بیرونی نیست که به ذهن کودکان منتقل شود بلکه دین وتربیت درونی، نوعی بیدارسازی فطرت است؛ یعنی آنچه که در درون کودک است باید در تعامل با فرهنگ و روابط سالم بیرون شکوفا شود. وظیفه والدین این است که از کودکان در برابر آنچه دنیای پاک احساسات آن ها را آلوده و فاسد می سازد و نتایج غیر اخلاقی به بار می آورد، جلوگیری کنند.

جنس ایمان از محبت و عشق و امنیت درونی است؛ و یقین و اعتقاد از جنس شناخت و معرفت و فهم می باشد. ایمان با جوششش و زایش درون سروکار دارد و اعتقاد و یقین با کوشش و استدلال همراه است. برای تربیت دینی باید از هر دو ابزار روش شناختی و عاطفی استفاده کرد.

تربیت دینی، صرفاً آموزش و تقلید از آداب دینی نیست بلکه فراتر از آن انتقال این حس زیبا به فرزندان است که دین داری و خداپرستی، عامل نیک بختی، امنیت درونی و لذت معنوی از زندگی است.

مطمئن باشیم که کودک آدمی دین دارتر از بزرگسال است اما روش های ناشیانه، تحمیلی و تصنعی در تربیت او را از دین دلزده می کند. به بیانی دیگر، سخت گیری ها، اجبار ها و شتاب زدگی ها، حس دینی کودک را کم رنگ و ضعیف می کند.

ابزار شناخت و معرفت دینی از جنس، شناخت شهودی است. معرفت دینی یک تجربه درونی یک اندریافت خصوصی، منحصر به فرد و باطنی است. این معرفت، حالتی از ذهن و اندیشه است که شخص در لحظه بصیرت و اندرون خویشتن می یابد. بصیرت و یا شهود از نوع جهش ناگهانی فکر یا نتیجه گیری دفعی و اشراقی و وابسته به تجربه خصوصی است و نه آموزش های اکتسابی و تحمیلی.

حس دینی، لطافت روحی و تعادل روانی با حس زیبایی دوستی همبستگی بالایی دارد. کودکانی که از مشاهده اشیا، گیاهان، جانوران و پدیده های جهان هستی احساس لذت می کنند، معمولاً از سلامت روانی و تعادل روحی بیشتری نسبت به کودکانی که فاقد این احساس هستند برخوردارند.

خوش نویسی،کاشی کاری، نیایش، ترتیل، تذهیب، معماری و صدها نمونه دیگر از این دست، جلوه های زیبایی، توازن، هماهنگی، تناسب، تقارن و… در اشیا و اصوات و رنگ هاست که چنانچه به زیبایی درک شوند، منجر به زیبایی درون و هماهنگی و یکپارچگی شخصیت آدمی می شود.

آموزش این که فرزندان ما هرروز با محاسبه و مراقبه، اعمال و رفتار خود را ارزیابی کنند بیش از آموزش های درسی و مدرسه ای اهمیت دارد زیرا این آموزش به خودشناسی، خودیابی و خودنگرانی آن ها کمک می کند. بنابراین خوب است که هر شب هنگام خواب به آن ها یادآوری کنیم که از خود بپرسند: امروز را چگونه گذرانده ام؟

چه افکاری نسبت به دوستانم داشته ام؟ همین بازنگری و باز اندیشی منجر به بازآفرینی موقعیت های برتر خواهد شد و کودک یاد می گیرد که چگونه فراتر ار آنچه که هست، حرکت کند!

اگر خواهان فرزندانی حقیقت جو، نیک اندیش و سلیم النفس هستید، سعی کنید به آن ها یادآور شوید که در ذهن خود نسبت به کسی بداندیشی نکنند و یا پشت سر دیگران غیبت نکنند. زمانی که ما نسبت به دیگران مثبت بیاندیشیم و آن ها را از روی خیر و نیکی یاد کنیم، به کرامت و عظمت وجود خویش افزوده ایم. آن چه که آدمی را از عشق و نیکی و آرامش و سلامت روانی تهی می سازد، بدبینی و کج اندیشی نسبت به دیگران است و آن چه که موجب تیرگی ذهن و افسردگی دل می شود، بدبینی و بداندیشی نسبت به خود و دیگران است.

راه درست زیستن، دیندارانه زیستن است. اما دین یک امر بیرونی نیست که ما با تشویق و محرک های عارضی و خارجی وارد ذهن و قلب کودک کنیم. تربیت دینی،

بیدار سازی درون مایه های فطری و حس متعالی کودک است.

عبادت روش کشف خود و فطرت الهی خویش است. عبودیتی که با لذت کشف و شکوفایی حس متعالی انسان همراه نباشد از موضوع عبادت خارج می شود. اما در هنگام عبادت باید زیباترین، معنی دارترین و خوشایندترین لحظه زندگی را حس کرد.

تقویت حس زیبایی دوستی در کودک بستر اصلی تربیت دینی و تعالی فضایل اخلاقی اوست. هنر های زیبا و آموزش آن به کودکان رد همان نخستین سال های آموزش به آن ها کمک می کند تا عواطف و هیجانات خود را در توازن و تناسب تعالی بخشند و از آسیب ها و اختلالات روانی از جمله افسردگی، اضطراب، ترس، پرخاشگری و صدها عارضه دیگر بمانند.