جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

جدی باشید

زمان مطالعه: 3 دقیقه

من نامه ها و ایمیل های زیادی را از والدین دریافت می کنم که در آن تأیید می کنند که بایستی والدین در تربیت فرزندان خود جدی باشند. اما متأسفانه این اواخر متوجه شده ام که آن چه برخی از والدین نام جدی بودن به آن می دهند، اصلاً جدی بودن نیست، بلکه بیشتر خستگی آور، عصبانی کننده و گیر دادن بیش از حد است. در طی سال گذشته من شمار زیادی از این گونه جدی بودن های کاذب را تماشا کرده ام که در این جا به یکی از آنها اشاره می کنم:

مادر: رمبو اون قیچی رو بده من.

رمبو: هان

مادر: رمبو صدای منو می شنوی؟

رمبو: آره

مادر: من چی گفتم؟

رمبو: من فقط دارم با اون بازی می کنم.

مادر: من این حرف ها حالیم نمیشه، اونو بده من، اون برای بازی کردن نیست.

رمبو: اما مامان!

مادر: نخیر، نمیشه، اونو بده من

رمبو: فقط بذار یه کم باهاش بازی کنم. خواهش می کنم.

مادر: نه همین الان بده. (دستش را به طرف رمبو دراز می کند.)

رمبو: نمیدم (از مادر فاصله می گیرد)

مادر: رمبو گفتم اونو بده من.

فکر می کنم شما به خوبی می توانید صحنه این ماجرا را در ذهن خود تصویر کنید. این بازی می تواند حدود دو یا سه دقیقه ادامه پیدا کند. اگرچه در نهایت مادر قیچی را به تنهایی و یا با مداخله پدر از فرزند می گیرد، اما در واقع این فرزند است که توانسته است مدت بیشتری با قیچی بازی کند.

در روزگاری نه چندان دور به چنین والدینی (پدر یا مادر یا هر دو) بی عرضه می گفتند. در آن دوران غالب والدین به معنای دقیق کلمه جدی بودند. امروزه غالب والدین برای فرزند خود هم بازی، هم اتاق و خدمتکار هستند، اما جدی نیستند.

به منظور نشان دادن مفهوم دقیق جدی بودن، به مثال قبلی بازمی گردم و آن را به گونه ای که یک مادر جدی در آن حضور دارد بازنویسی می کنم:

مادر: رمبو لطفاً اون قیچی رو بده من. اون مال بازی نیست.

رمبو: هان

مادر: (بدون آن که خشم و عصبانیتی از خود نشان دهد، دست فرزند را می گیرد و به داخل اتاقش می فرستد) به مدت یک ساعت اینجا می مانی، علاوه بر این امروز حق مکالمه تلفنی با دوستت را هم نداری.

رمبو: باشه مامان، من عذر می خوام.

مادر: عذر خواهی تو کار خوبیه، اما تغییری در آنچه گفتم به وجود نخواهد آورد. زیرا تو کاری که من ازت خواستم را انجام ندادی.

رمبو: اما مامان این منصفانه نیست.

مادر: ببین رمبو تو بچه باهوشی هستی و خوب می فهمی که منظور من

چیست. حالا هر وقت یک ساعت تمام شد من به تو اطلاع می دهم و تو می توانی از اتاقت بیای بیرون.

در اینجا نیز فکر می کنم شما توانستید صحنه را به خوبی در ذهن خود مجسم کنید. جدی بودن یعنی این که فرزند شما بداند که حرف های شما باد هوا نیست. جدی بودن برخلاف آنچه غالب افراد گمان می کنند به معنای داد زدن، تهدید کردن و یا حتی کتک زدن فرزند نیست. در حقیقت تجربه شخصی و حرفه ای من نشان می دهد که والدین جدی نسبت به دیگر والدین، فرزندان خود را کمتر تنبیه کرده و لذت بیشتری از بودن با فرزندان خود می برند.

یک بار مادری به من گفت: «من بیشتر با فرزندانم جدی برخورد می کنم و کمتر با آنها آرام و راحت هستم.» و سپس در ادامه گفت: «من احساس می کنم که والدین راحت و آرام تأثیر تربیتی بیشتری روی فرزندان خود دارند.«

من با گفته این مادر موافق هستم، اما باید دانست که تضادی میان آرام و راحت بودن یک والد با جدی بودن او وجود ندارد. در حقیقت تجربه شخصی و حرفه ای من، نشانگر این است که والدین جدی آرام ترین و راحت ترین والدین هستند.

تربیت جدی در عین قدرتمندانه بودن آسیبی به فرزند وارد نمی سازد. تربیت جدی اگرچه یک امر همیشگی است اما امری کلیشه ای و تکراری نیست. به همین دلیل تربیت جدی به سرعت به بدرفتاری های فرزندان خاتمه داده و در عین حال، هم به سود والدین و هم به سود فرزندان تمام می شود.

در ادامه مثال رمبو باید گفت که او متوجه شد که باید همان بار اول که والدینش از او درخواست چیزی را کردند، آن را اجرا کند. با وجود این او دو

هفته بعد نیز از انجام درخواست مادرش سرپیچی کرد و به دنبال آن یک ساعت به اتاقش فرستاده شد. همچنین به او گفته شد باقی روز نیز حق فوتبال بازی کردن ندارد. اگرچه رمبو به گریه زاری پرداخت و به عملکرد والدین خود اعتراض نمود، والدینش از تصمیم خود عقب نشینی نکردند. یک ماه بعد رمبو دوباره درخواست مادرش را نادیده گرفت و این بار نیز مادرش خونسردانه عواقب تنبیهی را در مورد او به اجرا گذاشت. در نهایت رمبو رفتارش بهتر شد و به طور چشمگیری از استرس والدینش کاسته شد. با استفاده از این روش، رابطه میان رمبو و والدینش از خودانگیختگی و صمیمیت بیشتری برخوردار شد. به عبارت دیگر وجود آرامش در اعضای خانواده نتیجه تربیت مؤثر است.