جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شش تا هشت ماهگی

زمان مطالعه: 4 دقیقه

در این دوره از زندگی، کودک به کشف دنیای پیرامون یعنی اشیاء، افراد و مکان ها می پردازد. همزمان با این اکتشاف، کودک به شیوه های جدید بیان و سهیم شدن در احساساتی چون لذت، کنجکاوی، ترس و ناتوانی و شکست با دنیای پیرامون پی می برد. چنین پیشرفت آگاهانه ای ادامه می یابد تا آغازی برای فرصت های جدید آموزش هیجان باشد.

معمولا حدود شش ماهگی جهش رشدی چشمگیری در نوزاد روی می دهد، یکی از این تغییرات توانایی نوزاد در نگهداری شیء یا شخصی در ذهن است که مدتی قبل به آن نگاه می کرده. پیش از این او تنها می توانست به شیء یا شخصی فکر کند که در همان لحظه بر آن تمرکز می کرد. اما اکنون برای مثال می تواند به

عروسکش نگاه کند، سپس نگاه خود را به پدر یا مادرش معطوف کند و او را نیز در این سرگرمی سهیم کند. این امر به همان سادگی که به نظر می رسد دنیایی از احتمالات را برای بازی و تعاملات هیجانی به همراه دارد. نوزاد شما اکنون می تواند شما را به بازی با بسیاری از اشیایی که او را مجذوب می کنند دعوت کند و احساساتش در مورد اشیاء را برای شما بازگو کند.

به منظور ایجاد هوش هیجانی، دعوت نوزاد به بازی با اشیاء را بپذیرد و واکنش های هیجانی او را تقلید کند. این شیوه محرکی برای داشتن زمینه های مشترک بیشتر و ابراز هیجانی بیشتر است.

معمولا نوزادان در هشت ماهگی شروع به چهار دست و پا رفتن و کشف محیط پیرامون می کنند. افزون بر این نوزاد می آموزد تفاوت های بین افراد مختلف را تشخیص دهد، این امر زمینه را برای پیدایش اولین نشانه های ترس آماده می کند.

از نشانه های این مرحله «اضطراب غریبه«(1) است. نوزادی که قبلا وقتی به همه اشخاصی که در صف صندوق فروشگاه ایستاده اند می خندید اکنون صورتش را بر روی شانه های مادرش پنهان می کند. گرچه پیش از این با اشتیاق به آغوش پرستار جدیدش می رفت ولی اکنون «دلبستگی های خاص«(2) به والدین نشان می دهد و اگر آنها بخواهند او را در محیطی جدید که افراد نا آشنا در آنجا هستند به زمین بگذارند، او به پدر یا مادرش می چسبد.

در همین زمان درک کودک از آنچه به او گفته می شود بیشتر می شود که این امر نیز تأثیر به سزایی بر تعامل هیجانی او با دیگران دارد. گرچه این دوره تنها چند ماه پیش از آنکه نوزاد لب به سخن بگشاید آغاز می شود ولی او می تواند بخش زیادی از آنچه به او گفته می شود را بفهمد و دستوراتی چون: «لطفا برو نوشیدنی را بیار و به من بده» را انجام بدهد. این دوره سنی دخترم موریا وقتی به او می گفتم: «عزیزم، خسته به نظر می رسی، چرا سرت رو روی شانه ام نمی گذاری و استراحت نمی کنی؟» را به یادم می آورد که او این کارها را انجام می داد.

همه این تغییرات رشدی جدید- تغییرات جسمی و توانایی تغییر توجه از اشیاء و اشخاص، دلبستگی خاص نوزاد به والدینش، فهم آنچه به او گفته می شود و ترس او ازناشناخته ها- همه و همه مهارتی است که روان شناسان آن را «مرجع اجتماعی«(3) می نامند. کودک می خواهد به شیء یا رویداد معینی نزدیک شود و برای کسب آگاهی هیجانی به والد خود نگاه می کند. برای مثال: وقتی نوزاد به سگی نا آشنا نزدیک می شود مادرش به او می گوید: «نه! اونجا نرو«، نوزاد می تواند با درک آمیزه ای از واژه ها، لحن صدا و حالت چهره خطر احتمالی را دریابد. از سوی دیگر وقتی کودک به اسباب بازی آدم آهنی نزدیک می شود به مادرش نگاه می کند و با چهره آرام و خندان او رو به رو می شود. اکنون او می داند بازی با آدم آهنی بی خطر است. در این حالت والد در زندگی هیجانی کودک نقش یگانه ای به خود می گیرد، نقش «پایگاه امنیتی«(4) نوزاد برای کشف دنیای پیرامون احساس آزادی می کند زیرا می داند برای قوت قلب دوباره می تواند گاهگاهی به سراغ این پایگاه بیاید.

پرداختن به مرجع اجتماعی با والد نشانه پیوند هیجانی بین کودک و والد است و کودک نیز در این شرایط احساس امنیت هیجانی می کند. پیامد بازی تقلیدی که کودک آن را از نوزادی آموخته است، مهارت کودک در درک نشانه هیجانی والد است. کودک می داند می تواند به نشانه هایی چون حالت چهره، زبان تن و لحن صدا، اعتماد کند. (در اینجا خلاصه جالبی از تأثیر ناسازگاری والدین بر این فرایند آمده است: پژوهشگرانی به نام های سوزان دیکستین(5) و راس پارک دریافته اند گرچه نوزادان با مادران غمگین خود به مرجع اجتماعی می پردازند، ولی برای این کار با پدران غمگین خود تعامل نمی کنند. ما به این حقیقت می اندیشیم وقتی زندگی زناشویی با مشکل رو به رو می شود مردان به همان اندازه که ارتباط هیجانی را با همسران خود کم می کنند این ارتباط را با فرزندان خود نیز کم می کنند. از سوی دیگر ممکن است زنان رابطه هیجانی خود را با همسرشان کم کنند اما تلاش می کنند این رابطه را با فرزندان خود حفظ کنند(.

برای تقویت پیوند هیجانی با نوزادان در این مرحله سنی به والدین پیشنهاد می کنم نقش آینه را در زندگی کودک ایفا کنند، بدین معنا که احساسات کودک را به او انعکاس دهند. این بخش مهمی از آغاز آموزش هیجان است- کودک خود را یاری کنید احساساتش را بیان کند. برای این کار به همراه حالت چهره به او بگویید: «ناراحتی (خوشحالی، ترسیدی و. . .) اینطور نیست؟» یا، «خیلی خسته شدی، می خوای کمی روی پاهای من بشینی؟» اگر درک شما از احساس فرزندتان درست باشد او نیز گفته شما را می فهمد و آن را به شما نشان می دهد. با این وجود، اگر گاهی به اشتباه احساس او را درک کنید، نگران نباشید. این اتفاق ها همیشه روی می دهد و خوشبختانه، کودکان در این زمینه بسیار بردبار هستند.

به یاد داشته باشید کودک برای نشانه های هیجانی به شما تکیه می کند. شما می توانید با استفاده از این نشانه ها کودک را در رویارویی با اضطراب غریبه که در این مرحله سنی بسیار به چشم می خورد، او را یاری کنید. اگر مادر در برابر پرستار جدید آرامش داشته باشد و حتی او را در آغوش بگیرد کودک این پیام را دریافت می کند که می تواند به این شخص جدید اعتماد کند.


1) stranger anxiety.

2) specific attachments.

3) social referencing.

4) safe base.

5) Susan Dikstein.