در این دوره سنی، کودکان شروع به برقراری ارتباط با گروه های بزرگتر می کنند و با تأثیر گروه های اجتماعی آشنا می شوند. آنها کم کم در می یابند که چه کسانی در گروه همسالانشان قرار دارند و چه کسانی در این گروه قرار ندارند. در همین زمان، رشد شناختی در کودکان شکل می گیرد و می آموزند قدرت هوش از هیجان بیشتر است.
به دلیل آگاهی کودک از نفوذ همسالان مشاهده خواهید کرد انگیزه اصلی کودک در این مقطع، تلاش برای دوری از خجالت زده شدن است. کودکان در این سن در مورد شیوه لباس پوشیدن، نوع کوله پشتی که دارند و نوع فعالیتی که دیگران آنها را در حال انجام دادن آن می بینند، بسیار دقیق می شوند. آنها از جلب توجه گریزان هستند به ویژه اگر این جلب توجه منجر به مسخره شدن و انتقاد از سوی دوستان باشد. گرچه این امر برای والدینی که می خواهند فرزندشان رهبر باشد، و نه پیرو، نگران کننده است، اما همسانی با گروه در این سن کاملا نشانه سلامت است. یعنی کودک در شناخت نشانه های اجتماعی مهارت پیدا می کند که این مهارت تا پایان عمر برای او سودمند است. افزون بر این، این امر در دوره میانه کودکی از اهمیت ویژه ای برخوردار است زیرا کودکان در این سن بی رحمانه دیگران را مسخره و تحقیر می کنند. در حقیقت، مسخره کردن شکل دهنده بسیاری از الگوهای رفتاری در این سن است. دختران نیز مانند پسران دیگران را مسخره می کنند، گرچه گاهی مسخره کردن در پسران منجر به درگیری های فیزیکی می گردد.
بدین ترتیب، کودکان به زودی می آموزند بهترین پاسخ به آزار، نشان ندادن هیچگونه واکنش هیجانی است. اعتراض کردن، گریه کردن، افشاگری یا خشمگین شدن در برابر دزدیده شدن کلاه یا دشنام گفتن تنها خطر تحقیر و طرد شدن بیشتر را با خود به همراه دارد، و اینکه با کوتاه آمدن شانس بیشتری برای حفظ شأن و منزلت خود خواهند داشت. کودکان به دلیل این پویایی گونه های مختلفی از «ابراز
نکردن هیجان«(1) را از خود نشان می دهند و در میان دوستان هیچ احساسی بروز نمی دهند. گرچه بسیاری از کودکان در این امر مهارت دارند، اما پژوهش های ما نشان می دهند کودکانی بهترین مهارت را دارند که در آغاز کودکی شیوه مدیریت هیجان های خود را به وسیله آموزش هیجان آموخته اند.
شاید «خونسردی» نسبت به روابط با همسالان برای والدینی که آموزشگران هیجان خوبی برای فرزند خود بوده اند سر درگم کننده باشد. در گروه های والدینی دریافتیم معمولا مادران و پدران به اشتباه می پندارند وقتی کودکان در این سن با دوستانشان دچار مشکل می شوند باید احساس خود را برای کودک دیگر ی بازگو کنند و مشکل را حل کنند. گرچه این راهبرد می تواند در کودکان پیش دبستانی اثربخش باشد، اما برای کودکان در دوره میانه کودکی فاجعه است. در این سن ابراز احساسات مسئولیت اجتماعی(2) پنداشته می شود. کودکانی که از هوش هیجانی برخوردارند به سطحی از بینش اجتماعی رسیده اند که نشانه های هیجانی دوستان خود را می شناسند و عملکردی متناسب با هیجان های آنان دارند.
از سویی کودکان در این سن تلاش می کنند احساسات خود را سرکوب کنند و آگاهی بیشتری از قدرت تفکر پیدا می کنند. در بسیاری از کودکان حدودا ده ساله توانایی استدلال منطقی شکل می گیرد. من این کودکان را به آقای اسپاک(3) در جنگ ستارگان(4) تشبیه می کنم. او به احساساتش بی اعتنا بود و در دنیای منطق و استدلال سیر می کرد. او به گونه ای با دنیای پیرامون تعامل کرد که انگار ذهنش کامپیوتر است. برای مثال، وقتی به کودکی نه ساله می گویید: «جوراب هایت را بردار.» ممکن است جوراب هایش را بلند کند و دوباره آنها را همانجا روی زمین بگذارد و به شما بگوید: «به من نگفتی که اونها را از اینجا ببرم.»
