این اواخر من مکالمه جالبی با خانمی که در بخش فروش شرکتی که من لب تاپ خودم را از آن خریده بودم، داشتم. او که از حرفه من اطلاع داشت، از من پرسید: «محور اصلی در تربیت چیست؟«
در پاسخ گفتم: «اتفاقاً من در این باره چندین کتاب را به نگارش درآورده و سخنرانی های بسیاری را در این باره ایراد کرده ام.«
او از این پاسخ بسیار خوشحال شد، چرا که دارای دو پسر چهارساله و سه ساله بود که با برخی از رفتارهای آنها مشکل داشت. آنها با او دهن به دهن می شدند. آنها به طور مستقیم به مادرشان می گفتند که او رئیس آنها نیست و نباید به آنها دستوردهد، و اگر هم بدهد اعتنایی به دستورات او نخواهند کرد.
او در ادامه گفت: «در حال حاضر سعی دارم که با فرزندانم به گونه ای رفتار کنم که بتوانند آزادانه حرف های خود را بزنند.«
گفتم: «کار بزرگی می کنی؟«
و او با لحنی شگفت زده گفت: «من؟«
من گفتم: «بله. فرزندان شما احساس می کنند که اجازه زدن هر حرفی را به شما دارند.«
او در پاسخ به من گفت: «اما منظور من از آزادانه حرف زدن این نیست. من می خواهم که آنها از دستورات من پیروی کنند و نه آن که اعتنایی به خواسته های من نداشته باشند.«
من گفتم: «اما متأسفانه شما نمی توانید به هر دو خواسته خود دست یابید. فرزندان شما یا هر چه دل شان خواست به شما می گویند و یا از درخواست های شما پیروی می کنند.«
این مادر نیز مانند بسیاری از والدین امروزه قصد دارند که رابطه
دموکراتیکی با فرزندان خود برقرار کنند. این مادران متوجه نیستند که تا زمانی که فرزندان قدر آزادی بیان را ندانند نبایستی که این آزادی را به مفهوم مطلق آن به آنها داد. کودکانی که پیش از وقت لازم به آزادی دست یابند، از آن سوءاستفاده خواهند کرد. جالب این است که مادران دموکرات به سرعت به افرادی دیکتاتور تبدیل می شوند.
اخیراً به پدری گفتم که بهترین راه برای اعتماد به فرزند در دوران نوجوانی و دادن آزادی به او این است که در دوران کودکی به او آموخته باشی که از دستورات شما بدون هیچ قید و شرطی اطاعت کند و به تدریج تا ورود به دوران نوجوانی آزادی های بیشتری برای بیان نقطه نظرهایش به او داده شود. چنین چیزی سبب می شود که فرزندان شما در دوران نوجوانی کنترل و نظارت کافی بر رفتار و گفتار خود داشته باشند.
پدر در پاسخ به من گفت: «اما من با چنین عقیده ای احساس راحتی نمی کنم.«
به او گفتم: «این مسئله مربوط به فرزند شما است و نه خود شما. این مهم نیست که شما احساس راحتی کنید یا نکنید. مهم این است که همواره نفع فرزند خود را در نظر داشته باشید؟
همین اواخر نیز یک مادر با لحن اندوه باری به من خاطرنشان کرد: «من هیچ گاه مثل برخی از فرزندان امروزی با والدینم صحبت نکرده بودم.«
البته من به طور کامل حرف های او را تأیید نمی کنم. در واقع همین خانم نیز اگر مادرش به او اجازه می داد، به طور غیرمحترمانه ای با او حرف می زد. اما مادرش قبل از آن که او به پختگی و بلوغ کافی دست یابد، به او این اجازه را نداد که او هرچه را که دلش خواست بر زبان بیاورد، و بنابراین مانع از آن شد که فرزند او به یک دیکتاتور مبدل شود. اما هنگامی که همین فرزند به جایی می رسد که می تواند افکار خود را آزادانه بیان کند، از آن سوءاستفاده نخواهد کرد.
متأسفانه امروزه بسیاری از فرزندان، از داشتن آزادی بیان لذت نمی برند، زیرا آن را از همان ابتدا داشته اند.