من زیاد مسافرت می کنم و اوقات زیادی را در جلسات عمومی به منظور ایجاد تفاهم در مکالمات میان فرزندان و والدین گذرانده ام. من پس از گوش دادن به 457832 مورد از این مکالمات، دیگر از نافرمانی های فرزندان در قبال خواسته های والدین تعجب نمی کنم. تعجب من از آن خواهد بود که آنها راه اطاعت از والدین را در پیش گیرند.
می خواهم نتیجه بگیرم که غالب والدین از روی ضعف با فرزند خود حرف می زنند. آنها به ندرت به طور شفاف و مستقیم توقعات خود را از فرزندشان بیان می کنند. آنها غالباً منظور خود را به طور غیرمستقیم و در قالب پند و نصیحت و گوشه و کنایه و داستان و ضرب المثل مقصود خود را به گوش فرزند خود می رسانند.
مثال: مادر از دخترش علیاحضرت می خواهد که آماده رفتن به رختخواب شود. او از دخترش می پرسد «علیاحضرت به نظرت موقع آن نشده که به اتاقت بروی و بخوابی؟» دختر همان طور که ایستاده، پایش را محکم به زمین می کوبد و فریاد برمی آورد: «مامان تو را به خدا کوتاه بیا، هنوز اول شب است. من می خواهم یک کم دیگر بیدار باشم.» البته مادر عقب می کشد و چیزهایی را درباره نیاز کودکان به خواب، به طور آهسته و مِن مِن کنان به زبان می آورد. در نهایت یک ساعت بعد علیاحضرت رضایت می دهد که بخوابد. آیا واقعاً مادر گمان می کرد به محض آن که ساعت خواب را به دخترش یادآوری می کند دخترش بگوید: «وای خدای من، مامان تو کاملاً درست می گویی، من متوجه نبودم ساعت چند است. ممنونم از این که نگران سلامتی و راحتی من هستی.«
یک مثال دیگر: پدر از فرزندش آریستوکرات می خواهد که در انجام یکی از کارهای مربوط به خانه کمکش کند. او با لحنی چاپلوسانه به فرزندش می گوید: «اریستوکرات فکر می کنی بتوانی چند دقیقه ای از اینترنت بیرون بیایی و سطح آشغال را بیرون ببری؟» البته مشخص است که در نهایت این پدر است که سطل آشغال را بیرون می برد.
هنگامی که والدین در درخواست از فرزندان خود، غرغر می کنند، گلایه می کنند، خواهش می کنند، التماس می کنند، قربان صدقه می روند، رشوه می دهند از نوع والدین مردد به شمار می روند. و در نقطه مقابل آن والدین آلفا قرار دارند، که در تربیت فرزند رهبری مؤثر را به کار می گیرند. والدین آلفا هنگامی که با فرزندان خود درباره قوانین و انتظارات خود از آنها صحبت می کنند، صحبت های آنها مستقیم و کوتاه است و معمولاً از توضیح زیاد، اعمال تهدید و یا دادن رشوه اجتناب می کنند. اجازه دهید، نگاهی نزدیک تر به این ویژگی ها داشته باشیم.
صحبت مستقیم: به معنای دقیقاً به موضوع موردنظر اشاره کردن است به طوری که جایی برای تعبیر و تفسیر باقی نماند. به یک فرمان غیرمستقیم توجه کنید: فکر نمی کنی باید تلویزیون را خاموش کنی و به من کمک کنی؟» در واقع فرامینی که حالت پرسشی دارند، فرمان محسوب نمی شوند و بیشتر حالت خواهش و تمنا را دارند و در حالتی از ابهام بیان می شوند. یک فرمان مستقیم این گونه است: «از تو می خواهم تلویزیون را خاموش کنی و کیسه زباله را بیرون ببری.«
صحبت کوتاه: هنگامی که می توانید با پنج واژه منظور خود را بیان کنید، از شش کلمه استفاده نکنید. والدین آلفا با این که افرادی تند و خشن نیستند، اما به هنگام فرمان دادن، لزوماً از واژه های گل و بلبل استفاده نمی کنند. این نوع والدین این گونه با فرزندان خود حرف
نمی زنند «می دانم که داری از بازی لذت می بری، اما سر و صدای زیادی درست کردی به طوری که من نمی توانم مطالعه کنم، حالا از تو می خواهم که یا بازی کردن را متوقف کنی و یا اینکه جای دیگری بازی کنی. قبول داری؟» اما فرمان مزبور می توانست این گونه بیان شود، «با سر و صدای خودت، تمرکز من را به هم می زنی، لطفاً برو جای دیگر بازی کن.» البته این گونه موجب نمی شود که فرزندان به خواسته ما تن در دهند. هنگامی که به فرزند خود فرمان می دهید، از خودتان بپرسید آیا دوست دارید او فرمان شما را اطاعت کند و یا این که فرزند شما بداند جز اطاعت از فرمان شما راه دیگری ندارد. تنها طریقه دوم است که منجر به نتیجه می شود.
اجتناب از توضیح، تهدید یا دادن رشوه: غالب والدین در قالب فرامین خود به فرزند، زیاد توضیح می دهند، تهدید می کنند و یا قول چیزی را به آنها می دهند. چرا نباید درباره درخواستی که از فرزند خود داریم زیاد توضیح دهیم؟ برای این که توضیح زیاد به معنای این است که به دنبال تأیید او هستیم، یا این که می خواهیم او را متقاعد کنیم که درخواست درستی از او داریم. رهبران به پیروان خود توضیح نمی دهند. در نقطه مقابل سیاستمداران برای آن که آرای مردم را داشته باشند، پیرامون درخواست های خود توضیح می دهند. رهبران فقط فرمان می دهند و سعی در متقاعد ساختن پیروان خود ندارند. البته لازم به ذکر است که غالب والدین در رابطه با درخواست از فرزندان خود، به گونه سیاستمداران عمل می کنند تا رهبران.