گستاخی و مسخره کردن دنیای بزرگسالی از ویژگی های کودکی است که دنیا را سیاه و سفید می نگرد، یا این و یا آن، درست و نادرست. آگاهی ناگهانی از همه
معیارهای مستبدانه و منطقی اثرگذار در این دنیا موجب می شود فرد در دوره پیش از نوجوانی زندگی را احمقانه و ناعادلانه بپندارد. او بزرگسالان را ریاکار می داند و مسخره کردن و تحقیر بزرگترها برای او لذت بخش است.
پیامد همه این قضاوت ها و ارزشیابی ها، پاسخ کودک به ارزش های خودش(5) است. متوجه می شوید کودک شما در این دوره سنی به آنچه اخلاقی و عادلانه است توجهی خاص دارد. او «دنیای بی عیب» را در ذهن خود می پروراند، دنیایی که همه انسان ها در آن برابر هستند و در آن هرگز نژاد پرستی و جنگ وجود ندارد، دنیایی که استبداد هرگز نتواند در آن وجود داشته باشد. کودک در این دوره سنی از دنیای آدم بزرگ ها که ستم هایی چون برده فروشی یا تفتیش مذهبی در آن جای دارد بیزار است. در این دوره شک و تردید، مبارزه طلبی و مخالفت کردن و تفکر در او آغاز می شود.
البته، در همین زمان در می یابد باور او در مورد تعهد او نسبت به ارزش های خودسرانه و زودگذر در گروه همسالانش با واقعیت متفاوت است. در همین زمان او از حقوق فرد برای آزادی بیان حمایت می کند، تنها لباس های یک طراح لباس در کمد او یافت می شود. در این دوره او به شدت نگران کشتار بی رحمانه حیوانات به وسیله شرکت های تهیه لوازم آرایش است و گاهی در طرح نقشه های بی رحمانه و پنهانی برای حذف یکی از همکلاسی ها از بازی بسکتبال، شرکت می کند.
حال شما در نقش والد چگونه می توانید نسبت به چنین تضادهایی واکنش نشان دهید؟ پیشنهاد من به شما این است که فرزندتان را به حال خودش رها کنید و بپذیرید این دوره، دوره اکتشاف است. توجه داشته باشید پیروی مطلق از قوانین خودسرانه و زودگذر در دنیای همسالان بخشی از رشد بهنجار و سلامت کودک است. این امر نشانگر توانایی کودکان به شناخت معیارها و ارزش ها در دنیای همسالانشان است که با پذیرش و اجتناب از طرد شدن رابطه دارد.
اگر متوجه شدید فرزندتان به شیوه ای ناعادلانه با کودکی دیگر رفتار می کند،
احساس خود را برای او بازگو کنید. این برای شما فرصتی است تا ارزش هایتان در رابطه با مهربانی و بازی بی غرضانه را برای او بازگو کنید. اما تا وقتی که رویداد بسیار ناخوشایندی رخ نداده باشد، به شما پیشنهاد می کنم واکنش بیش از حد از خود نشان ندهید و فرزندتان را تنبیه نکنید. گرایش به گروه ها و نفوذ گروه همسالان برای کودکان در این دوره سنی رفتاری بهنجار است.
اگر فرزندتان از حذف شدن یا مورد اجحاف قرار گرفتن در گروه شکایت کرد، می توانید برای یاری او به رویارویی با احساس ناراحتی و خشم، مهارت های آموزش هیجان را بکار گیرید. سپس به یاری یکدیگر مشکل موجود را حل کنید. برای مثال، شیوه های دوست یابی و حفظ دوستی را با یکدیگر بررسی کنید. میل کودک به همسان بودن با گروه، لباس پوشیدن و رفتار مانند کودکان هم سنش را کم اهمیت نشمارید. بلکه، به خواسته او برای پذیرفته شدن اهمیت بدهید و برای عملی شدن این خواسته او را حمایت کنید.
در مورد مسخره شدن گفتگوی آدم بزرگ ها به وسیله کودکان، به والدین پیشنهاد می کنم انتقادهای فرزندتان را به خود نگیرید. گستاخی، کنایه و بی حرمتی به ارزش های بزرگترها، خواسته های بهنجار در میانه کودکی است. با این وجود، اگر واقعا احساس کردید فرزندتان به شما بی ادبی می کند احساس خود را به صورت عینی برای او بازگو کنید. (»وقتی مدل موهای منو مسخره می کنی، احساس می کنم به من احترام نمی گذاری.«) یکبار دیگر خاطرنشان می کنم شما می توانید بدین شیوه ارزش هایی چون مهربانی و احترام متقابل در خانواده را برای کودک بازگو کنید. مثل همیشه تأکید می کنم، کودکان در این سن نیازمند پیوند هیجانی با والدین خود و راهنمایی مهرآمیز ناشی از این پیوند هستند.
1) emotionectomy.
2) social liability.
3) Mr. Spock.
4) star traks.
5) child,s sense of his own values.