جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مسأله حسادت نامادری

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

در اینجا بی مناسبت نیست سخن از زنانی به میان آید که به خاطر جهل و تعصب روزگار را برای فرزندان شوهر خود سیاه کرده و موجبات آزار کسی را فراهم می آورند که جز خدا پناهگاهی ندارد. این مایه شگفتی و حیرت است که چگونه زنی با آنهمه عاطفه و رقت عاطفی گاهی آنچنان سنگدل و بیرحم و نسبت به کودکان مظلوم حسود می شود که در زندگی از هر حیوانی فروتر می شود.

ما کودکان بی پناهی را می شناسیم که زیردست برخی از نامادری ها خشن و حیوان صفت ضرب و شتم دیده و حتی از بین رفته اند و یا کودکانی دیگر که موضع خشم و انتقام اینگونه حیوانات درنده آدم نما قرار گرفته و حتی جرأت آن را نیافتند که از درد خود با پدر خویش سخن گویند و او در جریان امر قرار دهند. البته جهل و غفلت پدر از حال فرزند هم وضع این کودک را بدتر کرده است.

اینان اگر در خانه شوهر صاحب فرزندی شوند کودکان شوهر را که در حقیقت ولی نعمت او هستند فراموش کرده و فرزنده خود را بر آنان ترجیح می دهند و احساس تبعیض کودکان یتیم خود دشواری و مصیبتی دیگر است که درد فقدان مادر را دو چندان می کند.

در اینجا از زنان با شخصیت و شرافتمند دیگری هم باید دفاع کنیم که انسانند و مایه افتخار دیگر بانوان حتی داوطلبانه از کودکان دیگر سرپرستی کرده و چنان گرمی و عطوفت نشان می دهند که کودک مرگ مادر را فراموش می کند و چنان به وضع او می رسند که حتی اگر مادرش هم زنده و یا حاضر بود چنان برنامه ای را درباره او پیاده نمی کرد.