برای آن که این مبحث بیشتر روشن شود، در ادامه مثال هایی از ده نوع درخواست نادرست مرسوم آورده شده و سپس نوع درست آن ذکر می گردد:
1. درخواست به صورت پرسش بیان می شود. این نوع درخواست در حالی به کودک امکان انتخاب کردن می دهد که در واقع انتخاب دیگری وجود ندارد.
نادرست: «می خواهی اسباب بازی هایت را کنار بگذاری و آماده خوابیدن شوی؟«
درست: «الان وقت خوابیدن است. بنابراین اسباب بازی هایت را جمع کن و برو بخواب.«
2. بیان توقع به صورت کلی و نه به صورت مشخص. حرف هایی مثل بچه خوبی باش، اذیت نکن، راه را برای تفسیر و تعبیر فرزند بازمی گذارد.
نادرست: «از تو می خوام توی فروشگاه بچه خوبی باشی و اذیت نکنی.«
درست: «هنگامی که توی فروشگاه هستیم، از تو می خوام که از من جدا نشی و بدون اجازه من دست به چیزی نزنی.«
3. ارائه چندین درخواست در یک زمان: «ذهن یک کودک زیر پنج سال به ندرت می تواند، در یک زمان چندین درخواست را در ذهن خود حفظ کند. در مورد کودکان بین پنج تا ده سال بهتر است که بیش از دو درخواست در یک زمان نداشته باشیم. در صورت لزوم می توان درخواست های خود را روی یک برگه فهرست کرد و اگر کودک قادر به خواندن نیست می توان درخواست های مزبور را برای او نقاشی کرد.
نادرست: «امروز از تو می خوام اتاقت را تمیز کنی. آشغال ها را بیرون ببری، به گربه ات غذا بدی، اسباب بازی هایت را جمع کنی و به من کمک کنی که این جعبه ها را به زیرزمین ببریم.«
درست: «از تو می خواهم اول از همه اتاقت را تمیز کنی، وقتی تمام شد. به من اطلاع بده تا کار بعدی را به تو بگویم.«
4. طلب تأیید پس از ارائه درخواست: این نیز یکی دیگر از شیوه های ارتباط انفعالی و غیرمقتدرانه با فرزند است. هنگامی که درخواست کاری را از فرزندتان می کنید، به دنبال تأیید او نباشید و راه را برای مقاومت او باز نکنید.
نادرست: «بیا میز غذا را بچینیم، باشه؟«
درست: «وقت آن رسیده میز را بچینیم«
5. دلیل آوردن و توضیح دادن پیرامون درخواست: دلیل آوردن سبب می شود که کودک به جای درخواست، توجه خود را معطوف به دلایل ذکر شده از سوی شما کند. چنین چیزی موجب بحث و جدل با فرزند خواهد شد.
نادرست: «از تاب پیاده شو تا بتوانیم تا هوا تاریک نشده به خانه برسیم.«
درست: «وقت رفتن به خانه است. از تاب پیاده شو و همراه من بیا.«
6. ارائه دستورات به صورت هیجان انگیز:
نادرست: «سیسی حدس بزن شام چی برات پختم؟ اسباب بازی هایت را کنار بگذار و بیا ببین چه غذایی درست کردم.«
درست: «سیسی وقت شام است. اسباب بازی هایت را کنار بگذار و بیا سر میز شام.«
7. ارائه دستورات در یک حیطه زمانی نامشخص:
نادرست: «اگر وقت داشتی اتاقت را مرتب کن.«
درست: «بیلی از تو می خواهم که تا ساعت 6 اتاقت را تمیز کنی.«
8. ارائه دستورات به صورت آرزو: در این شیوه، دستورات چیزی جز یک شکایت انفعالی درباره رفتار فرزند نیستند و فرزندان اعتنایی به آرزوهای والدین ندارند.
نادرست: «کاش می رفتی می خوابیدی.«
درست: «وقت خواب شده. برو بخواب.«
9. ارائه دستورات به صورت پرسش های خشم آلود:
نادرست: «چند بار به تو بگم با اون قیچی بازی نکن.«
درست: «لطفاً اون قیچی را بگذار سر جاش.«
10. ارائه دستورات به صورت تهدید: چنین دستوراتی موجب برانگیختن مقاومت فرزند می شود. زیرا او دست به آزمایش می زند و می خواهد ببیند آیا شما تهدیدات خود را عملی می سازید یا خیر.
نادرست: «اگر قیچی را سر جایش نگذاری، می یام و می زنمت.«
درست: «لطفاً قیچی را بگذار سرجاش.«
یک بار دیگر باید خاطرنشان ساخت که تربیت در درجه نخست در مورد برخورد با مشکلات رفتاری نیست، بلکه در مورد ایجاد رابطه مؤثر با فرزند است، که مربوط به ارائه دستورات به شیوه مناسب می شود. ایجاد رابطه مناسب با فرزند از 90 درصد مشکلات تربیتی آنها جلوگیری می کند.
بنابراین، عواقب تنبیهی برای مشکلات رفتاری فرزندان، اگرچه نقش مهمی را در حیطه تربیت آنها ایفا می کنند، اما بدون یک نگرش تربیتی مناسب که همان نگرش تربیتی والدین آلفا و نحوه ارائه دستورات توسط آنها است، هیچ تنبیهی تأثیر درازمدت نخواهد داشت. بنابراین با اتخاذ نگرش درست، عواقب تنبیهی از تأثیرات درازمدت برخوردار خواهند شد.